eitaa logo
«افق»امامزاده حلیمه خاتون سلام الله علیها
296 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
821 ویدیو
66 فایل
کانال فرهنگی ؛ قرآنی واجتماعی مرکز افق امامزاده حلیمه خاتون «س» شهر کرکوند شهرستان مبارکه اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 تحفه بهشتی 💠 سلمان فارسى گوید: 🌿 ده روز پس از رحلت رسول اللَّه از منزل خود خارج و با حضرت على مواجه شدم، على به من گفت: اى سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا كردى. گفتم: حبیب من اى ابو الحسن! در باره شما جفا نشده است، بلكه حزن و اندوه شدید من در رحلت رسول اللَّه مانع زیارت شما شد. على گفت: اى سلمان! بیا به منزل فاطمه دختر رسول خدا برویم زیرا او به تو لطف دارد و مى خواهند از تحفه اى كه از بهشت برایش آورده اند به تو بدهد. گفتم: آیا بعد از رحلت رسول اللَّه براى او از بهشت تحفه اى رسیده است؟ على گفت: آرى، دیروز تحفه اى از بهشت براى او آورده اند. 🌿 سلمان مى گوید:... وقتى چشم وى به من افتاد... گفت: اى سلمان! تو بعد از رحلت پدرم به ما جفا كردى؟ گفتم: اى دختر رسول خدا، آیا امكان دارد كه من بتوانم به شما جفا كنم؟ فاطمه فرمود: پس بنشین و در باره آنچه كه به تو مى گویم خوب بیندیش، من دیروز در همین مكان نشسته بودم و در خانه بسته بود و درباره انقطاع وحى از خاندان پیامبر فكر مى كردم و اینكه فرشتگان دیگر در این خانه رفت و آمد نمى كنند كه ناگاه در خانه باز شد و سه دختر وارد شدند كه در نیكویى جمال و خوشبویى مانند آنها را ندیده بودم، وقتى چشمم به آنها افتاد بدون اینكه آنان را بشناسم از جاى برخاستم و گفتم: آیا از اهل مكّه یا مدینه هستید؟ گفتند: ما حوریّه هایى از بهشت مى باشیم كه خداى مهربان براى زیارت شما فرستاده است زیرا ما بهشتیان اشتیاق دیدار شما را داریم. فاطمه گفت: من به یكى از آنها كه فكر مى كردم به لحاظ سنّ بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ گفت: مقدوده. گفتم: براى چه این نام را براى تو گذارده اند؟ گفت: زیرا من براى مقداد بن اسود كندى آفریده شده ام. سپس به دومى گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من ذرّه است. گفتم: براى چه تو را ذرّه نام نهاده اند؟ گفت: زیرا من براى ابوذر آفریده شده ام. به سومى گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من سلمى است. گفتم: چرا تو را به این نام مى خوانند؟ گفت: براى اینكه مرا براى سلمان دوست رسول خدا خلق كرده اند. فاطمه گفت: آن سه حوریّه خرمایى به من دادند كه مانند آن را ندیده بودم، پس فاطمه برخاسته و آن خرما را براى من آورد و فرمود: امشب با این خرما افطار كن و فردا هسته آن را نزد من بیاور. 🌿 سلمان مى گوید: خرما را گرفتم و از خانه فاطمه خارج شدم و از هر جا كه عبور مى كردم سؤال مى كردند: آیا مشك و عنبر به همراه دارى؟ مى گفتم: آرى. هنگامى كه وقت افطار شد با آن خرما افطار كردم ولى هسته اى در میان آن ندیدم، پس روز بعد نزد دختر پیامبر خدا رفتم و واقعه را برایش بیان نمودم فرمود: اى سلمان! چنین خرمایى نباید هسته داشته باشد زیرا درخت آن را در بهشت با این دعایى كه پدرم به من آموخته و من هر صبح و شام آن را مى خوانم غرس شده است. سلمان گفت: آن دعا را به من یاد بده. فاطمه فرمود: اگر دوست دارى كه در دنیا دچار تب نشوى بر خواندن این دعا مداومت كن. سلمان دوباره گفت: آن را به من تعلیم بده. فاطمه گفت: مى گویى: «بسم اللَّه النور، بسم اللَّه نور النور،... » [دعا درمفاتیح الجنان آمده است]. 🌿 سلمان مى گوید: من این دعا را فراگرفتم و به بیش از هزار نفر از اهالى مدینه و مكّه كه دچار تب شده بودند تعلیم دادم و همه آنها به لطف خدا از تب نجات یافتند. 📚 [زندگانى حضرت زهرا سلام الله علیها، ترجمه بحارالأنوار، ص 347] 🆔 https://chat.whatsapp.com/GAO1jYgx2U9D3MV3UUt1mM