eitaa logo
603 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
@
مشاهده در ایتا
دانلود
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رئیس جمهور در کنار دانشجویان و اهل در خوابگاه دانشجویی کرج👌👌😍 eitaa.com/fatemiioon_news
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رئیس جمهور در کنار دانشجویان و اهل در خوابگاه دانشجویی کرج👌👌😍 eitaa.com/fatemiioon_news
فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند. وقتی همه آمدند،گفت: شما به دستور من که یک سرباز کوچک هستم قبݪ از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید ولی به امر خدا که هر روز با صدای اذان شما را به مۍ خواند، توجه نمۍ کنید؟! ❬🌹أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌹❭ eitaa.com/fatemiioon_news
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رئیس جمهور در کنار دانشجویان و اهل در خوابگاه دانشجویی کرج👌👌😍 eitaa.com/fatemiioon_news
🌀 شرط جالب و عجیب پیرزن برای اجاره خانه‌اش به سه دانشجوی جوان! 💢سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا، می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه. تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند. نزدیک دانشگاه، تمیز و از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها! ✨گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم😍که خیلی عالی بود👌 فقط یه داشت که هممونو شوکه کرد😢 👈اون گفت که هر شب باید یکی از شماها برای  منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. 🤯واقعا عجب شرطی😬😓 هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دو تا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن. اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. 🌱پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همین جا باشید. خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود. پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد. نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. هممون خندیدیم.😂😅 شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون می رفتیم برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پا میشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دو تا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود. لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد می رفتیم نماز جماعت. خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هر سه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را با معنی براش بخونیم. تازه با و معانی اون آشنا می شدم.❤️ چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.👌 eitaa.com/fatemiioon_news