📣 روایتی جذاب از رشادتها و شهادت رزمندگان در زیرآتش عملیات کربلای 5
🔖 حدیثی واقعی از حماسۀ حماسه آفرینان کربلای ۵، بهعنوان سندی در تاریخ
📚 « برگزیده ربع قرن کتاب دفاع مقدس »
📖 #شب_های_قدر_کربلای_۵
✍️ به قلم: #نصرت_الله_محمود_زاده
🖨️ انتشارات: #شهید_کاظمی
جهت مشاهده و تهیه این کتاب ارزشمند کلیک کنید👇
🌐https://manvaketab.com/book/380567/
☎️ ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۸۱
🌱با ما همراه باشید
📌 #من_و_کتاب
🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞️ روایتی جذاب از رشادتها و شهادت رزمندگان در زیرآتش عملیات کربلای۵
📖 #شب_های_قدر_کربلای_۵
✍️ به قلم: #نصرت_الله_محمود_زاده
🖨️ انتشارات: #شهید_کاظمی
جهت مشاهده و تهیه این کتاب ارزشمند کلیک کنید👇
🌐https://manvaketab.com/book/380567/
☎️ ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۸۱
🌱با ما همراه باشید
📌 #من_و_کتاب
🆔https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8
فاصله عراقیها، با بولدوز ۲۵۰ متر بود. چند تانک مامور شده بودند که هر طور شده سیاوش را از میدان بیرون کنند. او باید دو خاکریز را به هم وصل میکرد. گلوله دوشکا، تیر مستقیم تانک و ترکش خمپاره دور تا دورش، منفجر میشد. بسیجیها با چند آرپی چی افتادند به جان تانکهای عراقی، بلکه سیاوش کمی نفس تازه کند. یک لودر، هم چنان پاپه پای این بولدوزر، خاک را تسطیح میکرد و بسیجیان منتظر، بلافاصله پشت آن مستقر میشدند. کار خاکریز که تمام شد، حول و ولایشان از پاتک سنگین دشمن، بیرنگ شد و باز جان گرفتند . سیاوش اما از روی بولدوزر پایین نیامد. چشمش به راننده لودر بود که سرش خم شده بود و خون از پیشانیاش، بیرون میزد .
💊 برشی از کتاب #شب_های_قدر_کربلای_۵
🌱با ما همراه باشید
📌 #من_و_کتاب
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2698969090C016534d7d8