🏴 قربان پیکر غرق خونت بابا 🔻 روضه خوانی دختربچه آذری از زبان حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) حسینیه معلی ༺🦋⃟ ⇢✼ @ManeAdam

•‌┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈• 👈شب پنجم شده مرسوم... 👈 شب عبداللّٰه معصوم... 💧 #عبدالله که باشی، حلقه زدن #دشمنان به دور #امامت را تاب نمی آوری... 👈آنکه تنهاییِ امامش را ببیند و بی تفاوت باشد و کاری نکند،... بندهٔ شیطان است نه بنده‌ٔ خدا... 🌹السلام علیک یاعبدالله بن الحسن @ManeAdam •‌┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈•

•|یا قاسم‌بن‌الحسن مددی|• . پشتِ لشکر همه با ترس به هم می‌گفتند: پسـرِ شیـر جمـل نیست؟ چه جنگی دارد .. #احلی_من_العسل @ManeAdam

🏴 خونه بین الحرمینه مگه نه ... 🔻 نوحه‌ی زیبا و دلنشین سید رضا نریمانی حسینیه معلی  ༺🦋⃟ ⇢✼ @ManeAdam

روایت ششم: مادر گل‌هایِ حسنی ساعتی از اوج گرفتن قاسم نگذشته، بی‌تابیِ عبدالله را به زینب سپرده‌ای و هنوز به این می اندیشی که تو چطور رفتنِ قاسم را تاب آورده‌ای؟! یکی انگار قلبت را محکم نگه داشته بود، وقتی نعل‌های تازه بر پیکر سیزده ساله‌ات می‌تاختند. به دیشب می‌اندیشی که قاسم در برابر چشم‌های پرسش‌گرِ عمو گفته بود شهادت براش از عسل شیرین‌تر است. این جمله را همین پسرِ سیزده‌ساله تو گفته بود که پایش به رکاب نمی‌رسید، که زره برایش بزرگ بود. قاسم حالا نوشیده بود جامِ شیرین‌تر از عسلش را. اصلاً این دو تا پسرها از اولش هم هواییِ عمو بودند. همین است که عبدالله دست‌های زینب را رها کرده و خودش را به معرکه رسانده و دستش را سپرِ عمو کرده. صدای «واامّاه»ش را شنیدی؟ تو را صدا می‌زنَد. قلبت را دوباره کسی محکم نگه داشته که از هم نپاشد. حسن(ع) است لابد که جرعه‌جرعه حلم‌ش را به تو می‌نوشانَد. آرام شده‌ای. تمام شد. قاسم و عبدالله رفتند. سندهای روسپیدیِ تو هم امضایشان را گرفتند. توی دلِ تو حالا فقط انتظار پیوستن به حسن و پسرهاش مانده. وه که چه عزیز و خواستنی بودند آن پدر و پسرهاش.  🏴🏴🏴 سلام مادرِ قاسم! سلام مادرِ عبدالله. سلام بر باغبانی که گل‌های حسنی‌ش را با رنگ و بویِ حسینی پرورید. #زنان‌عاشورایی

- هیچ بندھ‌اۍ روز قیامت محشور نمـےشود مگر آن‌ ڪھ چشمانش گریان بـٰاشد ؛ غیر از کسانـے کھ براۍ جدّم حسین‌ ؏ گریستھ‌اند کھ او در حالـے محشور مےشود کھ چشمش روشن‌است بشارتے بھ سوۍاو مےآید و آثار سرور در صورتش نمایان است . . . - کامل‌الزیارات | امام‌صادق(ع)🌱