eitaa logo
داروخانه معنوی
6.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
126 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر کس طالب فرزند باشد در دل شب به هنگام نماز شب و در دعاي نمازوتر، قبل از رکوع اين دعا را بخواند. 🌸🌸🌸 «رَبّ لا تَذْرَني فَرْدا و اَنْتَ خَيرُ الْوارِثينَ رَبّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْک ذَرّيةً طَيبَةً اِنَّک سَميعُ الدُّعاء اَللّهُمَّ لا تَذَرْني فَرْدا وَحيدا مَستَوْحِشا فَتَقْصُرْ شکري عَنْ تَفَکري بَلْ هَبْ لي مِنْ لَدُنْک اَنيسا وَ عَقَبا ذَکورا وَ اِناثا اَسْکنُ لِلَيهِمْ في الوَحشَهِ وَ آنس بِهِمْ في الْوَحْدَةِ وَ اُشکرُک عِنْدَ تَمامِ النِّعْمَةِ يا وَهّابُ يا عَظيمُ اَعْطِني ماسَئَلْتُک عافِيةً مِنْک وارْزُقْني خَيرا حَتّي اَنالَ مُنْتَهي رِضاک عَنّي في صِدْقِ الْحَديثِ وَ شُکرِ النّعْمَةِ وَالوَفاء بِالعَهْدِ اِنَّک عَلي کلّ شَي ءٍ قدَير». 📚 . دارالسلام، ج 2، ص 433 با تلخيص؛ رؤياهاي صادقه، ص 189 با تلخيص. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#تشرف #تشرفات (قسمت دوم): #امام_زمان 💥مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان رسیدیم، داخل مسجد شده و
(قسمت سوم): 💥در جواب فرمودند: "این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات به دوریم." این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد. بهرحال این نشست، نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی ردّ و بدل شد و من از محضر ایشان درسهایی گرفتم...او برایم دعا کرد و فرمود: "خداوند تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد." ✨💫✨ پرسیدم: نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است؟ فرمودند: " عاقبتت خیر و سعیت مشکور است و روسفیدی." آنگاه خواستم از مسجد به جهت حاجتی بیرون روم، آمدم نزدیک حوض که به ذهنم رسید: خدایا چه شبی بود و این سیّد عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟! شاید همان مقصود و محبوبم باشد، تا به ذهنم این فکر خطور کرد، سریع برگشتم ولی آن آقای بزرگوار را ندیدیم و کسی هم در مسجد نبود. ✨💫✨ یقین پیدا کردم که آقا امام زمان روحی فداه را زیارت کرده ام ولی آن حضرت را نشناخته ام. اینجا بود که مشغول گربه شدم و همچون دیوانه تا صبح اطراف مسجد گردش می نمودم، چون عاشقی که یعد از وصال به هجران مبتلا شود. 📗ملاقات با امام زمان در عصر حاضر ص ۱۴۷ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مبلغ امام_زمانت باش اگه خیرشو ندیدی به من لعن بفرست!!! 🎙استاد دانشمند أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج خواهشمند است با دقت کامل گوش نمایید... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴿سَـــــلآم مـُــــولٰا؎ مــَـــن۔۔♥﴾ □چِہ خــُـــوشبَختم كِہ صُبـــــحَم ۔۔ ⇠بٰا ســـــلٰام بَر شُمـــــا ؛ °↭آغـٰــــاز مےشَـــــود ۔۔۔ ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و ابتدٰا عــَطر یـــــآد شُمـــــآ ، ⇇دَر قَلبــᰔـــم مےپیـچَـــــد۔۔۔𔘓⇉ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ ﴿أمیـــــرالمؤمنیـــــن عــلّےﷺ𔘓➛﴾ ❍↲⃝حجــــٰـاب و حفــٰـــاظت ، ↭بـــــرٰا؎ زن هَـــــم أز جَهـــــت ⇦ آســٰـــایش حــٰـــال او، منــٰـــاسب‌تـــــر أســـــت ➛ □و هَـــــم بـــــرٰا؎ ↶زینَـــــت و جمـــٰــال او ، مــــٰـانـــــدگارتــَـــر مےبـــٰــاشـــــد.↷ ✿ ⇠فِهــرست ‌غُـــــرر، ص³⁸⁰⇢✿ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رو بہ قِـــــبلِہ مےشـــــوَم ⇦بــــٰـا دیـــــدَنِ عَکـــــسِ حَـــــرَم، □کَـــــربَلایے کـُــــن مـــــرٰا ⇦بـــــٰا جــٰـــانِ مَن بـــــاز؎ نکُـــــن، ۔۔رو بہ قِـــــبلِہ مےنِشیـــــنَم ... ⇦خَســـــتِہ بــٰـــا حـــٰــالے عَجیـــــب، آز تَہ دِل مےنِـــــویسَـــــم ╰─┈➤ ⇠أنـــــت في قَـــــلبے حَبیـــــب𔘓» ✿ـــــ↭اَلسَّلامُ عَلَےالْحُسَيْـنِ ✿ـــــ↭وَ عَلٰے عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ ✿ـــــ↭وَ عَلے اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ ✿ـــــ↭وَ عَلے اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
مراقبت از خود ۱۰_1.m4a
12.41M
👌☑️تجاوز از خود 🌾قسمت دهم حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز پنجشنبه بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
مَن بــٰـــاورم شُـــــده کہ ، ❍↲⃝ فـــــدٰا؎ تـــُــو مےشَـــــوم، ◇سَخـــــت‌ أســـــت بِگـــــذرم۔۔ ↶ مَـــن أز این بـــٰــاورم"حُسیـــــنﷺ𔘓"↷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تولد شک در دل شیعیان.mp3
5.61M
🎙️ استادامینی خواه ✍ از سفیانی بدتر!!! * تولد شک در دل شیعیان * غیبت عذاب‌آور امام زمان ارواحنافداه * هفت بار ریزش و سقوط و ارتداد * چه کسانی مستحق کشتی نوح شدند؟ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و سوم ✍ بخش پنجم 🌸تازه از بیمارستان بر گشته بو
" "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و چهارم ✍ بخش اول 🌸تا آمبولانس رسید علیرضا خان چشمشو باز کرده بود ، ولی ایرج تقریبا دیگه نبضش نمی زد اول اونو بردیم تو آمبولانس من هر کاری لازم بود براش انجام دادم … یک کم بهتر نفس می کشید ولی اصلا خوب نبود؛؛.تا رسیدیم بیمارستان زنگ زدم دکتر صالح و جریان رو گفتم و اونم راه افتاد که بیاد …. سریع ازش عکس برداری کردیم ….. دنده اش صدمه دیده بود و خونریزی داخلی داشت و این خیلی بد بود ….. 🌸من اونو بردم تو اتاق عمل تا همه چیز حاضر باشه و وقت تلف نشه …. اونجا چشمشو باز کرد و منو نگاه کرد ….. و دوباره بست و رفت به اغماء …… غیر از ایرج کارگر های دیگه هم بودن که صدمه زیادی خورده بودن ولی بیشتر سر پایی درمان شدن به جز دو نفر که بستریشون کردیم 🌸دکتر که رسید همه چیز حاضر بود جز من ، منی که دیگه طاقتم تموم بود … دکتر صالح یک نگاهی به من انداخت و گفت تو به درد من نمی خوری …. و منو از اتاق بیرون کرد هر چی گفتم می خوام باشم اجازه نداد و درو بست ……. یک کم نشستم….هاج و واج مونده بودم راستش امیدی نداشتم چون عکس های اونو دیده بودم و می دونستم که دارم ایرج رو از دست میدم …. 🌸و این برای من یعنی تموم شدن دنیا …. نمی دونستم دارم گریه می کنم یا نه,, اشکهام میومد پایین ولی هیچ حسی برای پاک کردن اونا نداشتم …. فقط گاهی یک صدای مهیب توی گوشم می پیچید و ایرج رو صدا می کرد … و دوباره ….و دوباره …. حتی یادم رفته بود که دعا بخونم مثل دیوونه ها شده بودم چند تا از دوستام تو بیمارستان هوامو داشتن ، ولی من فقط صدا می زدم,, ایرجم،،یکی از اونا که اسمش نسرین بود و اون روزا با هم خیلی نزدیک شده بودیم ….از پیش علیرضا خان میومد و به من گفت : حال پدر شوهرتو نمی پرسی ؟ 🌸گفتم راستی چطورن حالشون خوبه ؟ گفت فعلا خوبن ولی هنوز درست نمی تونه نفس بکشه … الان زیر سرم رفته بلند شو بریم یک حالی ازش بپرس یک کم سرت گرم میشه همش سراغ تو رو میگیره ، تا اون موقع انشالله عمل ایرج خان هم تموم میشه ….. خودمم داشتم خفه می شدم دستمو گذاشتم روی گردنم و فشار دادم…. بلند شدم …….. رفتم پیش عمو …. 🌸چشمش به من که افتاد با وحشت از من پرسید : کار ایرج تمومه ؟ گفتم نه عمو جان این چه حرفیه ….. گفت :پس ایرج چی شده ؟الان کجاس ؟ حالش خوبه؛؛؛؛ گفتم : آره عمو نگران نباشین به زودی از زیر عمل میاد بیرون …… سرشو نیم خیز کرد و گفت رویا به خاطر من اونقدر کتک خورد خودشو انداخته بود جلوی من ….. و سرشو گذاشت روی بالش و با صدای بلند گریه کرد …. 🌸گریه علیرضاخان چیزی نبود که من بتونم تحمل کنم و با اون هم صدا شدم رفتم و بغلش کردم که دلداریش بدم ولی نتونستم منم مثل اون گریه کردم … چون می دونستم وضعیت ایرج خیلی بده ……. صدای عمه رو توی راهرو شنیدم اون داشت میومد؛؛ حالا مونده بودم به اون چی بگم …قبل از اون تورج رسید و بعد عمه… انگار پاش قدرت حرکت نداشت و به زحمت راه می رفت…. 🌸یک نگاه به علیرضاخان کرد و از من پرسید: ایرج کو رویا؟ ایرجم کو؟ گفتم نترسین دارن عملش می کنه انشالله خوب میشه تورج پدرشو بغل کرد و بوسید و ازش پرسید چی شده بود بابا ؟ چرا اینطوری شد ؟ ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و چهارم ✍ بخش اول 🌸تا آمبولانس رسید علیرضا خان
"‌ "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و چهارم ✍ بخش دوم 🌸علیرضا خان فقط سرشو تکون داد ؛ عمه هم دست علیرضا خان رو گرفت و گفت تو که همیشه مواظب بچه ها بودی چرا گذاشتی اینطوری بشه من ایرج رو از تو می خوام علیرضا ، بهت گفته باشم ….. اگر بلایی سرش بیاد تو رو نمی بخشم …. بریم رویا ببینم ایرج کجاس چرا ما اینجا وایستادیم بریم ….. 🌸گفتم : عمه جون شما اینجا بشینین تا من صداتون کنم الان تو اتاق عمله با دست زد تو صورت خودش و گفت : یا امام رضا اینقدر حالش بده که تو اتاق عمله ؟ گفتم: نه عمه جون چیزیش نیست خوب صدمه دیده دیگه باید ، صبر کنین یک کم طول میکشه شما مراقب عمو باشین من خودم خبرتون می کنم پشت در اتاق عمل خبری نیست ……. 🌸عمه جون دخترا که نفهمیدن ؟ هان ؟ گفت : به خدا نمی دونم…والله نمی دونم من که تو حال خودم بودم ، اصلا از اونا یادم نیست الان مینا و سوری پیش اونان آقای حیدری هم اومده نمی دونم کجا رفت؟….. تورج کو آقای حیدری ؟ …….. 🌸گفتم من میرم ببینم از ایرج خبری شده شما رو صدا می کنم ….. گفت : ببین رویا جان زود یک خبر بده دارم میمیرم مادر …….. دیگه نمی تونستم ، پیش اونا بمونم رفتم که از ایرج خبر بگیرم تورج دنبالم اومد و تو راهرو ازم پرسید .: رویا به من راست بگو ایرج در چه حالیه ؟ 🌸گفتم : هیچی نگو …..هیچی …. اشک تو چشمش جمع شد و پرسید : خیلی بده؟ …. گفتم : فقط خدا باید کمکمون بکنه آره اگر دکتر صالح بتونه نجاتش بده یک معجزه انجام داده ……. چیکار کنم تورج دارم ایرجم رو از دست میدم … بهم بگو چیکار کنم …… ای خدا کمک کن ……. 🌸وقتی پشت در اتاق عمل رسیدیم یک ساعت بود که عمل شروع شده بود ولی هنوز در اتاق بسته بود و کسی رو راه نمی دادن مخصوصا منو …. از نسرین خواستم یک خبر بگیره ….. اون رفت و برگشت و گفت چیزی نفهمیدم خودت که دکتر صالح رو میشناسی حرف نمی زنه ولی هنوز مشغوله … پس امیدوار باش ….. 🌸تورج همین طور راه می رفت و به خودش می پیچید …. چند بار ازم سئوال کرد ولی دید که اصلا حال حرف زدن ندارم جسته و گریخته یک چیزایی گفتم ولی توان نداشتم بیشتر حرف بزنم …. اونم ساکت شده بود …. آقای حیدری هم اومده بود پیش ما ، و تورج رو دلداری می داد نسرین چند تا چایی برای ما آورد و از تورج خواست یک طوری اونو به خورد من بده ……ولی من تا از سلامتی ایرج مطمئن نمی شدم نمی تونستم کاری بکنم چه برسه به خوردن ……. 🌸ساعت پنج عمل شروع شده بود و حالا ساعت هفت و نیم بود ولی هنوز اون در لعنتی باز نمیشد و خبری بیرون نمیومد …… ولی یک کم امیدوارم بودم که ایرج هنوز زنده اس که دارن عملش می کنن با اومدن عمه پیش ما کارِ من سخت شده بود اینکه اونو باید دلداری می دادم و امیدوارش می کردم ….. و از شدت ناراحتی منو سئوال پیچ می کرد. ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌔 💠استاد الهی فرد؛ 🔸به همدیگر محبت کنید. زن و شوهر به هم محبت کنند و هم دیگر را دوست بدارند. اهل بیت روی این قضیه خیلی حساسند. 🔸 زن و شوهر با هم نماز شب بخوانند محبت می‌آورد، آقا بلند نمی شود شما بلند شو و برایش نماز شب بخوان و دعایش کن چند شب می گذرد و می بینی بلند می شود یا بالعکس. 🔸زنی به امام صادق علیه السلام عرض کرد که: شوهرم مرا دوست ندارد، چه کنم؟ حضرت فرمود: نماز شب بخوان. آن زن بعد از مدتی دوباره خدمت امام علیه السلام رسید و عرض کرد: شوهرم هیچ کسی را به اندازه من دوست ندارد و از حضرت تشکر کرد. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ ﴿امـــــام صـــــادق ﷺ۞﴾ : ⇇هَمہ در آخِـــــر‌ ألزمـــٰــان ، بہ خَـــــطا مےاُفتـــــند ، □و جُـــــدا جُـــــدا مےشَـــونـــــد ، ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جُـــــز آن گـــــروهے کہ بـــــر جـــــدّم، ◇◇«أبــــٰـاعبـــــدالله ألحُسیـــــن» □گــِـــریہ مےکـــُــنند ۔۔۔ ✿سَفـــــینة‌ألبحـٰــــار، ج¹²، ص³⁵⁰✿ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا