فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
روزی همه مان به هم، بیحساب خواهیم شد...
صبر داشته باش و ببین؛
همان کسی که میخواست تو را
زمین بزند، زمین خورده!
همان کسی که میخواست حرمتِ تو را بشکند، تمامِ غرور و حرمتش شکسته!
همان کسی که قصدِ آزارِ تو را داشت،
بی دفاع شده و آزار دیده!
کائنات، دست بردار نیست؛
انتقامِ ما را، از هم میگیرد!
روزی همه مان به هم، بیحساب خواهیم شد...
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#خرید_وفروش
#ضرر_ندیدن_درمعامله
#سود
#معامله
گويند چون در وقت خريد و فروش، آيه
«قالوُا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيّن لَنا ما هِيَ اِنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ اِنّا اِنْ شاءَ اللهُ لَمُهْتدون»
را بخواند در آن معامله ضرر نبيند و نيز اين دعا را بخواند:
🌸يا مُخَيَّر يا مُختار يا مَنِ الخَيْرُ بِيَدِهِ يا خَيْرَ دَليلٍ يا دَليلَ الخَيْرِ يا مُرْشِدُ يا هادي
📚 (گوهر شب چراغ، ج2 ص 16)
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
✳️ #ماه_رجب ، فرصتی برای شستشوی روح از آلودگیها
ماه رجب یک نهر و دریایی است که انسان میتواند خودش را در آن دریا شستشو دهد، بشوید و پاک کند.
👌وقتی شما به یک محفل مهمانی دعوت میشوید، نمیگویید بههرحال خانهی آنها حمّام دارد، آنجا حمّام میروم و خودم را میشویم!
کدام انسان عاقلی اینکار را میکند؟!
👈کسانی که توبه را برای ماه مبارک رمضان میگذارند و میگویند شبهای احیا مینشینیم قرآن سر میگیریم و توبه میکنیم، مثل همین است.
میگویند در محفل مهمانی خدا میرویم، آنجا توبه میکنیم و خودمان را میشوییم!!!
نه، عقل سلیم میگوید شما خودتان را از قبل بشویید. خودتان را از آلودگیها، چرک، نجاسات و هرچه که سبب شده بوی بد و گند بدهید و بدنتان کثیف و آلوده شود، پاک و تمیز کنید.
👌ماه رجب برای این بوده که انسان خودش را شستشو دهد.
💠استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ #احکام_بازی
❓پرسش
بازی با ورق و یا پاسور چه حکمی دارد؟
✅ پاسخ
بازی با #آلات_قمار، هر چند بدون برد و باخت، حرام است.
آیات عظام بهجت و مکارم شیرازی: اگر به صورت برد و باخت باشد، حرام است و اگر بدون آن باشد بنابر احتیاط واجب جایز نیست.
آیت الله سیستانی: اگر بدون برد و باخت و شرط بندی باشد، چنانچه در عرف شهر از آلات قمار شناخته شود بنابر احتیاط واجب جایز نیست
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#احکام_خمس
☑️ سوال:
🍀 آیا به یارانه ای که از طرف دولت به حساب افراد واریز می شود #خمس تعلّق می گیرد؟ و در صورتی که آن پول در حساب افراد بماند و به آن سودی تعلّق بگیرد، #حکم خمس سود آن چگونه است؟
✅ جواب:
🍀 آیة الله #خامنه_ای: سود بانک خمس دارد چون در واقع مضاربه است طبق عقود اسلامی درآمد کسب است و خمس دارد، ولی #پول یارانه کسب نیست، کمک است لذا خمس ندارد.
📎 استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعة الزهراء قم
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
چون خیلی پیام داشتم برای حرز امام جواد علیه السلام
اینجا توضیح میدهم که نخوام تک تک براتون توضیح بدهم
هنوز هم سفارشات پذیرفته میشه و من به عنوان یک واسطه هستم حرزها همگی روی پوست آهو هست دست نوشته هست و همچنین نمازش هم خوانده میشه و با نام شخص میشه
لطف کنید فقط اگر سفارش داشتید مراجعه کنید به خصوصی من
ممنونم از لطفتون
قیمتها هم همون قیمت های پارساله
دویست هزار تومان برای حرز امام جواد دست نوشته روی پوست آهو به همراه نماز با جلد چرمی
و با جلد نقره سیصد هزار تومان
در چنین روزی در سال ۷ ه ق در جنگ خیبر قلعه خیبر به دست امیرالمؤمنین (ع) فتح گردید. این جنگ به واسطه پیمان شکنی یهودیان ساکن مدینه که بعدها به خیبر و شهرهای دیگر رفته بودند رخ داد. در حقیقت جنگ خیبر یک جنگ مذهبی نبود زیرا پیامبر هیچ گاه اهل کتاب را مجبور به تغییر آیین خود نکردند و جنگ خیبر تنها به دلیل پیمان شکنی یهودیان اتفاق به وقوع پیوست.
فتح خیبر به دست امیرالمؤمنین (ع)
در این روز در سال ۷ ه ق در جنگ خیبر مرحب به دست امیرالمؤمنین (ع) کشته شد و قلعه خیبر به دست آن حضرت فتح گردید.[۱] و در بحار الانوار ۲۷ رجب روز فتح خیبر ذکر شده است.[۲]
چون پیامبر (ص) به جنگ خیبریان رفت و قلعه قموص را محاصره کرد، ابتدا پرچم را براى مبارزه با آنان به ابوبکر دادند. ابوبکر با لشکرى رفت، ولى چون نظر به پهلوانان آنان نمود فرار کرد و لشکریان هم در پى او بازگشتند. روز بعد پیامبر (ص) پرچم را به عمر داد و او هم از ترس کشته شدن به میدان جنگ نرسیده بازگشت.
انتخاب على (ع) براى فتح خیبر
پیامبر (ص) فرمودند: «فردا پرچم را به مردى میدهم که حملههایش را تکرار کند، نه اینکه فرار کند. کسى که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند و خداوند خیبر را به دست او فتح میکند». همه اصحاب آرزو کردند که این مقام و منزلت به آنان واگذار شود.
فرداى آن روز، پیامبر (ص) فرمود: على بن ابى طالب (ع) کجاست؟ گفتند: چشم دردى دارد که حرکت براى آن حضرت مشکل است. خاتم الانبیاء (ص) فرمود: او را حاضر کنید. سلمه بن اکوع رفت و آن حضرت را آورد. پیامبر (ص) سر آن حضرت را در بر گرفت و از آب دهان مبارک به چشمان نورانى حضرت خاتم الاوصیاء على مرتضى (ع) مالید و فرمود: «بار الها، زحمت گرما و سرما را از او بردار». پس از آن روز بر امیرالمؤمنین (ع) درد چشم عارض نشد و از گرما و سرما آزرده نگشت.
پیامبر (ص) زره خود را بر او پوشانید و ذوالفقار را بر کمر او بست و پرچم به آن حضرت سپرد و سوار بر مرکبش نموده فرمود: «جبرئیل از سمت راست، میکائیل از سمت چپ، عزرائیل از پیش رو و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بالاى سر و دعاى من نیز از پشت سر تو است ». فرمود: یا على، مسلماتى را بر ایشان عرضه کن.
میدان جنگ خیبر
آن حضرت رفت و پس از موعظه و نصیحت عدهای براى جنگ با او آمدند. آنان دو نفر از مسلمانان را شهید کردند. امیرالمؤمنین (ع) بر آنها تاخته و آنها را کشتند. آنگاه برادر مرحب با عدهای آمدند. حضرت آنها را هم به درک فرستاد.
مرحب که شجاع بود به خونخواهى آمد. امیرالمؤمنین (ع) چنان با ذوالفقار بر سرش فرود آورد که شمشیر از حلقش گذشت و او را دو نیم ساخت و به خاک انداخت. صداى تکبیر مسلمانان بلند شد. عدهای از یهود به دفاع آمدند و با مسلمانان به جنگ پرداختند. امیرالمؤمنین (ع) به مبارزه ادامه داد تا عدهای کشته شدند و عدهای به قلعه گریختند.
آن حضرت با دست قدرتمند حیدرى در قلعه را کند و براى مسلمانان معبر قرارداد تا از خندق عبور کنند. حضرت چندین بار مسلمانان را از روى خندق به وسیله آن در عبور داد، با اینکه از سه روز قبل، آن حضرت گرسنه بود.
﷽؛
السلام علیک ایها الکاظم یابن رسول الله
🏴شهادت امام کاظم"ع" تسلیت باد.
🔷 امام موسی بن جعفر علیه السلام ملقب به کاظم و باب الحوائج، هفتمین امام شیعیان است. وی در سال ۱۲۸ قمری، بهدنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۲۵ رجب ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید.
♦️دوره امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
♦️مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسشهای آنان بوده است.
♦️در کتاب مسند الامام الکاظم(ع) بیش از سه هزار حدیث از آنحضرت گردآوری شده است.
♦️امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.
♦️منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده و او را کاظم و عبد صالح لقب دادهاند. بزرگان اهل سنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند.
♦️حرم امام کاظم(ع) و حرم نوهاش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است.
*
🌎مجتمع اهل البیت علیهم السلام
التماس دعا
یوسف شیخ
*
🔷منابع:
. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه.
. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
. ابن جوزی،تذکرة الخواص.
. ابن شعبه حرانی، تحف العقول.
. ابن شهر آشوب، مناقب.
. عطاردی، مسندالامام الکاظم(ع)
. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
39.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج محمود کریمی
#شهادت_امام_موسی_کاظم (ع)
☑️ صلوات خاصه امام کاظم علیهالسلام به نقل از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاوووس قدسسره:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ النُّورِ الْمُنِيرِ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُوْدِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْغِرَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
امروز رضا ز سوز جگر گریه مىکند
مانند سیل ز ابر بصر گریه میکند
تنها پسر نه، دختر چشم انتظار هم
از داغ جانگداز پدر گریه مى کند
🔳شهادت غریبانه #امام_موسی_کاظم (علیه السلام) تسلیت میگویم
#بسم_رب_العشق ❤
#رمان
#قسمت_هشتاد_دوم
#جانمــ_مےرود
#فاطمه_امیری
مهیا، کارتون را جلوی قفسه گذاشت.
ـــ بابا! این کتاب هارو هم بگذارم تو این کارتون؟!
احمد آقا، که در حال چیدن کتاب ها بود؛ نگاهی به مهیا انداخت.
ــــ آره بابا جان! بی زحمت این ها رو هم بگذار.
مهیا، شروع به چیدن کتاب ها در کارتون کرد.
مهلا خانم، سینی به دست وارد اتاق شد.
ـــ خسته نباشید...دختر و پدر!
مهیا با دیدن لیوان شربت، سریع لیوانی برداشت.
ـــ آخیش...مرسی مامان!
احمد آقا لبخندی زد.
ـــ امروزم خستت کردیم دخترم!
ــ نه بابا! ما کوچیک شما هم هستیم.
مهلا خانم، نگاهی به کارتون ها انداخت.
ـــ این ها رو برا چی جمع می کنید؟!
احمد آقا، یکی از کارتون ها را چسب زد.
ـــ برای کتابخونه مسجدند من خوندمشون، گفتم ببرمشون اونجا، به حاح اقا موسوی هم گفتم؛ اونم استقبال کرد.
همزمان، صدای تلفن مهیا بلند شد.
مهیا، سریع از بین کارتون ها رد شد.
اما تا به گوشی رسید، قطع شد.
نگاهی انداخت.
مهران بود.
محکم روی پیشانیش زد.
موبایلش، دوباره زنگ خورد. سریع جواب داد.
ـــ آخه تو آدمی؟!
احمق بهت میگم بهم زنگ...
ـــ مهیا...
مهیا با شنیدن صدای مریم؛ کپ کرد.
ــ اِ تویی مریم؟!
ـــ پس فکر کردی کیه؟!
ـــ هیچکی! یه مزاحم داشتم!
ــ آهان... راستی مهیا، شهاب زنگ زد، گفت خودش رو حتما برای فردا میرسونه... فردا مراسم عقده!
مهیا دستش را روی قلبش که بی قرار شده بود؛ گذاشت.
ـــ جدی؟!
مریم با ذوق گفت:
ـــ آره گل من! فردا منتظرتم...
ـــ باشه گلم!
مهیا تلفن را قطع کرد. روی تخت نشست.
لبخند از روی لبش لحظه ای پاک نمی شد.
به عکس شهید همت نگاهی انداخت و زمزمه کرد...
ـــ یعنی فردا میبینمش؟!
ــ مهیا بدو مادر! الآن مراسم شروع میشه!
مهیا که استرس داشت، دوباره به لباس هایش نگاهی انداخت.
مهلا خانم به اتاق آمد.
ـــ بریم دیگه مهیا...
ـــ مامان؟! این روسری خوبه یا عوضش کنم ؟!
ـــ ای بابا! تا الآن یه عالمه روسری عوض کردی، بریم همین خوبه!
مهیا چادرش را سرش کرد. کیف و جعبه کادوی را برداشت.
احمد آقا، با دیدنشان از جایش بلند شد.
ــ بریم؟!
ـــ آره حاجی! بریم تا دخترت دوباره روسری عوض نکرده!!
مهیا، با اعتراض پایش را به زمین کوبید.
ــ اِ...مامان!
از خانه خارج شدند و مسافت کوتاه بین دو خانه را طی کردند.
احمد آقا دکمه آیفون را فشار داد.
در با صدای تیکی باز شد.
دستان مهیا، از استرس عرق کرده بودند.
هر لحظه منتظر بود، شهاب را ببیند.
در ورودی باز شد، اما با چیزی که دید دلش از جا کنده شد.
مریم و شهین خانوم با چشمان پر از اشک کنار هم نشسته بودند.
سارا هم گوشه ای نشسته بود و با دستمال اشک چشمانش را پاک می کرد.
مهیا، که دیگر نمی توانست خودش را کنترل کند.
تکیه اش را به مادرش داد و...
#ادامه_دارد