eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
759 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
‏وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا...وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ... من اعتقادم اینه که ‎ برای ‎ و زره‌سازی نیومده، برای ‎ جامعه اومده، زمان ‎ (علیه السلام) هم ‎ داشتیم ‎ می ساختند. eitaa.com/fatemiioon_news
داستان مرد آهنگری ڪه با مبارزه با هوای نفس، از عمل حرام و تجاوز خودداری ڪرد و خداوند، آتش دنیا و آخرت را بر او حرام کرد. مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون می‌آورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری نداشت. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: ‌تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود. گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود. آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوش‌اندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگ‌دستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته‌ جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم و گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمی‌آورم. او گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم. گفتم: در این صورت، برخیز و برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همان‌قدر بدان که تنگ‌دستی طاقت‌فرسا مرا وادار کرد به خواسته‌ تو پاسخ دهم. من دکان را بسته، با او به خانه رفتم. وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم مانند بید می‌لرزد. پرسیدم: از چه می‌ترسی که این‌قدر به لرزه افتادی؟ گفت: هم‌اکنون خدا شاهد و ناظر ماست؛ چگونه نترسم. اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش دنیا و آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت. همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار به من فرمود: «خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند». پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «من مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ‌ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند می‌خواهم که در آتش دنیا و آخرت‌ تو را نسوزاند». گویا آن زن از بستگان رسول خدا بوده و دعای مادرش در حقم مستجاب شد و حرارت آتش در من تأثیر ندارد. http://eitaa.com/fatemiioon_news