eitaa logo
داروخانه معنوی
6.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ ◇◇تَعّجیـــــل‌درفــَـــرج‌؛ آقــٰـــآ ﴿امــــٰـام‌زمـــــآن‌‌𔘓﴾⇠ صلّـــــوٰات ⇦⇦⇦« التمــٰـــاس‌دُعــٰـــا‌ٓ»⇨‌⇨‌⇨ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ □یـــٰــادت بـــٰــاشَـــــد ⇩⇩⇩ ⇦خـــــدٰا بنـــــده‌هــٰـــایـــــش رٰا ؛ ↶بــــٰـا آنـــــچہ بـــــدٰان دِل‌بـــــستہ أنـــــد↷ ❍↲مےآزمـــٰــایـــــد ! - «شَهیـــــدهمـّــــت𔘓⇉» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
داروخانه معنوی
خطبه ۲۳۸ فراز ۱ درباره حكمين 🎇🎇 #خطبه۲۳۸ 🎇🎇🎇 🔴وصف‌شاميان شاميان درشت خوياني پست، بردگاني فروما
خطبه ۲۳۸ فراز ۲ درباره حكمين 🎇🎇 🎇🎇🎇 🔻 نكوهش‌از‌انتخاب‌حكم آگاه باشيد كه شاميان در انتخاب حكم، نزديك ترين فردي را كه دوست داشتند برگزيدند، و شما فردي را كه از همه به ناخشنودي نزديك تر بود انتخاب كرديد، همانا سر و كار شما با عبدالله پسر قيس است كه مي گفت: (جنگ فتنه است بند كمانها را ببريد و شمشيرها را در نيام كشيد.) اگر راست مي گفت پس چرا بدون اجبار در جنگ شركت كرد؟ و اگر دروغ مي گفت پس متهم است. براي داوري، عبدالله ابن عباس را رو در روي عمروعاص قرار دهيد، و از فرصت مناسب استفاده كنيد، و مرزهاي دوردست كشور اسلامي را در دست خود نگهداريد، آيا نمي بينيد كه شهرهاي شما ميدان نبردشده؟ و خانه هاي شما هدف تيرهاي دشمنان قرار گرفته است؟ 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡┅═════════════﷽══┅┅ □هیـــــچ گـــــنٰاهے رٰا، ⇠بـــــدون استغفـــٰــار ول نکــــُـن ؛ ↶وگـــــرنہ خـــــرٰابيش میمـــــونہ .↷ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄ #رمان داستان_ازسرنوشت_واقعی 📖 #تمام_زندگی_من📖 #قسمت_شانزدهم✍ معنای امل 🌷دیگه نمی
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄ 📖 📖 قسمت_هفدهم✍از منبر بیا پایین 🌷چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد … هنوز توی شوک بود … – اوه اوه … خانم رو نگاه کن … خوبه عکس های کنار دریات رو خودم دیدم … یه تازه مسلمون از پاپ کاتولیک تر شده … بزار یه چند سال از ایمان آوردنت بگذره بعد ادای مرجع تقلید از خودت در بیار … چند بدم از بالای منبر بیای پایین؟ … 🌷– می فهمی چی داری میگی؟ … شاید من تازه مسلمونم اما حداقل به همون چیزی که بلدم عمل می کنم … با عصبانیت اومد سمتم … – پیاده شو با هم بریم … فکر کردی دو بار نماز خوندی آدم شدی؟ … 🌷دهنت رو باز می کنی به هر کسی هر چی بخوای میگی؟ … خودت قبل از من با چند نفر بودی؟ … – من قبل از آشنایی با تو مسلمان شدم … همون موقع هم… محکم خوابوند توی گوشم … – همون موقع چی مریم مقدس؟ … 🌷صورتم گر گرفته بود … نفسم به شماره افتاده بود … صدام بریده بریده در می اومد … – به من اهانت می کنی، بکن … فحش میدی، میزنی … اشکالی نداره … اما این اسم مقدس تر از اونه که بهش اهانت کنی … 🌷هنوز نفسم بالا نیومده بود و دل دل می زدم … – من به همسر دوست هات اهانت نکردم … تو خودت اروپا بودی … من فقط گفتم آرایش اونها … این بار محکم تر زد توی گوشم … پرت شدم روی زمین … 🌷– این زر زر ها مال توی اروپایی نیست … من اگه می خواستم این چرت ها رو بشنوم می رفتم از قم زن می گرفتم … این رو گفت از خونه زد بیرون … ✍ادامه دارد‌...... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌