eitaa logo
داروخانه معنوی
7هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
130 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇🌺 🌺صوت و متن بند بیست و ششم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
□یک¹ زن فَـــــرٰانســـــو؎ احتیــٰـــاج بہ جـــــرٰاحے مَغز پیـــــدا کـَــــرد. _وَقتے کٰاسہ سَـــــرش را بــــَـردٰاشتـــــند و عَمـــــل مَغز؎مےکـَــــردند، ◇چــــٰـاقو؎ جَـــــراحے بہ یک¹ نُقـــــطہ؎ مَخصـــــوص کہ مےرِسیـــــد، ⇠(زَن) سُـــــرود آلمـــــٰانےمےخـــــوٰاند. (زن نہ سَـــــواد دٰاشتہ و نہ آلمــٰـــانے بَلد بـــــوده). شـــــورٰا کــَـــردنـــــد (پِزشـــــکٰان، روان‌شنـــٰــاســـــٰان و ...)↡↡ ⇠ بـــــالأخَره رسیـــــدَنـــــد بہ اینجــــٰـا کہ در جَنـــــگ جهـــٰــانے دوّم (آلمــٰـــانےهٰا)، ⇦وَقتے فَـــــرانسہ را گـــــرفتہ بـــــودَنـــــد، در خـٰــــانه‌هــــٰـا؎مـــَــردم مَنـــــزل کَـــــرده بـــــودَنـــــد. ۔۔۔ این بـــــچہ (زن فرٰانسو؎) ا؎ بـــــوده در گهـــــوٰاره و این نظامےهــٰـــا پـــــٰا؎ گهـــــوٰاره‌؎ او سُـــــرود آلمـــــٰانے مےخـــــوٰاندند.➛ این قَضیہ بہ مـــٰــا مےگـــــویـــــَد↡↡ ⇇کہ ســٰـــاز و آوٰاز در مَغـــــز بـــــچّہ؎ چَنـــــد روزه أثـــــر دٰارد. ↷ حتّے این قَـــــضیہ بہ مـٰــــا مےگـــــویَد: ⇠غِیـــــبت کــَـــردن پُشـــــت سَر مــَـــردم در مقـــٰــابـــــل بَـــــچہ رو؎ مَغـــــز بـَــــچہ أثـــــر دٰارد.⇉ گنــــٰـاه کَـــــردن دَر مقــٰـــابـــــل بـــــچّہ رو؎ مَغـــــز بـــــچّہ، «در عُمـــــق جــــٰـان بـــــچّہ أثـــــر دٰارد.» □_آیـــّــت الله حُسیـــــن مظٰاهـــــر؎_□ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_نهم✍ بخش چهارم 🌸🌼اون روز همه چیز رو به مینا گفتم جز
" رویای من "بر اساس قسمت_نهم ✍ بخش پنجم ولی اونا داشتن غیراز ناهار برای مهمون های شب تدارک می دیدن و من لابلای حرفای عمه با مرضیه فهمیدم علیرضا خان هر شب جمعه عده ای مهمون داره که از بعد از ظهر میان و با هم ۹ورق بازی می کنن و شام می خورن و تا صبح این کار ادامه داره و اینم فهمیدم که عمه خیلی از این وضع شاکیه …. حالا چرا اون حرفی نمی زد نمی دونستم و این دومین معمای من شد …… عمه همه چیز رو با غیض و ناراحتی انجام می داد و با اینکه رغبتی نداشت نهایت سعی خودشو می کرد … تا صدای ماشین اومد دلم فرو ریخت از اینکه ایرج باشه حالم دگرگون شد … نمی دونستم چرا ؟ با خودم گفتم رویا تا اونجا که ممکنه ازش دوری کن نرو جلو بهش نیگا نکن خواهش می کنم درد سرت میشه نکن …… اینا رو به خودم گفتم و خودمو رسوندم تو حال تا زودتر ببینمش … به حال که رسیدم تورج رو دیدم وانمود کردم داشتم می رفتم بالا … سلام کرد … چنان از دیدن من به وجد اومده بود که نمی تونست جلوی خودشو بگیره …گفت : رویا به خدا از دانشگاه تا این جا نمی دونستم چه جوری بیام ….گفتم برای چی؟ گفت برای تو دلم برات تنگ شده بود باور می کنی ؟ عمه اومده بیرون و گفت زبون نریز بیا کمک کن امشب بابات مهمون داره می دونی که … تورج بی توجه به حرف عمه گفت : امشب بابا مهمون داره بیا اتاقم نقاشی های منو ببین؛؛ میای ؟ گفتم آره چرا نیام حتما به عمه کمک کنم میام به شوخی گفت نمازتو خوندی ؟ گفتم : تورج ؟ هر طوری می خوای با من شوخی کن من دوست دارم خودمم اگر یخم باز بشه اهل شوخیم ولی با نمازم شوخی نکن ….پرید جلو و گفت ببخشید …ببخشید ..چشم دیگه شوخی نمی کنم برای اینکه از دلت در بیارم بهم نماز یاد بده حاضرم به خاطر تو نماز هم بخونم ………. خندم گرفت و گفتم : به خاطر من نماز بخونی ؟ من و تو باید با هم حرف بزنیم ….. همین طور که با اون مشغول حرف زدن بودیم ایرج یک دفعه اومد تو و باز من مثل صاعقه زده ها شدم و بازم اون بود که به من سلام کرد نفسم داشت بند میومد آخه این چه احساس احمقانه ای بود …… رویا اون کجا و تو کجا؟( ایرج قدخیلی بلندی داشت که تورج هر وقت می خواست اونو مسخره کنه پشت سرش می گفت بابا لنگ دراز خیلی خوش قیافه نبود ولی چشمانی سیاه و درشت داشت با موهای صاف ومشکی … که به نظر من جذابش می کرد ) ولی احساس می کردم اونم همین برخورد رو با من داره و هر وقت به من نگاه می کنه دگر گون میشه …. علیرضا خان اومد تو و من سلام کردم اونم خوشحال شد منو دید ولی در یک لحظه همه چیز بهم ریخت و صدای جیغ و فریاد حمیرا اومد و بالافاصله دیدم داره از پله ها میاد پایین و با یک پیرهن نازک و موی آشفته …… همه پریشون شدن و با هم دویدن بطرفش …. ایرج از همه زود تر بهش رسید و اونو بغل زد در حالیکه اون جیغ می کشید و دست و پا می زد بردش بالا و بقیه هم دنبالش رفتن و من هاج و واج وسط حال موندم …… ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 💠رهبر معظم انقلاب: 🔸من توصیه‌می‌کنم نماز_شب  را تا آنجایی که می‌توانید بخوانید،ولو یک وقتی هم نتوانستید، مثلاً قضایش را بخوانید، ترک نشود؛ 🔸یعنی دنبال کنید اینها را، اینها خیلی اثر می‌گذارد، نورانیّت می‌دهد به شما و آن وقت این نورانیّت، به شما کمک می‌کند در پیدا کردن راه. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡💫گـفـتـه انـد کـه عـقـده ام را 🤍💫تــو فــقــط  وا مــیــکــنــی 🧡💫هــر در کــه بــســتــه بــاشــد 🤍💫از کَــــرَم وا مـــیـــکـــنـــی 🧡💫بسته است آقا  برویم درب کربلا 🤍💫ایــن بــرات کــربــلایــم را 🧡💫تو برایم امضاء میکنی؟؟✍ 🧡💫أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلرضآ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️ ✨بـــارالـــهــا...  آگـــاه تـــویـــی 🌹بر همه احـوال پریشـان شده مـا 🌹این روزها زمین محتاج حال خوب ✨محتاج اتفاق‌های لبخند دار 🌹محتاج گریه‌های از سر ذوق ✨محتاج آرامش شبانه قبل از خواب 🌹محتاج بودن واژه خـداست 🌹خــــدایـــــا🤲 ✨در آخرین شب مرداد ماه 🌹امـــشـــب و هــــر شــب ✨مراقب دوستان و عزیزانم باش 🌹آرامـش وجودت را از ما نگیـر ✨و ما را رها نکن ؛ آمین یا رَبَّ🤲 🌹بـهـتـریـنـهـا را بـراتـون آرزو مـیـکـنـم  ✨شب تون آروم و در پناه خداوند متعال «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2