امروزچهارمین روز ختم سوره واقعه
و چهار بارخواندن سوره واقعه
متن سوره واقعه
صوت سوره واقعه
و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند :
((يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.))
در پنجشنبههای میان این چهارده《14》 روز، این دعا خوانده میشود:
👈((يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.))
#ختم_سوره_واقعه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#روزهای_نحس_سال 💢روزهای نحس در روایات 👈برخی از روایاتی که روزهایی را به عنوان نحس معرّفی میکنند،
امروز ۴ ربیع الاول یکی از روزهای نحس ساله
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب صلوات خاصه سلطان علی بن موسی امام رضا علیه السلام رو بخونیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ
وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ
صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى.
#امام_رضا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#داستان_کرامت
چگونه دختر شفا یافت؟
روز نهم شوال سال 1343 دست راست شل شده کوکب دختر حاج غلامحسین جابوزی شفا داده شد؛
پدر دختر گفت:
یک شب در خانهی ما اتفاقی هولناک افتاد؛ این دختر از هول و اندوه، دست راستش به درد آمد تا سه روز به درد گرفتار بود؛ بعد دستش از حرکت افتاد؛ او را از قریهی خود برای معالجه به کاشمر آوردم؛ نزد پزشک رفتم؛ پزشک برای معالجهی آن کوشید؛ ولی بیماری او بهبود نیافت به مشهد مقدس مشرف شدیم ظاهرا برای معالجه؛ ولی باطنا برای استشفا از دربار حضرت رضا علیهالسلام؛ چند روزی نزد پزشکان ایرانی رفتیم فایدهای ندیدیم؛ بعدا به دکتری آلمانی مراجعه کردیم طبیب مذکور، برای معالجه. دختر را برهنه کرد. دختر گفت:
وقتی خود را در نزد آن اجنبی کافر. برهنه دیدم خیلی بر من گران آمد و بر من سخت گذشت که از خدا آرزوی مرگ کردم و گفتم:
ای کاش مرده بودم! و ناموس خود را پیش اجنبی کافر، برهنه نمیدیدم.
دکتر دستور داد:
چشمهای دختر را بستند.
سپس به او گفت:
به هر عضوی که دست میگذارم بگو. دست بر روی هر عضوی میگذاشت دخترم میگفت:
فلان عضو است تا وقتی که دست، بر روی دست راست او نهاد دختر ابدا اظهار درد نکرد. چون معلوم شد، که احساس درد نمیکند؛ لباسهایش را به او پوشانده، چشمهایش را باز کرد و گفت:
این دست علاج ندارد؛ سه مرتبه گفت:
دست مرده است و روح ندارد؛ او را نزد امام خودتان ببرید مگر پیغمبر یا امام آن را علاج کند.
از این سخن یقین کردم. بجز پناه بردن به طبیب حقیقی، حضرت رضا علیهالسلام چارهای نیست
او را به حمام فرستادم تا پاکیزه شود و غسل نماید.
نزدیک غروب بود که مشرف به حرم امن و کعبهی حقیقی شدیم.
دخترم در پیش روی مبارک، جلو ضریح نشست و عرض کرد:
یا امامرضا علیهالسلام! یا شفا یا مرگ.
من هم سخن او را به ساحت اقدس حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم وهر دو با هم بسیار گریستیم.
آن گاه به یادم آمد که امروز نماز ظهر و عصر نخواندهایم. به دخترم گفتم:
برخیز! که نماز نخواندهایم از جا برخاسته، به مسجد زنانهای - که در حرم شریف است - برای ادای نماز رفت؛ من هم در جلو مسجد، مشغول نماز شدم.
هنوز نماز تمام نشده بود، دیدم دختر، بسرعت از مسجد زنانه بیرون آمد و از جلو من گذشت پس از تمام کردن نماز به جست و جوی او رفتم که چنانچه به طرف منزل رفته باشد، او را ببینم که به خاطر ندانستن راه خانه، سرگردان نشود.
ناگهان دیدم که او در کنار ضریح مطهر نشسته و اظهار حاجت میکرد. و میگفت:
یا مرگ یا شفا.
گفتم:
کوکب! برخیز. تا به منزل رفته، تجدید وضو کنیم و برگردیم گفت:
اگر شما مایلی برو؛ ولی من از اینجا برنمیخیزم تا مرگ یا شفای خود را نگیرم.
از انقلاب حال او، من هم منقلب شدم و شروع کردم به گریستن؛ سپس از حرم بیرون آمده، به منزل خود - که در سرای گندم آباد بود - رفتم؛ با دوستان همسفر مان که چای حاضر کرده بودند؛ نشسته مشغول صرف چای شدم که ناگاه دیدم دخترم با عجله آمد.
تعجب کردم و گفتم:
کوکب! تو که گفتی تا مرگ یا شفای خود را نگیرم از کنار ضریح مطهر برنمیخیزم؛ چرا به این زودی آمدی؟
گفت:
پدرجان! حضرت رضا علیهالسلام مرا شفا داد. گفتم:
راست میگویی؟ گفت نگاه کن و ببین.
در این موقع دست شل شدهی خود را بلند کرده، فرود آورد؛ به طوری که هیچ اثری از فلج در آن نبود؛ آن گاه گفت:
پیوسته خدمت حضرت رضا علیهالسلام عرض میکردم:
یا مرگ یا شفا.
یک مرتبه حالتی مانند خواب به من دست داد و سرم را روی زانو گذاردم، سید بزرگواری را در میان ضریح دیدم که لباسی سیاه در بر و عمامهای سبز بر سر داشت و صورتش در نهایت نورانی بود؛ دست شل شدهی مرا میان ضریح کشید و از طرف شانه تا سر انگشتانم دست مالید و فرمود:
دست تو عیبی ندارد؛ ناگاه انگشت پایم به درد آمد. چشم باز کردم دیدم یک نفر از خدمتگزاران حرم برای روشن کردن چراغهای بالای ضریح، کرسی نهاده؛ اتفاقا یک پایهی آن روی انگشت پایم قرار گرفته است. از جای برخاستم فهمیدم که امام هشتم علیهالسلام در من به نظر مرحمت نگریسته و مرا شفا داده است؛ لذا بزودی خود را به خانه رسانیدم که به شما بشارت دهم.
میرزا ابوالقاسم خان گفت:
وقتی اولیاء آستان قدس اطلاع یافتند، از آقای اسماعیل خان دیلمی - که از طرف ادارهی قزاقخانه، بعضی کارهای آستان قدس به او واگذار شده بود - درخواست کردند که پیش دکتر آلمانی برود و در این خصوص تصدیقی بگیرد. صبح آن شب دختر و پدرش را پیش دکتر بردند. وقتی دست او را سلام دید، چنین نوشت:
روز یک شنبه نهم شوال دست راست کوکب خانم دختر حاج غلامحسین ترشیزی را معاینه کردم.
از کتف تا پنجه لمس بود؛ بنابراین او را راهنمایی کردم که به حرم مطهر مشرف شود که به دعا و ثنا معالجه گردد. امروز صبح دوشنبه دهم شوال، همان دست را به کلی سالم دیدم؛ یقین دارم که این معالجه همان دعا و ثنایی است که در حرم مطهر شده است خدا مبارک کند.
دهم شوال 1343 دکتر فرانک
پس از امضاء در روزنامهی مهر منیر نیز به چاپ رسید
#امام_رضا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
أواخـــر کہ در خـــدمـَــت
« مـــرحـــوم آیـّـــتﷲقـــٰاضے(ره)𔘓⇉»
مےرسیـــدیـــم،
فَقـــط مےفـــرمـــودنـــد:
«نـــمــٰـاز أوّل وقـــت»
﴿آیـــّـتﷲبـهـجّــــت﴾➩
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
#نماز_اول_وقت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
حکمت ۶۹ 🔻حفظ روح امیدواری (اخلاقی) 🎇🎇🎇#حکمت۶۹ 🎇🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِذَا لَمْ ي
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
حکمت ۶۹ 🔻حفظ روح امیدواری (اخلاقی) 🎇🎇🎇#حکمت۶۹ 🎇🎇🎇🎇 ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : إِذَا لَمْ ي
حکمت ۷۰
🔻روانشناسی جاهل
(اخلاقی، علمی)
🎇🎇🎇#حکمت۷۰ 🎇🎇🎇🎇
✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا تَرَي الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً .
✅ و درود خدا بر او فرمود: نادان را يا تندرو يا كندرو مي بيني.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
اگـــر انـــســـان در روز قیـــامـــت
«بـــا شفـــاعـــت یـــا تـــوبـــہ »
⇇وارد بـــهشـــت شــــــود
ودرآنـــجـــا خـــوب هـــم لـــذت بـــبـــرد،
ولے تـــا درخـــواســـت کـــنـــد کـــہ⇩⇩⇩
مےخـــواهـــم امـــام حسیـــنﷺ را ببـینـــم
⇦درجـــواب بـــگـــویـــنـــد شمـــا
«بہ خـــاطر کـــم بـــودن
اعمـــال شـــایســـتہ در دنـــیـــا»
در جـــایـــگاهے نـــیـــستیـــد کـــہ
⇠⇠حضـــرت را ببینـــیـــد ...
چـــنیـــن بـــهشتے بـــرا؎انـــســـان
از جـــهنـــم بـــدتـــر اســـت.!➩
﴿عـــلامّـــہ جـــواد؎ آمُـــلے✿⇉﴾
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
#امام_حسین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2