eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
820 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸در آستانه سالگرد دیدار تاریخی جمعی از فعالان و با در دی ماه ۱۳۹۷ بسته ی روایت گری این تشرف برای اطلاع عموم از مفاد این جلسه منتشر می‌شود. ، دکتر علی غلامی 🌺🌸🌺🌸🌺 eitaa.com/fatemiioon_news
عدنان خيرالله جواب داد:  سرورم! جای ديگری برای فرار وپنهان شدن پيدا می‌كنم. دوباره آقای رئيس جمهور پرسيد:  سلاح و مهماتی هم به همراه داريد؟ من جواب دادم: فقط يک قبضه تفنگ داريم. ايشان با خشم و غضب گفت: اگر ايرانی ها مرا پيدا كنند، می‌دانيد چه می‌شود؟ افراد همراه، همگی سعی می‌كردند آقای رئيس‌جمهور را آرام كنند. او در حالی كه به تانک های ما كه در آتش می‌سوخت، نگاه می‌كرد، دائم زير لب می‌گفت: لعنت بر آنها! ما رادر ورطه جنگ گرفتار كردند. اوایل كسی را نمی‌آورد. فقط به لعنت كردن اكتفا می‌كرد؛ اما من می‌دانستم كه منظورش و رهبران و كويت هستند. آن روز ما برای چند ساعتی در محاصره بوديم؛ اماناگهان يک دستگاه خودرو را كه حامل افراد مجروح بود، پيدا كرديم. افراد زخمی را بيرون كشيده، خودمان سوار شديم. رئيس جمهور وقتی سرجايش نشست، گفت: زخمی ها مداواخواهند شد؛ اما اگر ما اسير ايرانی‌ها بشويم، چه بايد بكنيم؟      🔵 ؛ توصيه صادقانه! آخرين روايت در مورد اين واقعه، از آن ، افسر ستاد سابق وزارت دفاع رژيم بعث است. وی كه در جريان نبرد فتح، فرماندهی يكی از واحدهای زرهی را در حوزه استحفاظی سپاه چهارم برعهده داشته، در كتاب خود می‌نويسد: هنگامی كه صدام به اتفاق همراهان خود و فرمانده سپاه ۴ عراق، سرلشكر ستاد هشام صباح فخری در منطقه برقازه نزديک به جاده عمومی فكه مشغول قدم زدن بود، فرمانده سپاه ۴ به وی اطمينان دادكه نيروهای ما هنوز در حال مبارزه هستند و خطری آنها را تهديد نمی‌كند. در آن لحظه، يک گردان توپخانه از جاده موصوف در حال عقب نشينی بود. صدام، فرمانده اين گردان را احضار كرد و گفت: چرا شما عقب نشينی می‌كنيد؟ چه كسی به شما دستور عقب نشينی داده است؟! او پاسخ داد: تمامی نيروهای مستقر در جبهه، در حال عقب نشينی هستند، قربان! نيروهای ايرانی با موضع شما چند كيلومتر بيشتر فاصله ندارند. توصيه می‌كنم شما هم عقب نشينی كنيد. در غير اين صورت، به اسارت در خواهيد آمد! صدام و همراهانش بلافاصله از آن منطقه گريختند. به اين ترتيب، اين افسر، صدام را از خطر به اسارت درآمدن نجات داد؛ اما بعدها صدام اين واقعه را به گونه‌ای ديگر با ملت در میان گذاشت eitaa.com/fatemiioon_news