داروخانه معنوی
قسمت 0⃣3⃣ *بعد از پیروزی نهروان *خطبه میان یاران *پیشگویی امیرالمومنین (ع) از دوران بعد از خود *حدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part31_علی از زبان علی.mp3
15.44M
قسمت1⃣3⃣
*شهادت مالک اشتر
*توصیف امیرالمومنین(ع) از مالک
*سقوط مصر و شهادت محمد بن ابی بکر
*سرکوبی فتنه در بصره
#حضرت_علی ﷺ
#امیرالمومنین
@Manavi_2
🌼✨🌼✨
🌱دُ؏♤ـآ برٰا؎ ظـُــــہورشْ چِہ لِذّتــے دٰاࢪد۔۔
غُلٰا۾ دَࢪڱہ مَهـــــد؎ چِہ عِزّتـــے دٰاࢪد...
🌱بِمآنـــ هَمیشھ مُنتـــظِرو بےقـرٰاࢪ دیدآࢪشـ۔۔*
ڪِہ اِنتـــظـٰاࢪ ظُــهوࢪشْ چِہ قَیمتے دٰاࢪد...
#امام_زمان ﷻ
♥ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@Manavi_2
حَضرتآقـ♤ـــآفَرمودنــْـ:
"مَنـــ! أڱراِمروزࢪهبرِجُمهوࢪ؎اِسلآمےنَبودمْ؛
ࢪئیسفَضآ؎مجآز؎بودمْ۔۔!!!"
حَواسِتونـــْ هَستْ..؟!!!
#رهبرانه
#فضایمجازی
@Manavi_2
داروخانه معنوی
🔴 #رمان #داستان 🌷 #سلام_بر_ابراهیم – قسمت 8⃣ 🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 #رمان #داستان
🌷 #سلام_بر_ابراهیم – قسمت 9⃣
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ والیبال تکنفره (راوی: جمعی از دوستان شهید)
💥 بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزشها قهرمان است. در زنگهای ورزش همیشه مشغول والیبال بود. هیچکس از بچهها حریف او نمیشد. یک بار تکنفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همهی ما از جمله معلم ورزش، شاهد بوديم که چطور پیروز شد. از آن روز به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تکنفره بازی میکرد. بیشتر روزهای تعطیل، پشت آتش نشانی خیابان 17 شهریور بازی میکردیم. خیلی از مدعیها حریف ابراهیم نمیشدند.
اما بهترین خاطرهی والیبال ابراهیم برمیگردد به دوران جنگ و شهر گیلانغرب. در آنجا یک زمین والیبال بود که بچههای رزمنده در آن بازی میکردند.
یک روز چند دستگاه مینیبوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلانغرب آمدند که مسئول آنها آقای داودی، رئیس سازمان تربیت بدنی بود. آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود و او را کامل میشناخت.
💥 ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: «هر طور صلاح میدانید مصرف کنید. بعد گفت: دوستان ما از همهی رشتههای ورزشی هستند و برای بازدید آمدهاند.»
ابراهیم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم.
آقای داودی گفت: «چند تا از بچههای هیئت والیبال تهران با ما هستند. نظرت برای برگزاری یک مسابقه چیه؟!»
ساعت سهی عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفهای بودند یک طرف بودند، ابراهیم به تنهائی در طرف مقابل. تعداد زيادي هم تماشاگر بودند.
ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچههای بالا زده و زیر پیراهني، مقابل آنها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور میکرد.
بازی آنها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهیم تمام شد. بعد هم بچههای ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند.
💥 آنها باورشان نمیشد یک رزمندهی ساده، مثل حرفهایترین ورزشکارها بازی کند. يكبار هم در پادگان دوكوهه برای رزمندهها از واليبال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچهها رفت و توپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد.
او ابتدا زير بار نميرفت و بازي نميكرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: «پس همهی شما يكطرف، من هم تكي بازي ميكنم.»
بعد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: «تا حالا اينقدر نخنديده بوديم. ابراهيم هر ضربهاي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين ميافتادند!»
ابراهيم در پایان با اختلاف زياد بازي را برد.
🍃🌹🍃 پایان قسمت نهم 🍃🌹
@Manavi_2