فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸#امیر_سعیدزاده به یاران #شهیدش پیوست
🔹#امیر_سعیدزاده، جانباز و آزاده دفاع مقدس و راوی کتابهای «عصرهای کریسکان» و «شنام» ساعتی قبل در بیمارستان ساسان تهران دار فانی را وداع گفت.
🎥فیلم مربوط به دیدار او و جمعی از نویسندگان و راویان جنگ با #رهبر_انقلاب است.
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اقناعی یا #اجباری؟!!😳
بسیار مهم
صحبت های استاد سید مرتضی بابایی در مورد #واکسیناسیون_اجباری
👈حتما ببینید
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅خدا میداند من ایشان (#رهبر_انقلاب) را نماینده #امام_زمان (علیه السلام) میدانم.
#آیتالله_ناصری
eitaa.com/fatemiioon_news
🔺 کلامی از علما
⭕️ #آیتالله_حسینی_تهرانی
❓چرا نباید دیده حقارت به دیگران داشته باشیم؟
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 بچه انگلیسی که مسلمان هم نیست با دیدن نماز #آقا...😔
eitaa.com/fatemiioon_news
این هم مزد این هفته ات. حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم. تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: آقا، کارگر نمی خوای؟ همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند: نه. تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت: چکار داری؟! با صدای زار گفتم: آقا، کارگر نمی خوای؟ آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت: بیا بالا. بعد یکی را صدا زد و گفت: یک پرس غذا بیار. چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم: نه، ببخشید، من سیرم. آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: پسرم، بخور. غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت: از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم. برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب از چیزی نمی ترسیدم خاطرات خود نوشت #حاج_قاسم_سلیمانی
شادی ارواح طیبه #شهدا و #امام شهدا و اموات به خصوص سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی #صلوات
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
eitaa.com/fatemiioon_news
🚩بسم رب الشهدا و الصدیقین
من قاسم هستم، #قاسم_سلیمانی، ادا کردن قرض پدر
پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم: کارگر نمی خواهید؟ و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت: اسمت چیه؟ گفتم: قاسم گفت: چند سالته؟ گفتم: سیزده سال گفت: مگه درس نمی خونی!؟ گفتم: ول کردم. گفت: چرا؟! گفتم: پدرم قرض دارد. وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم: آقا، تو رو خدا به من کار بدید. اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت: می تونی آجر بیاری؟ گفتم: بله. گفت: روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی. خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:
ادامه دارد...👇👇👇
eitaa.com/fatemiioon_news
🔺 #زیارت_روز_پنج_شنبه🔺
🌹 امروز متعلق است به:
💎 حضرت حسن بن علی العسكری (عليه السّلام)
eitaa.com/fatemiioon_news
ای سهی قامتِ گلبویِ صنوبر بَرِ ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سَرِ ما...
#آقاجااانم
#خوشتیپترینانقلابی
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 #خانواده_خوشبخت
🎥 اثر فوقالعادهی #تشکر کردن در بهبود روابط همسران
⭕️ دکتر سعید عزیزی
#سبک_زندگی_اسلامی
🦋 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋
🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
eitaa.com/fatemiioon_news
🔴 امروز وزیر انرژی و رئیس کمیته اقتصادی ایران و روسیه به همراه معاون وزیر خارجه به استقبال #رئیسی در فرودگاه رفتند؛
هنگامی که
#روحانی و اردوغان
به روسیه سفر کردند
استاندار و شهردار سوچی
از آن دو استقبال کردند...
✍حسن صادقی نژاد
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکمه قرمزی در جلوی پاساژ #پلاسکو که همه را متعجب کرد
eitaa.com/fatemiioon_news
👈 برای بار چندم
امروز دوباره #واکسن_آسترازنکا_انگلیسی وارد کردن 😱
سینه چاکان و دلسوختگان انقلاب چرا صداشون در نمیاد ؟؟ 🤔🤔
مگه #مقام_معظم_رهبری نفرمودن واکسن انگلیسی و آمریکایی #ممنوع؟ ⛔️😠😠
سکوت 🤫🤫
فقط واکسن بزن 😏😏
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#روشنگری
#بوریسجانسون👤
نخست وزیر انگلیس
میگوید: پاسپورت #واکسن، محدودیتهای اجتماعی، و اجبار شھروندان به پوشیدن
ماسک صورت، در انگلیسخاتمه مییابد. از
این به بعد دولت هیچ سرویسی را منوط به
تزریق واکسن و یا داشتن ماسک صورت
نخواهد کرد.
⚠️#نتیجه⚠️
#روایتNarrativeواکسندرحالتغییر
و انتظار میرود اخبار شوکآوری درباره عدم
موفقیت واکسنها و #عوارض آنھا در آینده
نزدیک پخش شود🤔
eitaa.com/fatemiioon_news