﷽ #احکام_نامحرم
❓پرسش
اینکه میگویند فکر به نامحرم اگر مفسده نداشته باشد حرام نیست معنی مفسده را روشن کنید.
اگر دختر مجردی مرد نامحرمی را در نظر خود بیاورد و اینگونه ب خود تلقین کند الان کنارِ اوست حرام است یا خیر؟ #آیت_الله_خامنه_ای
📝پاسخ
1. مفسده در اینجا یعنی: اگر موجب تحریک شهوانی باشد، یا به قصد لذت بردن باشد و یا اینکه فرد ترس این را داشته باشد که با این فکر و خیال ها در آینده به گناه (رابطه داشتن با نامحرم و...) بیفتد، حرام و گناه است.
2. این فکر کردن اگر باعث تحریک شدن شود حرام است.
http://www.pasokhgoo.ir/node/34758
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم سینمایی W 2008 به کارگردانی الیور استون
ببینید تا براتون جا بیفته چرا تمام غرب مقابل جبهه مقاومت و بالاخص ایران قد علم کرده و یه لحظه راحتمون نمیذاره ... تسلط بر ایران یعنی تسلط بر جهان ... ایران با هیچ کشوری در جهان قابل قیاس نیست
17.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 تا به حال، کسی رو ندیدم کتاب قرآن رو اینگونه معرفی کنه/
🔺دیدن این فیلم زیبا خالی از لطف نیست......
📣انتشار
@Manavi_2
لبیک یا خامنه ای لبیک یا مهدیست .:
❓رمزریال چیست؟
🌀واحد پول دیجیتال که میشه بهش گفت پول الکترونیکی، پول غیر قابل لمس (Intangible Money)، پولی که دیگر ماهیت فیزیکی ندارد...
🔺رمز ریال مثل ارزهای دیجیتال جهانی (از قبیل بیت کوین ) قابلیت استخراج ندارد و صرفاً یک ابزار پرداخت است و بس! آن هم فقط بر روی گوشی موبایل هوشمند (Smart Phone)
❓سوال: آیا همه گوشی موبایل هوشمند دارند؟ تکلیف سالمندان جامعه که کار کردن با ابزارهای نوین دیجیتال، برایشان سخت است، چه میشود؟
🔸با پروژه #رمز_ریال هوشمند، ریز به ریز فعالیتهای مالی (و عملاً فعالیتهای زندگی تان) و حریم خصوصی افراد تحت کنترل کامل حاکمیت قرار میگیرد و بدون اذن دولت، امکان هیچگونه خرید، مسافرت، فعالیت اجتماعی، کنش سیاسی و در یک کلام زندگی آزادانه وجود نخواهد داشت.
🔹پس از عملیاتی شدن #رمزریال ، افراد توسط دولت اعتبار سنجی میشوند و اعتبار هر فرد بسته به موقعیت اجتماعیش متغیر خواهد بود، و هر فرد بر حسب اعتبار اجتماعیش میتواند، فعالیت داشته باشد و عملاً تفکر آزاد و هر گونه نقادی به دولت برای هر فردی، با تنبیه و کاهش اعتبار (یا به عبارتی کاهش پول شما، یعنی جریمه شدن در لحظه، به صورت کاملاً دلبخواهی و بدون وجود دادگاه و حکم) همراه خواهد بود.
🔴به عبارتی هر چه مطیع تر باشیم، اعتبارمان دست نخورده خواهد ماند!
🔸دیگر در جریان پاندمیها، نیاز به قرنطینه فیزیکی نیست و خیابانها را به رویتان نمیبندند! بلکه شما در شهرهای دیگر عملاً فلج خواهید شد، چون امکان خرید بنزین و مواد غذایی و هیچ عملکرد مالی دیگری را نخواهید داشت.
❌دولت تصمیم میگیرد که"چه کسی"،"چه زمانی"، "کجا"،" چه مقدار" و "چگونه" خرج کند. این همان بردگی مدرن است! سلب اختیار کامل از افراد.
🔺رمز ریال پول واقعی نیست، صرفاً یک عدد قابل برنامه نویسی است و بسته به میزان اعتبار بانکی و اقتصادی و اجتماعی هر فرد خواهد بود.
🔺از دیگر چالش های رمزریال، امنیت و دوام آن است و گره زدن زندگی روزمره افراد به اینترنت حتی درحد تأمین مایحتاج ضروری روزمره!
❓سوال: در صورت قطعی اینترنت به هر دلیلی، از جمله حملات سایبری، تکلیف نیازهای اولیه مردم چه خواهد شد؟
❓و اگر این قطعی طولانی شود، امنیت غذایی مردم چه خواهد شد؟
🔹همچنین رمزریال، قابلیت داشتن تاریخ مصرف دارد (یعنی تا زمانی که دولت تعیین میکند، باید خرج شود، در غیر این صورت، میسوزد و از بین میرود) لذا امکان پس انداز از افراد گرفته میشود.
💢البته در ابتدای راه رمزریال، احتمالاً تمام این جنبههای خطرناک عملیاتی نمیشود تا مردم جذبش شوند و درست زمانی که همه به دام افتادند، وقت آغاز دیکتاتوری واقعی رمزریال خواهد بود.
‼️مراقب باشیم!
💢تنها راه جلوگیری از این پروژه مشکوک و خطرناک، گسترش آگاهی و مقاومت و تن ندادن به تبدیل ریالها به رمز ریال است...
🔸احتمالاً همانند پروژه واکسیناسیون اجباری، انواع تشویقها و تهدیدها را چاشنی کار خواهند کرد اما دیدیم که با کاهش رغبت عمومی به واکسیناسیون و مشاهده عوارض آن، دز چهارم عملاً به بن بست خورد. اگر این آگاهی و مقاومت در ابتدای روند واکسیناسیون بود، اوضاع خیلی فرق میکرد...
📍پس، اکنون آگاهی را گسترش دهید و به هیچ عنوان زیر بار زور #رمزریال نروید!
✍ بسیاری از شرکت ها مقداری از حقوق کارگران و کارمندان خود را بصورت بن خرید کالا از فروشگاه های زنجیره ای به صورت بن کارت میدهند که بغیر از همان فروشگاه این بن کارت قابلیت استفاده در جایی دیگر ندارد ، این همان زمینه چینی دولت برای پروژه رمزریال و اعتبار اجتماعی ست که فقط پول شما جایی که دولت بخواهد امکان استفاده دارد🌹🌷
* ظهور نزدیک است *
#بسم_رب_العشق❤️
#رمان
#قسمت_پنجاه_هفتم
#جانمــ_مےرود
#فاطمه_امیری
ـــ کجایی تو
مهیا کنار سارا نشست
ـــ رفتم وضو بگیرم
مریم مُهری به طرفش گرفت
ـــ نباید تنها میرفتی اونجا خیلی خلوته
ـــ تنها نرفتم با داداشت رفتم
نرجس به طرفشان برگشت
ـــ با شهاب رفتی؟
ـــ بله مشکلی هست
با صدای مکبر سر پا ایستادن مهیا آشنایی بانماز جماعت نداشت و فکر می کرد که با نماز فردا فرقی می کند دوست نداشت جلوی نرجس از مریم بپرسد
زیر چشمی به مریم نگاه می کرد و حرکاتش را تکرار می کرد
بعد از نماز سر سفره نشستد و در کنار بازیگوشی دخترا نهار را صرف کردند
بعد از نهار کنار مزار شهدا رفتند بعد از خواندن فاتحه به بیرون مسجد رفتن
به طرف راوی رفتند که داشت صحبت مـیکرد
همه روی خاک کنار هم نشستند مهیا سرش را روی شانه ی مریم گذاشت
آی شهدا دست ما رو بگیر …
بی سیم هایی که شما میزدید و بی سیم هایی که ما الان میزنیم خیلی تفاوت داره .
شرمنده ایم بخدا …
همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید
همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده …
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی….
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ….
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند….
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره …
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده
همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان
فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ….
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا…
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه…….
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ….
کو اونایی که گوش میدن.حتی میان و به این نوشته های ماهم میخندن چه برسه به عملش
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
کمک می خوایم حاجی …….
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند
داری صدا رو…….
همت همت مجنون…….
حکایت ما الان اینه،
ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته، کاش یه تیکه سیم می موند باش سیم خودمونو وصل کنیم به شهدا
ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم. ولی بازم امیدمون به خودشونه.
یه نگاهی به خودتون بکنید و راهتون رو عوض کنید.بخدا پشیمون میشید
شهدا شرمنده .دستمون رو بگیرید
مهیا قطره ی اشکی که بر روی گونه اش نشسته بود را پاک کرد باخود می گفت که این همت کیه که این همه اسمش رو میگن
شانه های مریم می لرزیدن سرش را برداشت با بلند کردن سرش چشم هایش با چشم های شهاب گره خوردند چشم های شهاب سرخ شده بودن شهاب زود چشم هایش را دزدید
راوی صحبت هایش را تمام کرد
شهاب فراخوان داد که همه جمع بشن و،او بالای یک بلندی رفت
ـــ خواهرا لطفا گوش کنید زیارت همگی قبول باشه
الان تا ساعت ۴ وقتتون آزاده ساعت چهار همه باید سوار اتوبوس ها بشن .التماس دعا
همه از هم متفرق شدن
مهیا مشغول عکس گرفتن شد
با دیدن چند قایق در آب که سیم خاردار اطرافش را محاصره کرده به سمتش رفت که با صدای شهاب سرجایش ایستاد
ــــ خانم رضایی حواستونو جمع کنید نمیبینید زدن خطر انفجار مین
ـــ خب من باید برم یکم جلوتر می خوام عکس بگیرم
ــــ نمیشه اصلا
مهیا اهمیتی نداد و به راهش ادامه داد شهاب هر چقدر صدایش کرد نایستاد شهاب ناچار بند کیفش را کشید
ـــ خانم رضایی لطفا،
اونجا خطرناکه
ـــ ولی من این عکسارو لازم دارم
شهاب استغفرا... زیر لب گفت
ـــ باشه دوربینو بدید براتون میگیرم
ـــ مین برامن خطر داره براشما نداره
ـــ خانم رضایی لطفا دوربینو بدید
مهیا دوربین را به شهاب داد
شهاب آرام آرام جلو رفت
مهیا داد زد
ـــ قشنگ عکس بگیرید سید
#ادامه_دارد
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4