eitaa logo
𝙈𝙖𝙧𝙨.
196 دنبال‌کننده
433 عکس
160 ویدیو
0 فایل
سیاره‌ای دور از هرگونه موجودِ زنده-
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بتمن در جستجوی مواد
سلام مقنعه‌های کج و موج سلام توپ های بستکتبال/والیبال/فوتبال دائم‌الکم‌باد سلام مدرسه! این نوشته‌ی دست و پا شکسته و خزعبل را می‌نویسم برای روزهایی که دیگر نیستند از روزهایی که دوستشان داشتم. روزهایی که مدیر محترمه مکرمه صدایش را سر صف‌های برزخی طوری بلند می‌کرد که همسایه‌ها مجبور می‌شدند پنجره‌های عایق صدا بگیرند. روزهای خوابیدن سرکلاس بیات که از هزار و یک شب پشه بند زدن در پشت بام و خیره ماندن به ستاره‌ها شیرین تر بود. بستکتبال بازی کردن و بدمینتون با توپ پنجاه هزار تومنی مصطفی. و تمام روزهایی که جوهر خودکار در برابرشان کم می‌آورند. آینه‌ی مدرسه! از ما که گذشت اما از این پس تمیز بمان، با اینکه می‌دانم هیچکس به تمیزی‌ات اهمیت نمی‌دهد اما تمیز بمان، تا دانش آموزان جدید با دیدن تصویر خودشان در چهره‌ی صاف و زلال تو کمی اعتماد به نفس بگیرند. شوفاژهای عزیز، لطفا همانقدر گرم و صمیمی بمانید در روزهای سرد، برای دانش آموزانی که دل‌درد، سردرد و یا حتی لوزالمعده درد می‌گیرند و به شما تکیه می‌دهند و امیدشان به شماست. میز و صندلی‌های محترم، عذرخواهم اگر گاهی شما را با آلت قتاله اشتباه می‌گرفتم و با افکار ناگهانی ناشناخته به فکر این بودم که چگونه شما را در دهان همکلاسی های وراجم جا دهم. لطف کنید برای ردیف آخری‌ها ابزار استتار خوبی باشید، به هنگام غذا خوردن، تقلب کردن و صحبت کردن. اگر لطفی در حقشان نکنید سپاه دشمن سربازان را با اسلحه‌ی دائم‌المسلح " بعدا نیای از من مستمر بخوایا، صفر میدم بهت " تهدید می‌کنند. پارک کنار مدرسه، به پسرانت بگو برای خر کردن دختران احمق اینجا نیازی به تک چرخ زدن با موتور دسته دوم هوندا نیست، راه‌های بهتر و آسان تری هم وجود دارد. و بوفه مدرسه، وَیلٌ‌للمطففین، ننگ بر کم‌فروشان چیپس‌هایی که با نفس فیل های هندوستان تا نیمه پر شده و قیمتش با دلار صعود می‌کند. درنهایت، اینجانب دانش آموز نرگس دو، شماره‌ی سی، از شما تقاضامندم که تور بستکتبال سمت چپ را تعمیرش کنید تا تازه واردی‌ها معنی بستکتبال را بفهمند و در زنگ‌های حوصله سربر ورزش موقع در رفتن از زیر شکنجه پلانک که با شکنجه‌های زندان استخبارات عراق برابری می‌کند بهانه ای داشته باشند. کاش می‌شد تمام این متن پراکنده را جایی به یادگار برای این محیط مزخرف عزیز بنویسم. مثلا در دیوار کنار آبخوری کنار i hate ‌school اما نمی‌شد اصراری هم نبود، این مکان تمام خاطرات مارا در حافظه‌اش و در عقبه‌ی ذهنش تثبیت می‌کند مانند خاطرات تمام افرادی که روزی اینجا بوده‌اند و فی‌الحال معلمی، دکتری، مهندسی، مادری و یاحتی بیکاری برای خودشان شده‌اند. خدانگهدار حمله به خوراکی‌ها مانند قحطی زدگان. خدانگهدار دوره‌ی راهنمایی
-
یه مشت هنرستانی^^.
جوانِ ناکامی بودم