eitaa logo
داروخانه معنوی
6.4هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
126 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
شانه بالا می اندازم و به روی خودم هم نمی آورم ... لحن بامزه اش موقع ادا کردن کلمات باعث دلضعفه ام می شود! رسم دلبری را خوب بلد است، یعنی خاک بر سرت سارا؛ خااک ! -بریم جیگر بخوریم؟ -نه! -با نون سنگگ و ریحون؟ -نه! -دوغ محلی؟ -نه! سرم را می چرخانم و لبم را گاز می گیرم تا جلوی خنده ی صدا دارم را از لحن چاله میدانی اش بگیرم. قالتاق دوست داشتنی! صدای خنده ی آرامش لبخند کمرنگی روی لبانم می نشاند؛ اخر من چه کنم هوش و حواسم را برده ای؟ زن های عاشق موجودات دیوانه ای هستن؛ این موجواد ت عاشق با درصد دیوانگی بالا نصیب هر کسی نمی شوند، مردی که مالک دیوانه ای به نام زن عاشق می شود باید نمازشکر بخواند آن هم کنار خضوع و خشوع فراوان ! اوه بیا پایین از بالای منبر جان مادرت! چشم . نگاهم جهت مخالف اوست که ناگهان دماغم به شدت کشیده می شود جیغی می کشم و محکم به پشت دستش می کوبم. سریع دستش را می کشد و بلند بلند می خندد. پرروی بی تربیت! دستم را روی دماغم می کشم و برایش اخم می کنم و سپس به رسم همه ی خانوم ها گردن می زنم و رویم را بر می گردانم؛ دوباره که می خندد زیر لب فحشش می دهم آن هم مثبت هجده! خدا را شکر نمی شنود. کنار یک رستوران توقف می کند. از ماشین پیاده می شود و میبیند که قصد تکان خوردن هم ندارم در ماشین را می بندد و بهسمت رستوران می رود! بیا این هم ای دل درآوردن؛ رفت تهنا تهنا جگر بخورد کنار دوغ محلی آن هم خاکی و بدون من! من که راضی نیستم امیدوارم در گلویت گیر کند. سارا دلت می آید؟ بله که می آید. با اخم های وحشتناک به در رستوران خیره شده ام بیست دقیقه بیشتر نگذشته است که با پلاستیکی در دست از رستوران خارج می شود لبخندم که می آید ک بیاید را با تشری سر جایش می نشانم . سوار می شود و بوی جگر چنان اشتهایم را تحریک می کند که دلم پیچ می زند. خوب حق دارد چند روز است یک آب خوش البته از صدقه سرآقای بغل دستمان از گلویم پایین نرفته است. زیر چشمی نگاه می کنم البته چشمانم در حال چپ شدن است یک لوچ به تمام معنا! ظرف پلاستیکی را باز می کند؛ واییی دل و قلوه های من! لقمه ای می گیرد و به سمتم دراز می کند چشمان زیادی خندانش باعث می شود با حرص لقمه را از دستش بکشم و گاز محکمی به لقمه ام بزنم خوب قهرم که قهرم دلیل نمیشود ازگشنگی بمیرم که! شما بگویید می شود؟ معلوم است که نه؛ آباریکلا. ادامه دارد.....