🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🖌استاد جاودان (حفظه الله):
پویش #اطاعت از امر #رهبری در خواندن دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه را جدی بگیریم
دعای مبارک هفتم صحیفه سجادیه را هر روز با هم میخوانیم...
#به_امر_رهبرم ❤️
#فقطچنددقیقه🕑
#کرونایاصلی_تفکرغربپرست_است
http://eitaa.com/fatemiioon_news
🔰#رهبرانقلاب مواضع غیراخلاقی علیه ورزشکاران و سخنان نامعقول درباره #بدحجابی را قبلا نفی کردهاند
🔻مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در حساب کاربری خود نوشت: موضع غیر اخلاقی حسن عباسی علیه ورزشکاران و سخنان نامعقول هاشمی گلپایگانی در باره برخورد با بدحجابی، بویژه در این شرایط، خسارات بار است و حضرت آقا نیز درگذشته چنین مواضع و نظراتی را نفی کردهاند.
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌#تلنگر
☝️خمره شرابی که عسل شد...!
🎙#استاد_پناهیان
✍داستان زیبای جوانی که
از خدا خواست آبرویش را
پیش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حفظ کند!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
eitaa.com/fatemiioon_news
✍موضوع داستان: #دعای_مادر
مرحوم ملا احمد #نراقی گوید: در کنار فرات صیادان زیادی برای ماهیگیری مینشستند.
نوجوانی با پای معلول، کنار فرات میآمد و مبلغی میگرفت و دست به هر تور ماهیگیری که میخواست میزد و تور او پر ماهی میشد.
این نوجوان هر روز برای یک نفر این کار را میکرد و بیشتر انجام نمیداد. گمان کردم علم طلسم بلد است. روزی او را پیدا کردم، دیدم حتی سواد هم ندارد.
علت را جویا شدم. گفت: من مادر پیری داشتم که برای درمان او مجبور بودم در همین مکان ماهیگیری کنم، روزی تمساحی پای مرا گرفت و قطع کرد. نزد مادر آمدم و گریه کردم.
او دعا کرد و گفت: خدایا پسر مرا بدون نیاز به وجودش روزی آسانی بده که او سلامتی خود را به خاطر من از دست داد. بعد از مرگ مادرم وقتی من در فرات تور میاندازم، از بین همه صیادها ماهیها وارد تور میشوند. و حتی وقتی که من تور در فرات نمیاندازم، کافی است دستم را به توری بزنم، همه ماهیهای روزی من که بهخاطر دعای مادر من است در آن تور جمع میشوند.
چقدر به مادرمان اهمیت میدهیم؟
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقدر جلو رفته که نزدیک ظهوریم...
🍃
رجزخوانی بسیار زیبا از این جوانِ غیور👌🏻👌🏻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_عباس_بن_علی_علیه_السلام
eitaa.com/fatemiioon_news
آقای #فضائلی، چرا مطلب شخص خودشون رو در کانال #خامنه_ای دات آی ار گذاشتن؟
مگه قرار نیست این کانال مطالب شخص رهبر عزیزمون رو منتشر کنه؟! با چه حقی توییت خودشون رو فرستادن؟!
از کارهایی که در پخش یا عدم پخش سخنان امام جامعه انجام میدن هم خیلی شکایت داریم، مثالش همین سخنان که امروز منتشر شد و مال بیست شهریور بود و چقدر میتونست جلوگیری کنه از ورود ورزشکاران به فضای #اغتشاشات
از تحریف سخنان ایشان در صفحه نشر بیانات ایشان هم شکایت داریم
ولی از انتشار مطالب خوشون (فضائلی) در کانال مربوط به رهبر انقلاب نمیشه گذشت!
وقتی جبهه مدعی انقلابی و ولایت مداری، هنگام تحریف سخنان امام جامعه بی تفاوته و سکوت میکنه
نسبت به زیرپا گذاشتن حکم حکومتی ایشان و دستورات و تذکرات ایشان چهره برمیگردونه و رگ غیرت باد نمیکنه، نتیجه باید این باشه که صفحه نشر بیانات و رهنمون های ایشان بشه صفحه تبلیغ سخنان آقایون ...
آقای فضایلی باید #توییت رو حذف و عذرخواهی کنند.
#لبیک_یا_خامنه_ای
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ گفت؛ آقای پوراحمد! من تمایلی به همسرم ندارم...
گفتم؛ چند وقته #ازدواج کردی؟
گفت؛ ١٨ سال...
🍃
⭕️ قسمت نهم
🔹 کارگاه #مهارت_های ارتباطی زوجین (مشهد مقدس)
🔺 پوراحمد خمینی، روانشناس
eitaa.com/fatemiioon_news
- بابای من رو چرا شهید کردن؟!
+ برای توی کوچه رقصیدن...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهید_سلمان_امیر_احمدی
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخندانه
خنده حلال 😂
علامه جعفری (رحمة الله علیه)
eitaa.com/fatemiioon_news
✍مرحوم #سیدسجادحسینی حکایتی را به این شرح نقل میکند:
در سال ۱۳۸۰ از قم به تهران می رفتم پیر مردی
کنارم نشسته بود.
دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد.
پیرمرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت می خواهم حکایتی را نقل کنم
گفتم بفرمائید...
گفت:
شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند خادم منزل آقای بروجردی درب ها را می بندد.
آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد.
خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند.
ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود...
او را نزد آقای بروجردی می آورند آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟
جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟
آقا می فرمایند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟
جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم.
این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم.
آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟
جوان گفت بله آقا، امروز هیچی نخوردم!
آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند.
بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو کنم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟
جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم...
آقا فرمودند امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا...
صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند.
بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند.
آقا مبلغ ۴۰۰ تومان به او می دهد می فرماید برو پیش زن و بچه ات اما ۱۴ فروردین اینجا باش...
جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود.
۱۴ فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده!
جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود.
فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است
می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید.
بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم...
چند ماه بعد جوان را صدا کرده به او می گوید من مال و اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم...
خلاصه، بعدها آن جوان به چنان ثروتی دست پیدا می کند که تا الان به نیابت آقای بروجردی ۴۰ سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..."
پیرمرد به من گفت آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟
گفتم: بله!
در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت؛ آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است...
#داستان_آموزنده
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاترین تهدیدی که دوران #غیبت امام زمان (ارواحنا له الفداء) را طولانیتر میکند!...
🍃
#استاد_شجاعی
#استوری
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸شباهت دوران حضرت نوح و عصر غیبت...
🍃
👤 استاد #رائفی_پور
📱 #کلیپ ؛ #استوری
#اللهم_الجعل_عواقب_امورنا_خیرا_بحق_حضرت_مهدی_ارواحناله_الفداء
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ ارسالی اعضای کانال
آقای #شروین چرا میخوای انقلاب کنی؟!
آقای خمینی چرا انقلاب کردی؟!❤️
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
#ایران
eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ببینیم در خط مقدم نبرد با دشمن این رزمنده با چه آرامشی صحبت میکند وبشنویم صدای دلنشین #شهیدآوینی را که این صحنه را چگونه روایت میکند شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات🍃
#روزتون_شهدایی
eitaa.com/fatemiioon_news
✍مرحوم #سیدسجادحسینی حکایتی را به این شرح نقل میکند:
در سال ۱۳۸۰ از قم به تهران می رفتم پیرمردی
کنارم نشسته بود.
دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد.
پیرمرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت می خواهم حکایتی را نقل کنم
گفتم بفرمائید...
گفت:
شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند خادم منزل آقای بروجردی درب ها را می بندد.
آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد.
خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند.
ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود...
او را نزد آقای بروجردی می آورند آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟
جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟
آقا می فرمایند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟
جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم.
این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم.
آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟
جوان گفت بله آقا، امروز هیچی نخوردم!
آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند.
بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو کنم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟
جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم...
آقا فرمودند امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا...
صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند.
بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند.
آقا مبلغ ۴۰۰ تومان به او می دهد می فرماید برو پیش زن و بچه ات اما ۱۴ فروردین اینجا باش...
جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود.
۱۴ فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده!
جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود.
فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است
می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید.
بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم...
چند ماه بعد جوان را صدا کرده به او می گوید من مال و اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم...
خلاصه، بعدها آن جوان به چنان ثروتی دست پیدا می کند که تا الان به نیابت آقای بروجردی ۴۰ سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..."
پیرمرد به من گفت آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟
گفتم: بله!
در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت؛ آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است...
#داستان_آموزنده
eitaa.com/fatemiioon_news
📸مدیر تلویزیون «#منوتو» سقف ایدههای مبارزه را زده و برای کمک به کاهش مصرف #برق در ایران گفته در ساعات اوج مصرف یک دقیقه خاموشی بدید!
▪️سه تلویزیون لندن نشین بیبیسی فارسی، ایران اینترنشنال و منوتو با بودجه سنگین از دولت انگلیس و عربستان اداره میشوند، حجم زیادی از اخبار و تصاویر دروغین از داخل ایران توسط این رسانهها توزیع میشود. میزان بودجه و توجه دولتهای #غربی به آنها ارتباط مستقیمی با میزان حفظ فضای منفی علیه ایران دارد، برای همین وقتی سوژههایی مثل کشته سازی به بنبست میرسد، همچین ایدههای تحقیرآمیزی روی میز میآید.
eitaa.com/fatemiioon_news
🏴🏴🏴🏴
✳️عنایت و توجه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به روضه #حضرت_فاطمه (سلام الله علیها):
🌟مداح مسجد آیت الله بهجت مسجد فاطمیه، آقای خرم فر نقل میکنند:
⚫️یک روز آیت الله بهجت (قدس سره) به بنده فرمودند: آقای خرم فر! یک روز که شما مداحی خودتان را تمام کردید آقایی از بین جمعیت بلند شد و خواست از مسجد خارج شود؛ ولی شما دوباره گریزی به روضه مادر سادات،حضرت فاطمه (سلام الله علیها) زدید؛
⚫️آن آقا به احترام روضه مادر سادات (سلام الله علیها) از رفتن منصرف شد و بار دیگر آمد و در مسجد نشست تا روضه تمام شود و سپس رفت... میدانید ایشان که بود؟
⚫️من به آیت الله بهجت (قدس سره) عرض کردم خب حتما یکی از اهالی مسجد بوده است....
🔴آیت الله بهجت (قدس سره) فرمودند: خیر! ایشان حضرت ولی عصر، امام زمان (ارواحنافداه) بودند....
#داستان_آموزنده
eitaa.com/fatemiioon_news
✍️#حاج_آقای_جاودان:
زمان جوانی جهت تشییع خانم آیت الله میلانی که از علماء بزرگ مشهد بودند، به مشهد مقدس مشرف شدم و در تشییع جنازه شرکت کردم؛ در مراسم تشییع، علامه طباطبائی نیز حضور داشتند و هر وقت ایشان را نگاه میکردم، میدیدم که ایشان اصلا اینجا نیستند و جایی دیگر در حال سیر و تفکر هستند، و اصلا چیزی نمیگفتند. معمولا علامه خودش حرف نمیزد و چیزی نمیگفت و در حال تفکر مدام بودند، اما برای ما تفکر مقدور نیست. چرا ما نمیتوانیم تفکر کنیم؟
ما چون دور خود را شلوغ کردهایم، نمیتوانیم #تفکر کنیم. دقت کنید؛ هر نگاهی که میکنید، هر چیزی را که میبینید، این می شود یک پرونده و میرود روی هزاران پرونده بدی که از قبل درست کردهایم. گناهان قبلی ما همه یک پرونده شده است و گناه جدید، پرونده جدیدی به آن پروندهها افزوده میشود. حالا در سینه ما بی نهایت جای بایگانی پرونده است، و مثل ادارات امروزی نیست که محل بایگانی تکمیل شود. در لحظه مرگ همه این پرونده های انباشته شده در سینه، ما را در مقابل ما حاضر می کنند
eitaa.com/fatemiioon_news
📘#داستانهایبحارالانوار
💠درجات دهگانه #ایمان
🔹عبدالعزیز قراطیسی میگوید:
#امام_صادق (علیه السلام) به من فرمود:
«ای عبدالعزیز! ایمان ده درجه دارد، مانند نردبان که ده پله دارد و همانند نردبان باید پله پله از آن بالا رفت.
کسی که در درجه دوم است، نباید از کسی که در درجه اول میباشد، انتقاد کند و بگوید: تو ایمان نداری.
و آدمی که در درجه اول ایمان است، باید به روش خود ادامه دهد تا برسد به آن کس که در درجه دهم است.
ای عبدالعزیز! کسی که ایمانش در مرتبه پایین تر از توست او را بی ایمان ندان! تا کسی که ایمانش بالاتر از توست، تو را بی ایمان نداند.
وقتی که دیدی کسی پایین تر از توست او را با مهر و محبت به درجه خود برسان و چیزی را که تاب و تحمل آن را ندارد، بر او تحمیل مکن! تا او را بشکنی و این کار خوب نیست. زیرا هر کس دل مؤمنی را بشکند بر او واجب است شکستگی دل او را جبران کند.»
🔹آنگاه فرمود:
«مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان که بالاترین درجات ایمان است قرار داشت.»
📚 بحارالانوار، جواب ۲۲، صفحه ۲۵۰
eitaa.com/fatemiioon_news