رفته بودند جنوب
تویِ فکه یکی از رفقایش مداحی میکرد
و روضه میخواند...
یکدفعه روحالله بلند شد و گفت:
سید،رسیدی به گوشواره...
از رقیه بخون از بیابونهایِ داغ
پای برهنه،دستهایِ سنگین دشمن...
میگفت و بلند بلند گریه میکرد
از خود بیخود شده بود...
همه با دیدن حالِ روحالله به گریه افتادند
عاشقِ حضرت رقیه(س)بود!
همین که شنیده بود تکفیریها
تا حرم حضرت رقیه(س)رسیده بودند
دیوانه میشد...
حتی نمیتوانست غذا بخورد
میگفت: من نباید الان اینجا باشم
و اون حرومیها برسند نزدیکِ حرمِ حضرت رقیه!
#شهیدروحاللهقربانی
#فاطمیه #سوریه
@ManjiMahdi313🖤🥀