eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.8هزار ویدیو
226 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت 🌺قسمت ۲۶ 🍃به روایت امیرحسین🍃 چی بهش میگفتم...میگفتم الان دو ساله که بابای
🌺 🌺قسمت ۲۷ 🍃به روایت حانیه🍃 تو ماشین هیچکس حرف نزد و مسیر تا خونه تو سکوت کامل طی شد...بچه‌ها از ترس اون گشت که من فکر کنم حقیقت نداشت و منم تو فکر طرز فکر اون مرده که به لطف دوستش که صداش کرد الان میدونستم اسمش امیرحسینه.. نزدیکای خونه بودیم که بارون شروع شد .... من_نجمه من سر کوچه پیاده میشم. نجمه_باشه. . رسیدیم.پیاده شدم و خداحافظ ارومی زیر لب گفتم و منتظر جواب نشدم.عاشق پیاده روی زیر بارون بودم. عجیبه این موقع سال و بارون؟ دوباره رفتم تو فکر اتفاقات امروز. این اتفاقات تازگی نداشتن ولی اینکه یه مامور گشت وایسه جلومون برای دخترا و جمله اون مرده برای من تازگی داشت. کلافه زنگ در رو زدم. صدای مامان حکم آرام‌بخش رو برای من داشت. مامان_کیه؟ _بازکن. درو باز کردم و وارد حیاط شدم.مامان سریع خودش رو به دم در رسوند و.... مامان_ ای وای.این چه ریخت و قیافه ایه؟ چرا انقدر زود اومدی؟ خوب زبون باز کن ببینم چی شده؟ _ وای مامان مگه شما مهلت زبون باز کردن هم میدی؟ هیچی نشده یکم پیاده‌روی کردم خیس شدم.میزاری بیام تو حالا مامان جان؟ مامان بی حرف خودش رو از جلوی در کشید کنار و من وارد شدم و به اتاقم پناه بردم.... ادامه دارد.... نویسنده؛ ح سادات کاظمی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت 🌺قسمت ۲۷ 🍃به روایت حانیه🍃 تو ماشین هیچکس حرف نزد و مسیر تا خونه تو سکوت
🌺 🌺قسمت ۲۸ 🍃به روایت امیرحسین🍃 آخیش.....چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود.خدا توفیق این رو از ما نگیره ان‌شاالله. حاج آقا_امیرحسین جان.یه لحظه بیا. _جانم حاج آقا ؟ حاج آقا_اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟ رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم؟ دل رو زدم به دریا و گفتم...از همون دو سال پیش تا الان.البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم. حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده. ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن.حرفاش از جنس زمین نبود بود..... . . دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم.در که باز شد استرس من هم بیشتر شد. پرنیان_ عه داداش چته؟ چیزی شده؟ من_ ها؟ نه....چیزه....یعنی قراره بشه.. پرنیان_ امیر عاشق شدیا _ابجی چی میگی؟ پرنیان_ هیچی خوش باش. ای بابا.عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید. میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم. _ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟ مامان_ سلام.قبول باشه خیر باشه مادر. بابا_ سلام بابا جان.اره بیا بشین. _ ان شاالله که خیره. دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا . بابا_خب؟ من_ها؟ چی؟... با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟ _ نه.حواسم نبود خب....عه.! مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان. _ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟ بابا_ این بحث قبلا تموم شده. _ نه برای من بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو. دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد. _ حداقل یه راه پیش پام بزارید. بابا_ بیخیال شو _ اگه راهتون اینه ؛ نه. بابا_ پس ازدواج کن. _ میخواید دست و پام بسته بشه؟ بابا_ آقای دین دار و با ایمان، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟ _ نه برای من که قرار نیست بمونم. بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم. _شب به خیر بابا_ شب به خیر مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو. _ شب به خیر مامان مامان_ شبت به خیر با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم؟ _ بزار برای فردا پرنیان _ باشه. شب خوش _ شبت به خیر ادامه دارد.... نویسنده؛ ح سادات کاظمی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌔 🍃آیت الله کربلایی درباره نمازشب وگریه های نیمه شب آیت الله بهجت رحمه الله علیه میگوید: ✍🏼 ایشان در جدیت در و گریه در نیمه های شب مخصوصا شب‌های جمعه کوشا بودند. یکی ازعلما به من فرمود: شب جمعه درمدرسه سید (ره) در نجف، نیمه شب شنیدم که ایشان با صدای حزین و ناله و گریه درحالی که سر به سجده داشت، مکرر عرضه میداشت: الهی! من لی غیرک، اساله کشف ضری والنظر فی امری «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدانم از خدا چه میخواهی اما خدا را به این ایام ماتم🖤 قسم میدهم🙏 دلت جز برای حسین ع 🖤 و اهل بیت حسین ع 🖤 عزادار نشود🙏 تقدیم به عزاداران حسینی 🖤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~• وَلےبَچہ ھآ اَز‌قَضا‌ٓشُدڻ نَمآز‌صُبحتون‌ْبِتَرسیدْ! میڱن‌ْخُدآ؛ أڱہ بِخوٰاد‌خِیر؎رو‌؛ أزیِہ بَنده‌ا؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآز‌صُبحِش‌ْرو‌قضٰا‌مےڪُنِه! 💥 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
اعمال قبل خواب😍 شبتون پر نور⭐🌜 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️کلید تمام مشکلاتی که فقط با پول حل نمی‌شه⚠️ ‼️گنجی بسیار عظیم که سفارش امام جواد علیه السلام هست سفارش بسیاری از علمای بزرگ از جمله آیت الله بهجت(ره) 🧿🧿دفع کننده جن زدگی و سحر و جادو و چشم زخم و خطردشمن وشفای بیمار و دفع افسردگی و رفع اختلاف زن و شوهر و‌ ازدواج دختران و پسران و ایجاد محبت حلال و خیر و برکت در رزق و روزی و مال و مغازه و رونق خرید و فروش 🔮🔮با وارد شدن به کانال زیر اولین تغییر رو در سال جدید شروع کن🔮👇 :•.─── 🌸🍃 ───.•: https://eitaa.com/joinchat/1353908336C4c4e138412 :•.─── 🍃🌸 ───.•: 💯 همراه با شخص روحانی و متخصص احراز روایی از حوزه علمیه قم و دارای اجازه نامه دعایی از علمای بزرگ💯