داروخانه معنوی
#اعمال_ام_داوود
#ماه_رجب
🔸 چون بخواهد این عمل را بجا آورد، روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم را روزه بدارد، سپس در روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کند و چون وقت ظهر داخل گردد، نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو در جایی خلوت بجا آورد که چیزی او را مشغول نکند و کسی با او سخن نگوید.
🔸 چون از نماز فراغت یابد، رو بهجانب قبله کند و سوره «حمد» را «صد مرتبه»
و سوره «توحید» را نیز «صد مرتبه» و «آیتالکرسی» را «ده مرتبه» بخواند و بعد از اینها قرائت کند سورههای
🔸 انعام، شروع ازصفحه 128
🔸 بنیاسرائیل (اسراء)، شروع ازصفحه 282
🔸 کهف، شروع ازصفحه 293
🔸 لقمان، شروع ازصفحه 411
🔸 یس، شروع ازصفحه 440
🔸 صافات، شروع ازصفحه 446
🔸 حم سجده، شروع ازصفحه 477
🔸 حم عسق، شروع ازصفحه 483
🔸 حم دخان، شروع ازصفحه496
🔸 فتح، شروع ازصفحه 511
🔸 واقعه، شروع ازصفحه 534
🔸 ملک، شروع ازصفحه 562
🔸 ن، شروع ازصفحه 564
تمامی سورهای ذکر شده از اول تا اخر خوانده شود و سپس
🔸سوره اذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ و پس از آن را تا آخر قرآن
🔸و چون از اینها فارغ شود، درحالیکه رو به قبله میباشد دعای پایانی اعمال ام داوود را به شرحی که درمفاتیح الجنان آمده بخواند
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
1_1476271480.pdf
5.56M
4_5825562738281154905.mp3
6.96M
AUD-20220214-WA0016.mp3
1.71M
18_aqayi_tahdir_kahf_.mp3
3.55M
صافات.mp3
2.13M
AUD-20220203-WA0091.mp3
3.66M
لقمان .mp3
1.18M
فصلت.mp3
1.99M
4_5807410213623433201.mp3
840.4K
شوری.mp3
1.89M
فتح .mp3
1.28M
67_aqayi_tahdir_molk_.mp3
712.3K
56_aqayi_tahdir_vaqeaa_.mp3
971.1K
68_Aqayi_Tahdir_Qalam_120360 (1).mp3
673.2K
dua-omeh-davood.pdf
774.6K
📝متن ادعیه ام داود با خط درشت با معنی
پی دی افPDF# اعمال ام داود
#متن
#اعمال_ام_داود
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
AudioCutter_tahdir 30.mp3
2.83M
⬆️⬆️⬆️
🌼#تحدیر (تندخوانی)
🌼 از سوره انشقاق تا آخر قران
🌼توسط استاد #معتز_آقایی
سوره های اعمال ام داوود
هدیه به چهارده معصوم علیهماالسلام
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
امروز دیگه پستی نمی گذارم تا اصوات سوره ها در دسترس شما عزیزان باشه
التماس دعا🖤
#بسم_رب_العشق ❤️
#رمان
#قسمت_شصت_پنجم
#جانمــ_مےرود
#فاطمه_امیری
احمد آقا روبه مهیا گفت:
ــــ اینو زدم، به خاطر اینکه بهت گفته بودم، حواستو جمع کن و دست از این کارا بردار. اما گوش ندادی و نزدیک بود خودت رو به کشتن بدی!
مهیا، نگاهی به چشم های پدرش که از اشک سرخ شده بودند، انداخت.
محمد آقا همه را به داخل دعوت کرد. محسن همان جا خداحافظی کرد و رفت. مریم، که از بیرون، شاهد همه اتفاقات بود، اشک هایش را پاک کرد و به طرف آشپزخانه رفت.
محمد آقا روبه مریم گفت:
ــــ دخترم! مهیا رو ببر بالا، یکم استراحت کنه...
مهیا به کمک مریم از پله ها بالا رفت.
شهاب می خواست حرفی بزند؛ اما با اشاره پدرش حرفی نزد و با اجازه ای گفت و او هم بالا رفت.
مهیا روی تخت نشست.
مریم کنارش نشست و صورتش را نوازش کرد.
و با صدای لرزانی گفت:
ــــ خوبی؟!
همین کلمه کافی بود؛ کافی بود که مهیا یاد سیلی پدرش و اتفاق امروز بیفتد. خودش را در آغوش مریم انداخت و هق هق اش را درونآغوش مریم خفه کرد...
شهاب که به سمت اتاقش می رفت با شنیدن صدای گریه ی دخترها پشت در ایستاد.
به دیوار تکیه داد. چشمانش را بست و برای هزارمین بار خود را لعنت کرد...
مهیا از آغوش مریم بیرون آمد.
دستی به صورت مریم کشید و اشک هایش را پاک کرد. با خنده گفت:
ــــ من سیلی خوردم... تو چرا گریه میکنی؟!
مریم خندید!
ـــ نگاه کن صداش رو!
ـــ همش تقصیر این داداشته دیگه... از بس که صداش کردم!
ـــ اااا...من رو داداشم غیرت دارم ها!!
***
مریم شرمنده گفت و ادامه داد:
ــــ میدونم که نرجس باعث این اتفاق شده...
ـــــ آخ...یادم انداختی من این دختر رو گیر بیارم؛ تک تک موهاشو میکنم. دختره ی بیشعور... من که میدونم از کجا سوخته!!!
ــــ از کجا؟!
ــــ بابا خره... این به داداشت علاقه داره!!
ــــ نرجس؟!؟نه بابا!!!
ـــ برو بینم. مطمئنم فکر کرده من هم به داداشت حسی دارم؛ اینکارا رو میکنم. مرده شور خودش و مادرش رو ببرن!
ــــ خواهرم! درمورد دختر عمو و زن عموم داری صحبت میکنی ها!
ــــ صحبت کنم، مشکلی داری؟!؟
ــــ نه! من غلط کنم مشکلی داشته باشم!
ــــ آها! حالا درست شد.
مهیا همراه پدر و مادرش عزم رفتن کردند...
همه در حیاط ایستاده بودند و در حال خداحافظی بودند.
مهیا قبل از اینکه بیرون برود، نگاهی به پنجره اتاق شهاب انداخت. شهاب پشت پنجره در حالی که دستانش در جیب هایش بود؛ ایستاده بود.
مهیا سرش را پایین انداخت، و به سمت در خانه شان رفت...
#ادامه_دارد
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4