eitaa logo
.مَرهم|𝐌𝐚𝐫𝐡𝐚𝐦.
312 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
628 ویدیو
105 فایل
بیمارِ غمم عین دَوایی تو مَرا (:
مشاهده در ایتا
دانلود
حزب اللی بودن رو با همه تراژدی هایش دوست دارم:)!
اوخودااا مدیونید اگه چشمش بزنید😍😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهر و برادر انقلابی قدر خودتو بدون تو مهمی به بیشرف گفتنشون نگا نکن، مهم اینه شرفتو به اون بالایی ثابت کنی الان نگاه شهدا به شماست که کجای این جنگ وایسادین!!! مهدی رسولی در دانشگاه زنجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ببخشید حاج قاسم سلیمانی پشت خط هستند باشما کار بسیار مهمی دارند لطفا گوشی رو بردارید الان....حاجی جانم بگو بگوشم
هدایت شده از پرستو نوری
سلام علیکم ... کانال مذهبی و انقلابی خفن 🕶🚶‍♀💛 در ضمن رمان عاشقانه مذهبی هم داریما😀💛. https://eitaa.com/joinchat/3360620734C0bd3785399 . .💛 😌🏃‍♂ مذهبےهاعاشق‌ترند...!((:🖐🏽💛 ):💛🕊
نماهنگ جدید روحی به اسم ✋🏻♥️ . 💢 منم علی‌اصغر منم محمدرضا مدافع این سنگر✌️🏻🇮🇷! 💢 . خداحفظ کنه حاج ابوذر رو هیچ وقت کم نزاشته♥️⬆️
دلمون تنگہ برای اخم ؛ لبخند ؛ تهدید ؛ حرف های قاطعانهٖ‌ حاج قاسم :)💔
ازلحاظ‌روحی‌نیازدارم‌امام‌حسین‌ صدام‌کنه‌وبگه: پاشوبیاکربلاببینم‌باز باخودت‌چیکارکردی..! :) آخخخخخ💔
در حال پارت گذاری......🍃🌸
رمان: مال خود من باش))): part: ⁸ 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛 چیییی!!؟ بابا من.... بابا دستشو به معنای سکوت بالا برد یک لحظه صبر کن حرفم تموم نشده خب همینطور که گفتم شرطم برای رفتنت به خارج ازدواج کردنته ضمنا بعد از ازدواجت هم نظر خانومت شرطه که اگه موافقت کرد اونوقته که من دستتونو میزارم تو دست همو راهیتون میکنم خارج تا باهم زندگی کنین... اریا دوراه داری.. یک: اگر دختر خوبی رو در نظر داری و ازش خوشت میاد معرفی کن با کمال میل میریم خواستگاری.. دو: اگر هم سراغ نداری من یه دختری برات در نظر گرفتم دربارش هم تحقیق کردم دختر خوب و خانواده داریه پدرش رو هم میشناسم تو همین شرکت خودمون کار میکنه ترتیبشو میدم که یه روز همدیگرو ببینین و اشناشین اگه ازهم دیگه خوشتون اومد و به تفاهم رسیدین که خواستگاری رو رسمی میکینم اما بابا بابا از روی مبل بلند شد و با اخم نگاهم کرد و گفت من شرطم رو بهت گفتم دیگه تصمیم با خودته رفت کنهر پنجره ایستاد حالا میتونی بری.. با عصبانیت بلند شدمو یک قدم بهش نزدیک شدم با صدایی که سعی میکردم بالا نره گفتم +شما میدونین که بعد از اون اتفاقا با خودم عهد بستم به هیچکس و هیچ چیز حتی خانوادم دل نبندم شما چطور میتونین همچین شرطی رو برای من بزارین؟ میدونستم با این حرفم بابا ناراحت میشه اما باید میفهمید من هنوز پای عهدی که 4 سال پیش با خودم بستم ایستادم با اعصابی داغون شرکت بابا رو ترک کردم ..... 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡
رمان: مال خود من باش))): part: ⁹ 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛 ساعت 3:30 بعد از ظهر بود... رو تختم دراز کشیده بودم و از بیکاری پشه های اتاقم رو میشمردم که صدای پیامک گوشیم بلند شد.... هجوم اوردم طرف موبایلم که دیدم پیام از خواهرم سپیده اومده نوشته بود مبارکه خواهر کوچیکه )): با تعجب نوشتم : چیو مبارکه!!؟ ایموجی چشمک میزنه برام فرستاد و نوشت الان مامان میاد بهت میگه... شاخکام فعال شدن یعنی مامان چی میخواست بهم بگه؟ یه ربع از ساعت گذشت .... از کنجکاوی داشتم میمردم که دیدم نخیر انگاری مامان قصد اومدن نداره باید خودم دست به کار میشدم از رو تخت بلند شدم که در اتاقم به صدا در اومد منم فورا نشستم رو صندلی ... لپتابم که روی میز بود روشن کردم و خودمو زدم به کوچه علی چپ... سحری میتونم بیام داخل؟ مامانم بود... بله مامان بفرمایید مامان رو تخت نشست و هیچی نمیگفت و فقط زل زده بود تو چشمام ... باخنده گفتم: چیشده مامانم چرا اینجوری نگاهم میکنین؟ با صدای من به خودش اومد و به من من افتاد .... دست و پاشو گم کرده بود.‌.. بعد بدون هیچ مقدمه ای گفت: خواستگار برات اومده...‌‌‌.. 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡