eitaa logo
داروخانه معنوی
8.2هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.5هزار ویدیو
182 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل و تبلیغ👇👇 @Hossein405206
مشاهده در ایتا
دانلود
بغض به گلویم چنگ می اندازد. من توضیح می خوام واسه برای تو تب کردن؛ من توضیح می خوام واسه یه دنیا حسی که بهت دارم و توضیح می خوام واسه این همه تو رو دچار بودن! من یه عالمه توضیح می خوام! اشکم می چکد و او که کنار اخم هایش می خواهد بغلم کند خودم را کنار می کشم. -منو بغل نکن؛ الان نه ! صدایم می لرزد و اشک هایم صورتم را خیس می کند. -آروم باش میریم خونه صحبت می کنیم. بازویم را از چنگالش رها می کنم. هر دو کف دستش را روی صورتم می گذارد و می فشارد صورتش را در یک میلیمتر فاصله از صورتم نگه می دارد چشمان طوفانی اش چشمان پر اشکم را از نظر می گذراند با قطره های اشکم فرود می آیند گوشه ی لبانم را می بوسد به اندازه ی یک صدم ثانیه هم این اتصال طول نمی کشد اما برای دیوانه کردنم کافیست. من نمی خوام بیام. -من و نبوس! من و با این حال خراب و بدم نبوس من جنبه ندارم خیلی راحت می گذرم خیلی راحت راه میام اخه من ساده ام، نه که زیادی حساسم اونم رو تو یادم میره همه چی! پنهان کاریاتو دستت تو یه کاسه با مامان شکوه بودنتو! من و جز امار حساب نکردنتو؛ خانواده مادریتو؛ دوسال تلفنی حرف زدن با دختر داییتو... زده ام به سیم اخر و نمی دانم چه می گویم به معنای واقعی قاط زده ام. میان گریه حرف که نه شکوه می کنم. کف دستانم را روی قفسه ی سینه اش می گذارم ومی خواهم خودم را از آغوش لعنتی اش رها کنم اجازه نمی دهد پیشانی به پیشانی ام می چسباند. من و انقدر با خودت محک نزن! من گیج و گریان به چشمان طوفانی اش می نگرم. نوازش های طوفانی ات را کجای دلم جا بدهم اخر؟ با کف دستانش صورتم را قاب گرفته و گرمای پیشانی اش پیشانی ام را می سوزاند. دستانش از کنار صورتم کنار می روند و پشت گردنم می نشینند محکم؛ این محکم که می گویم از هر محکمی محکم تر است! محکم مرا میان آغوشش می گیرد و می چلاند. -بگم دوست دارم آروم میشی همه زندگیم ... یه لحظه نبودنت برام قیامته آروم باش!!!! صدای پر غضبش می لرزد، خشن می گوید همه ی زورش را به کار گرفته است و فشار دستانش دور تنم هر لحظه بیشتر می شود و من در حال ذوب شدنم! صدای جیغ و فریاد های قلبم بلند می شود. با کمک بقیه اعضا و جوارحم دف و تنبک جور می کند و شروع می کند به نواختن گلبول های قرمز و سفید هم مانند بادبادک هایی دور کل کشیدن و دفزدنش می چرخند و دلم قهقه می زند میان آغوشش می لرزم و نفس های تند و پشت سر هم می کشم. اولین بار است گفته است که دوستم دارد! واقعا گفته که دوستم دارد؟ بله سارا گفته که دوست دارد تازه با پیاز داغ اضافه!کدام پیاز داغ؟ همان همه چیز ارسلان دیگر! اوه خدایا ! نذر هایم کنسل نیستن دلگیر نباش! میان آغوشش به فین فین می افتم دست دور شانه ام می اندازد سرم را روی سینه اش می چسباند و به سوی ویلا حرکت می کنیم. -میریم خونه! فین دماغم را بالا می کشم. می خندد من گریه می کنم میان گریه لبخند می زنم و به این فکر می کنم که چقدر من دل نازک و مهربانم یک دوستت دارم گفت یک سطل اب پاشید بر روی قلب آتیش گرفته ام اما باید همه چیز را توضیح دهد! ادامه دارد..‌‌ 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇     https://t.me/Manavi_2  👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2