eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
228 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 «صُبح‌َــم» شُـــــروع مےشَود۔۔؛ آقــــᰔـآ بہ نٰامتٰان۔۔ «روز؎ِ مَـــــن» ؛ هَمہ جـٰا «ذِڪـر نـٰامتــــــآن۔۔»◇◇ صُبح ؏َــلے الطُلوع ، «سَلامٌ ؏َـلٰے یأبن الْحَسَـــــنْ۔۔» مـَن دِلخـُوشـم بـِہ؛ «جـَواب سَلٰامتـآن۔۔۔𑁍» ...!! ألسّلام ؏ـَلیــڪ یٰا أباصٰالحَ الْمَهــد؎ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حاضرشدن دختر ۸ ساله بدون حجاب جلوی امام_رضا علیه السلام !! 🔸قابل توجه مذهبی صورتی هایی که می گویند تا قبل از بالغ شدن، به کودک چیزی نگویید. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
- اِ؎«قُـــدس۔۔‌»۔۔؛ ☜ ظُهورمُنتـــــظرنَزدیک‌أست ۔۔۔!! 🇵🇸 💛 💥 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
@Aminikhaah4_5911289585429645628.MP3
زمان: حجم: 38M
سه دقیقه در قیامت قسمت3⃣9⃣ پایانی 🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه نود و پنجم | پایانی * قسمت پایانی کتاب * حس آرامش در مزار شهدا * چه عملی در آخرت راهگشاست؟ * اثر اعمال افراد در زندگی‌شان * توصیه‌ی شهید مدافع حرم به راوی کتاب * شیرینی لذت حضور در جمع اهل‌بیت * شهادت اتفاق نیست، انتخاب است * شهیدانه زیستن چه شاخصه‌ای دارد؟ * ملاک اصلی؛ ترجیح خدا بر همه * راه نزدیکی به مردم و خدا چیست؟ * جاماندگان وامانده * برخورد خانم دکتر با راوی کتاب * حق‌الناس بدحجابی * مراقب حضور در فضای مجازی باشیم * نگاه مشمئزکننده به زن * افزایش سرعت آلودگی معنوی ⏰ مدت زمان: ۱:۳۲:۱۳ 🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
سلام عزیزان بزرگوار با توکل و یاری خداوند و عنایت حضرت حجتﷺچهار ختم قرآن هدیه شد به آقا جانمون حضرت مهدی عجل الله برای سلامتی و ظهور و قیامشون و ان شاءالله با دعای ایشون حاجت روایی کل شرکت کنندگان ان شاءالله که چشمتون منور به نور قرآن و قلبهاتون پر از آرامش و عاقبتتون بخیر و حاجاتتون روا باشه❤️❤️❤️ از همگی قبول باشه و ممنونم که همکاری میکنید🌹🌹🌹🌹
داروخانه معنوی
✨﷽✨ #داستان_کوتاه 🏴عطای بدون درخواست ✍محمدبن سهل قمي (ره) مي گويد:در سفر مكه ، به مدينه رفتم ، و ب
مولا و غلام مشتبه شدند 👇👇👇 در زمان خلافت امیرالمومنین - علیه السلام - مردی کوهستانی با غلام خود به حج می رفتند، در بین راه غلام مرتکب تقصیری شده مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته، به مولای خود گفت: تو مولای من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی. و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده به هم می گفتند: ای دشمن خدا! بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمومنین - علیه السلام ببرم. چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد علی رفتند و مولا (ضارب) گفت: این شخص، غلام من است و مرتکب خلافی شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته، مرا غلام خود می خواند. دیگری گفت: به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وی را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود می خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید. امیرالمومنین - علیه السلام - به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید. چون صبح شد، امیرالمومنین - علیه السلام - به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار آماده کن! و آن حضرت - علیه السلام - عادت داشت همه روزه پس از ادای فریضه صبح به خواندن دعا و تعقیب مشغول می شد تا خورشید به اندازه نیزه ای در افق بالا می آمد. آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده می گفتند: امروز مشکل تازه ای برای امیرالمومنین روی داده که از عهده حل آن بر نمی آید! تا اینکه امام - علیه السلام - پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو کرده، فرمود: چه می گویید؟ آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگری غلام. علی - علیه السلام - به آنان فرمود: برخیزید که می دانم راست نمی گویید، و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود: زود باش شمشیر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم، غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت. امیرالمومنین (ع) به غلام رو کرده، فرمود: مگر تو ادعا نمی کردی من غلام نیستم؟ گفت: آری، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم. پس آن حضرت - علیه السلام - از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وی تسلیم نمود. 🙏🙏🙏 قضاوتهای امیرالمومنین علی علیه السلام آیه الله علامه حاج شیخ محمد تقی تستری «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا