داروخانه معنوی
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
بِہ عـــلٰامہ طبـــــاطبـــــایے:
گـــفتـــند:⇩⇩⇩
⇦چِہ کـــنیم کہ اِمـــــام رضـــــآ ﷺ
نَـــزد خُـــــدٰا وٰاســـطہ شَـــود۔۔۔؟
گُـــفت: بِـــرویـــد حــرم۔۔؛
و بِگـــویـــید:
﴿✿بِفـــــآطمہۜ، بِفـــــآطمہۜ، بِفـــــآطمہۜ.✿﴾
⇠ســـہ³بار آقـــــآ رٰا ،
بہ فٰـــاطمـــــهۜ قَســـم بِـــدَهیـــد۔۔۔
اِمـــــآم دُعــــآ؎تٰـــان رٰا
مُستَجــــآب مےکـــنَـــد۔۔۔. ›➛
﴿اِنْ شـــــآءالله...❀﴾
#شهادت_امام_رضا
#کلام_بزرگان
#سخن_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#سفر_پرماجرا ۴۳ #استاد_شجاعی 💠چقدر برای دیگران، اَمنـــــی؟ 💠چقدر وجودت، برای بقیه آرامش بخشه؟ 💢ا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد محمد شجاعیسفر پر ماجرا 44.mp3
زمان:
حجم:
6M
#سفر_پرماجرا ۴۴
#استاد_شجاعی
همون خدایی که دنیا رو خلق کرده
جهانِ بعد از دنیا رو هم خلق کرده❗️
وقتی میگه؛
دنیا هیچی نیست جز یه بازیچه
و سرای بعد از دنیا، دارِ زندگیه؛ قبول کن!
خدایِ هردوش یکیه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#جهاد مالی(صدقه) 💫 قسمت (پنجم) 📌ذخیره سازی 📝راه پاک شدن ظاهر و باطن #استاد حاجیه خانم رستمی فر🎤
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهاد مالی (صدقه)۶_2_1.mp3
زمان:
حجم:
48.6M
جهاد مالی (صدقه)۶.mp3
زمان:
حجم:
19.5M
ویس بدون آهنگ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امروز یکشنبه
قضای ⇠ #نماز_ظهر
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب صلوات خاصه سلطان علی بن موسی امام رضا علیه السلام رو بخونیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ
وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ
صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى.
#امام_رضا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#داستان_کرامت
#امام_رضا
در سال ۱۱۰۷ که من به زیارت حضرت رضا علیهالسلام مشرف شدم، در مراجعت از راه گرگان برگشتم.
در آنجا یکی از بزرگان سادات و صلحا برای من داستان عجیبی نقل کرد که چند سال قبل، در حدود سال ۱۰۸۰ هجری قمری، ترکمنها به اینجا حمله کرده و اموال مردم را به غارت برده و برخی زنها و دخترها را اسیر کردند، از جمله دختری را بردند که مادر بیچارهاش غیر از او فرزندی نداشت.
این پیرزن که به چنین بلایی گرفتار شده بود، روز و شب در فراق دختر اشک می ریخت و میسوخت.
تا اینکه این زن با خود گفت: حضرت رضا علیهالسلام برای کسی که او را زیارت کند ورود به بهشت را ضمانت کرده است، چطور ممکن است که بازگشت دختر مرا ضمانت نکند؟ خوب است به زیارت آن بزرگوار بروم و دختر خود را از آن حضرت بخواهم.
به همین جهت راهی مشهد مقدس شد و در حرم اشک می ریخت و دعا می کرد و دخترش را از آن حضرت می خواست.
از طرفی آن دختر را که اسیر کرده بودند، به عنوان کنیز، به تاجری فروختند. تاجر بخارایی هم آن دختر را به شهر بخارا برد تا بفروشد.
در بخارا شخص مومنی در خواب دید که در دریای عظیمی غرق شده و دست و پا میزند؛ آن قدر دست و پا زد تا خسته شد و نزدیک بود بمیرد.
ناگاه مشاهده کرد که دختری آمد و دست دراز کرد و او را از آب بیرون کشید و از دریا خارج کرد.
آن مرد از دختر تشکر کرد و بعد از آن به صورتش نگریست و از خواب بیدار شد و فکر آن دختر، او را به خود مشغول کرد!
تا اینکه به محل کار خود رفت؛ در این هنگام، شخصی وارد شد و گفت: من کنیزی برای فروش دارم اگر مایل به خرید آن هستی بیا و او را ببین.
به محض اینکه تاجر چشمش به آن کنیز افتاد؛ دید همان دختری است که دیشب او را در خواب از غرق شدن در دریا نجات داد. از دیدن او بسیار تعجب کرد.
او با خوشحالی تمام، دختر را خرید و از اوضاع و حسب و نسبش پرسید.
دختر شرح حال خود را کامل بیان کرد. تاجر از شنیدن داستان او دلش سوخت، همچنین متوجه شد که او دختری با ایمان و شیعه است.
به او گفت: ناراحت نباش ما هم مذهب تو هستیم، من چهار پسر دارم، تو هر کدام از آنها را بخواهی به عنوان شوهر میتوانی انتخاب کنی و با راحتی زندگی کنی.
دختر که بسیار از کرامات و بزرگواری امام رضا شنیده بود گفت: هر کدام که قول بدهد مرا با خود به زیارت حضرت رضا علیهالسلام ببرد با او ازدواج میکنم.
یکی از آن چهار پسر، شرط دختر را پذیرفت و آنها ازدواج کردند.
او همسر خود را برداشت و به قصد زیارت مشهد حرکت نمود، ولی دختر در بین راه مریض شد؛ شوهرش به هر نحوی بود با حال بیماری او را به مشهد مقدس رساند و محلی را برای سکونت، اجاره نمود و خود به پرستاری او مشغول شد؛ اما مریضی شدید شد و میدید که از عهدهی پرستاری او بر نمیآید. شوهر در حرم حضرت رضا علیهالسلام از خدا درخواست کرد که زنی پیدا شود تا پرستاری همسرش را عهدهدار شود.
از حرم خواست بیرون بیاید؛ پیرزنی را دید که به طرف مسجد گوهرشاد میرفت. به دلش افتاد و به آن پیرزن گفت: مادر، من غریبم و زن بیماری دارم که از پرستاری او عاجزم؛ اگر می توانید چند روزی پیش ما بیایید و برای رضای خدا، پرستاری این زائر امام رضا را عهدهدار شوید.
پیرزن فکری کرد و جواب داد: من هم زائرم و اهل مشهد نیستم؛ ولی برای خشنودی آقا، برای پرستاری میآیم.
آنها با یکدیگر به طرف منزل رفتند. وقتی داخل شدند، روپوش را از روی مریض کنار زد تا شرایط او را ببیند، اما یکباره فریاد کشید و داد زد: امام رضا ممنونم... امام رضا قربونت برم... امام رضا...
عروس مریض که با سر و صدا از خواب پریده بود یکباره با دیدن پیرزن چشمانش گرد شد و از جا بلند شد و پیرزن را در آغوش گرفت.
مرد که تعجب کرده بود پرسید اینجا چه خبر است؟!
پیرزن گفت من به حاجتم رسیدم. این دختر من است که چند سال پیش او را دزدیده بودند...
این داستان را محدث نوری در دارالسلام و سید نعمت الله جزایری در زهرالربیع نقل کرده اند که با اندکی تلخیص و ویرایش ارائه شد.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
حکمت ۶۵ 🔻ترک دوستان تنهایی (اخلاقی،اجتماعی،تربیتی) 🎇🎇🎇#حکمت۶۵ 🎇🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : ف
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا