eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
230 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۱۵ چند روز بعد، فاطمه و مریم با ماشین فاطمه از دانشگاه میرفتن خ
جذاب و آموزنده ✍قسمت ۱۶ اما نقشه دیگه ای به ذهنش رسید. اون شب رضایت داد و فاطمه و پدر و برادرش رفتن خونه. تو راه فاطمه منتظر بود، پدرش یا امیررضا چیزی بگن ولی هیچ کدوم حرفی نمیگفتن. حاج محمود روی مبل نشست و به فاطمه که با مادرش روبوسی میکرد،نگاه میکرد. فاطمه از اینکه باعث ناراحتی و نگرانی خانواده ش شده بود،شرمنده بود. حاج محمود با ناراحتی به فاطمه گفت: _بشین. فاطمه و مادرش و امیررضا نشستن. گفت: _چند وقته مزاحمت میشه؟ فاطمه سرشو انداخت پایین و گفت: _من کار اشتباهی نکردم با... حاج محمود پرید وسط حرفش و گفت: _جواب سوال من این نیست.گفتم چند وقته اون پسره عوضی مزاحمت میشه؟ فاطمه همونجوری که سرش پایین بود گفت: -خیلی وقت نیست. -یعنی چند وقته؟ چند روزه؟ چند ماهه؟ -شش ماه. امیررضا عصبانی شد،بلند گفت: _چرا تا حالا نگفتی؟ -نمیخواستم بیخودی نگرانتون کنم. حاج محمود گفت: _بیخودی؟!! اون پسری که من دیدم مزاحمت امشبش کمترین کاری بوده که تا حالا انجام داده و بعد از این بخواد انجام بده.بعد تو میگی بیخودی؟!! زهره خانوم نگران گفت: _به منم بگین اینجا چه خبره؟! پسره کیه؟! مزاحمت چیه؟! حاج محمود با ناراحتی به فاطمه نگاه میکرد و گفت: _برای همین کلاس دفاع شخصی میری.. آره؟ فاطمه بدون اینکه سرشو بالا بیاره گفت: -بله. همه ساکت بودن.بعد مدتی حاج محمود با تعجب و نگرانی گفت: _دزدیدن حنانه هم...کار این پسره بوده؟!! فاطمه چیزی نگفت ولی با سکوتش تایید کرد.امیررضا گفت: _برای چی مزاحمت میشه؟ فاطمه بالاخره سرشو بلند کرد و به پدرش نگاه کرد. -من کار بدی نکردم ولی بخاطر یه کینه احمقانه میخواد کاری کنه که ازش عذرخواهی کنم. امیررضا عصبانی سمت در رفت.حاج محمود صداش کرد: -امیر امیررضا ایستاد. -از حیاط بیرون نرو. امیررضا اونقدر عصبانی بود که میخواست بره سراغ افشین.اما نشانی ازش نداشت و اگه رانندگی میکرد یا با کسی تصادف میکرد یا بلایی سر خودش میومد.به حیاط رفت. فاطمه بلند شد بره اتاقش.حاج محمود گفت: _فعلا از خونه بیرون نرو تا یه فکری بکنم. -چشم. به اتاقش رفت. از پنجره به امیررضا نگاه میکرد.گاهی روی صندلی می نشست،گاهی قدم میزد،گاهی روی پله می نشست. زهره خانوم در اتاق رو باز کرد و با سینی غذا وارد اتاق شد.فاطمه سمت مادرش رفت و ظرف غذا رو گرفت و روی میز وسط اتاق گذاشت. زهره خانوم نگران نگاهش میکرد،دستشو گرفت و باهم روی مبل نشستن.فاطمه شرمنده سرشو انداخت پایین. -وقتی میگی کار بدی نکردی نباید شرمنده باشی.همه مون بهت داریم.ناراحتی ما از اینه که چرا تا حالا نگفتی.اگه زبانم لال بلایی سرت میاورد.. فاطمه سرشو روی پای مادرش گذاشت و گریه میکرد. دو روز گذشت، و فاطمه اصلا از خونه بیرون نرفته بود.کنار پدرش نشست.دست پدرش رو بوسید و گفت: _بابا جونم،من شرمنده م که باعث ناراحتی شما شدم. -دخترم،اونی که باعث ناراحتی ماست،تو نیستی. -اگه تو خونه موندن من باعث میشه ناراحتی و نگرانی شما کمتر بشه،من با کمال میل تا آخر عمرم پامو از خونه بیرون نمیذارم.ولی بابا جونم،این باعث میشه نگرانی شما کمتر بشه؟ حاج محمود یه کم فکر کرد،بعد امیررضا رو صدا کرد.... 💥ادامه دارد... ✍دومیـن اثــر از؛ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙🌔 وقتی کسی نمازشب می خواند... در روایت دارد موقعی که انسان شب بلند میشه (برای نماز شب) مخصوصا جوان ها که اون رطوبت مغزشون هست و خواب غلبه کرده است خواب رو میگذارد کنار، آقا بلند میشه موقعی که بلند میشه بره طرف وضو، وضو میگیرد و برمیگردد، میاد می ایستد برا نماز رحمت الهی سر تا پاش رو میگیرد... آیت الله ناصری ره «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
♡┅═════════════﷽══┅┅ □هـــزٰار طائـِــفہ آمــَـد، ⇠هـــزٰار مَکـــتب رَفـــت ... ↲↲و مـــٰانـــد شیـــعِہ کہ ╰─┈➤ ◇◇« قـــٰال الأمٰـــام صـــآدقﷺ دٰاشـــت» «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
کربلایی‌ حسین‌ طاهری 4_5987600193523028001.mp3
زمان: حجم: 15.4M
🎧 | بشنوید 🎵 | شیعه مدیون قال الصادق هاست 🎤 | (ع)💔 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
488.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤ 🖤خـــــدایـــــا🤲 ♥️در ایــن شــب مــعــنــوی 🖤بــحــق امــام صــادق(ع) ♥️ایـــمــان عـــارفـــانـــه 🖤و عــمــل صــادقــانـــه ♥️به همه ما عنایت بفرما 🖤و دل و زبان ما را یکی کن ♥️تا جز بهترین بندگانت باشیم 🖤الــــهــی آمـــیـــن🤲 ♥️الهی به حرمت این شب عزیز 🖤و به حق فاطمه زهرا (س) ♥️آرزوهـــاتــون بـــراورده 🖤غصه هــاتــون به شــادی ♥️دردهـــاتــون درمـــان 🖤همه قهرها به آشتی تبدیل شه ♥️و الــهــی کــه امــشــب 🖤همگی حاجت روا باشید ♥️فرا رسیدن شهادت ششمين شمع 🕯 🖤روشنگر و وصي پيغمبر،  تسليت و تعزيت ♥️التــمـــاس دعـــا🤲 شـــب بــخــیـــر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2