eitaa logo
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
884 دنبال‌کننده
195 عکس
55 ویدیو
3 فایل
•ســردار طریق القـدس• کانال رسمۍ فرمانده‌ای گـمنام که به دستور مستقیم رژیم غاصب صهیونیست توسط جنگنده‌های اسرائیل در سوریه ترور و به شهادت رسیدن🕊🌷' - با مدیریت خانواده‌ شهید - حالا که شهدا دعوتت کردن؛ بمون🌱:) ˼هدیه‌به‌بانوی‌دم‌‌عشـق‌حضرت‌زیـنـب‹♥️›˹
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️¦ برگی‌از‌خاطرات‌ســردار‌شهید‌القدس‌علی‌آقازاده ؛ با همه‌ی‌ پرکاری و دوندگی‌های در طول روزش اما باز شب‌ها از عبادت و مناجات غافل نمی‌شدن . ." تَعٰالَیْتَ یٰا مُـنْـتَـقـِم برتری تو ای انتقام گیرنده تَعٰالَیْتَ یٰا مُوَسِّع برتری تو ای گـشـایـش بخش اَجِرْنٰا مِنَ النّٰارِ یٰا مُـجـیر پناه ده ما را ای پـــنــاه دهنده🌱"! ˹ @Martyr_Quds ˼
♥️¦ •°• بیشتر ماه رمضان‌ها بابا سوریه بود. چقدر ذوق می‌کردیم وقت‌هایی که بالای سفره افطارمان می‌نشست. نمازش را همیشه قبل از افطار می‌خواند و ماهم پشت سرش به او اقتدا می‌کردیم. سرسفره نوای گرم «أللّهُمَّ لَکَ صُمنا . .» یَش که بلند می‌شد. کودکانه کلماتش را تکرار می‌کردیم. بابا برای ظهور دعا می‌کرد برای آزادی مظلومین عالم و مخصوصاً فلسطین. بابا حرف و عملش یکی بود آخرش هم در راه استجابت دعاهایش شهید شد🌱! سـردار‌طریق‌القـدس ؛ شهید آقازاده نژاد " ˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق •°• بیشتر ماه رمضان‌ها بابا سوریه بود. چقدر ذوق می‌کردیم وقت‌هایی که بالای سفره افطا
♥️¦ با معانی دعاها خیلی انس داشتن و همچنین معنا و ترجمه‌ی روح‌نواز و قلب‌نشین دعای جوشن کبیر . . واقعا شب قدر، قـــدر می‌دونستن و سعی ‌کردن با دل و از عمق وجودشون تک تک اعمال شب قدر به جا بیارن . سال‌گذشته شب قـدر در جوار حضرت رقیه‌‹س› در شام بودند؛ و الآن در کنار خود اهل‌بیت . . ! • سـردار‌طریق‌القدس ؛ شهید‌آقازاده‌نژاد ' ˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق با معانی دعاها خیلی انس داشتن و همچنین معنا و ترجمه‌ی روح‌نواز و قلب‌نشین دعای جوشن
🤍¦ 🔹با جوان‌ها یک رابطه‌ی دلی دو طرفه‌ای داشتن برای جوان‌ها و نوجوانان خیلی وقت می‌گذاشتن و اهتمام ویژه‌ای برای این نسل قائل بودن به طوری که خود جوانان جذب شخصیت شهید می‌شدن . . ؛ حلقه‌های صالحین براشون برگزار می‌کردند، نوجوانان محل و فامیل جمع می‌‌کردن اردو کوه نوردی و راهیان نور می‌بردن. در مراسمات و تشییع شهید آقازاده نژاد‌‌، جوانانی که خیلی پای کار هستن و کمک می‌کردن همه‌شون می‌گفتن ما خودمون شاگرد حاج علی می‌دونیم و جوانانی بودن که پای درس شهید بزرگ شدن🪴! -سردا‌رطریق‌القدس‌شهید‌آقازاده‌نژاد- ˹ @shahidalikhalili1371 ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
🤍¦ #روایت‌عشق 🔹با جوان‌ها یک رابطه‌ی دلی دو طرفه‌ای داشتن برای جوان‌ها و نوجوانان خیلی وقت می‌گذاشت
♥️¦ شاید شنیده باشین که میگن مردها روحیاتشون سرده ، اما پدرم دریای احساس و عاطفه و به شدت اهل ذوق بودن و شاید بخاطر همین احساسی بودنشون بود که صاحب ۴ دختر شدن ؛ در رفتار خیلییی دختران دوست داشتن همیشه هم میلاد حضرت معصومه {س} برای گرامی‌داشت روز دختر برای تک تک مون مخصوص هدیه می‌گرفتن یا اگر مأموریت بودن به مادرمون می‌گفتن برامون جشن و هدیه بگیرن . .🌸🌿' _ سردار‌طریق‌الق‍‍‍دس‌ومدافع‌ح‍رم شهید علی آقازاده نژاد _ 【@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق شاید شنیده باشین که میگن مردها روحیاتشون سرده ، اما پدرم دریای احساس و عاطفه و به شد
♥️¦ به شدت دلباخته‌ی شخصیت امام خمینی‹ره› و حضرت آقا ‹مدظله‌العالی› بودن . یادمه وقتایی که با گروه‌های مختلف به تهران برای زیارت شهدای بهشت زهرا می‌رفتم پدرم می‌گفتن که چرا شما رو مرقد امام خمینی‹ره› نمی‌‌برن همه‌ی این شهدا سرباز و و رهرو مکتب امام بودن. زیبایی دفاع مقدس و این حماسه‌ها همه مرهون نهضت امام خمینی‹ره› بوده و هست. و قید می‌کردن متاسفانه امام خمینی بین ماها خیلی غریب هستن و هنوز اونجوری که باید و شاید به درک عظمت شخصیتی امام و اون تحولی که در عالم به پا کردن نرسیدیم. خیلی عاشق امام بودن . .🌱' • برگی‌از‌خاطرات‌سردار‌طریق‌الق‍‍‍دس‌ومدافع‌ح‍رم شهید علی آقازاده نژاد • 「@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق به شدت دلباخته‌ی شخصیت امام خمینی‹ره› و حضرت آقا ‹مدظله‌العالی› بودن . یادمه وقتایی
♥️¦ شب عید غدیر بود. همین سال گذشته. از حرم حضرت رقیه برمی‌گشتیم که فکر این کار به ذهنمان رسید. بابا بی معطلی دست به کار شد. یک دسته بزرگ رز سرخ خرید با چند بسته کاکائو و شکلات و هدایایی برای کودکان سوری . تا صبح نشستیم و با هم شکلات‌ها را بسته بندی کردیم. بابا جملات تبریک عید را برایمان به عربی ترجمه می‌کرد و من زهرا روی بسته‌ها می‌نوشتیم. شب عید چقدر شیرین بود چه ذوقی داشتیم‌. فردا راه افتادیم سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه. بابا یه دسته بزرگ از گل‌ها را زد زیر بغل و جلوتر رفت. من زهرا هم باقی گل‌ها و بسته‌های شکلات را برداشتیم و دنبالش دویدیم. با چند جمله عربی که از بابا یاد گرفته بودم بسته‌ها و گل‌ها را به بچه‌های سوری هدیه دادم. هدیه . چشم‌های بچه‌ها موقع گرفتن عیدی‌‌ها از شوق می‌درخشید. مثل همیشه موقع سلام آخر حرم به بابا خیره شدم. قد بلندش کمی کمانی می‌شد و سرش پایین بود. شاید داشت به حضرت زینب هم تبریک عید غدیر می‌گفت و ما نمی‌دانستیم این آخرین تبریک عید غدیر باباست. • سردار‌طریق‌الق‍‍‍دس‌ومدافع‌ح‍رم شهید علی آقازاده نژاد • 「@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
بسم رب الشهدا 🕊 《 کانال رسمی شهید سعید کریمی 》 مستشار نظامی ایران در سوریه که به همراه یاران خود در
♥️¦ در این سال‌های آخر یـکـی از دوستان صمیمی و یکدل پـدرم شهید سعید کریمی بودن با نام مستعار آقا ابراهیم ، که پـدرم در منزل از ایشون با عموابراهیم یـاد می‌کردن . انقد رفاقت میان این دو شهید عمیق و خارج از رابطه‌ی فـرمانده و نیرو بود که حتی فکر کردنش هم سخته که اگر یکی از این دو شهید رفیق می‌موندن . . آخرش هم خـدا جمع‌شون جمع کرد و این رفقا با هم گلچین شدن🕊🤍
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
جهت حـمـایـت🖇! • کانال رسمی حاج حسام ؛ شهید القدس حسین محمدی یکی دیگر رفقا و از همکاران پدر در این س
♥️¦ خیلی جالب و قشنگه شهدایی که همراه‌ پـدر توسط حمله اسرائیل یا بعد از پـدر در این ماه های اخیر به شـهادت رسیدن و آسمونی شدن🕊؛ از زبان شهید آقازاده نژاد به کرات توصیف گمنامی، اخلاص و خاکی بودن این همکاران و رفقای پـدر شنیده بودیم و با شهادت‌شون به چشم دیدیم این که خـدا ، بهترین بندگان‌ش ویژه انتخاب می‌کنه حکایت همین مردان گـمـنام عصرمونه . .
♥️¦ • از بچگی این گنبد کوچک طلایی را دوست داشتم. همانی که وسط صحن کوچک قــدس است. یک نماد از مسجد الاقصی در حرم امام‌ رضا ‹ع› . بابا اینجا را خیلی دوست داشت از دالان کنارش وارد مسجد گوهرشاد می‌شدیم. مسجد گوهرشاد گوشه خلوت و دنج حرم بود برای بابا. وقتی می‌آمدیم حرم مقصد همیشه‌اش اینجا بود. یک شب بعد از زیارت از دالان مسجد بیرون زدیم همین که وارد صحن قدس شدیم دیدم چند فرش گوشه‌ای پهن کرده‌اند و کسی کنار پرده‌‌ی پروژکتور دارد حرف می‌زند. جلوتر رفتیم توی پرده فیلمی از شهدای مدافع حرم نشان می‌داد و مرد هم داشت روایتگری می‌کرد و خاطرات شهدای مدافع حرم را می‌گفت. نشستیم گوشه‌ی فرش و گوش کردیم. هیچکدام متوجه گذشت زمان نشدیم‌. بعدش روضه خواندند بابا صورتش را پشت دست‌های کشیده‌اش پنهان کرده بود و شانه‌هایش می‌لرزید. من مناجات‌های آن شبش را نشنیدم. - مناجات‌هایش کنار گنبد کوچک مسجد الاقصی وسط حرم امام‌رضا را خدا شنید و بابا شهید راه آزادی قـدس شد - برگی‌از‌خاطرات‌شهید‌علی‌آقازاده‌نژاد ! ❮ســـردار‌طریق‌القُـــدس❯
♥️¦ اون‌شب دخترک مهربون با حرف‌های امید بخشش تا صبح پیش من موند . صبح پیکر بابا به همراه ۴ پیکر مطهر دیگر برای طواف و تبرک آوردن حـرم دختـر سه‌ساله‌ی . دست دخترک مهربون مدام نوازش‌گر شونه‌هام بود و حرف‌های امید بخشش برایم دلگرمی . لحظه‌ی آخر به پهنای صورت اشک می‌ریختیم و با چشمانی بارانی از هم جدا شدیم . . و دوماه بعد که همدیگر دیدیم دوباره چشمان‌مان اشک آلود بود این بار او هم مثل من دختر شهید شده بود و غم‌مان مثل دختر امام حسین‹ع› مشترک بود ؛ اما غمی که تاج افتخار را روی سرمان گذاشت و بابای هردویمان فدای مسیر پــدر رقیه جان شده بودند . . ! - به‌روایت‌دختر‌سوم‌شـهیدآقازاده‌نژاد🍃' تصویر دختر شهیدالقدس حسین امان اللهی در حال دلداری دادن به دختر شهیدالقدس علی آقازاده نژاد💛. . - شهدای " 【@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق شب عید غدیر بود. همین سال گذشته. از حرم حضرت رقیه برمی‌گشتیم که فکر این کار به ذهنما
♥️¦ شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم . مردادماه ۱۴۰۲ در خدمت شهید عزیز، برادر بزرگم علی آقا در دمشق بودم. صحبت‌های زیادی کردیم یکی از موضوعات که صحبت کردیم در مورد شهید شدن بود . . ایشان فرمودند ما که در دمشق هستیم دیگر افتخار شهادت نداریم. از همدیگر سوال کردیم آیا آماده دل کندن از دنیا و شهادت هستیم یا نه؟ که علی آقا فرمودند : " کاملا آمـاده‌ شهادت هستم و دلبستگی به دنیا ندارم . " تنها نگرانی من خانواده و دخترهایم است که شاید در نبود من دلتنگ و اذیت شوند. اگر بدانم آن‌ها با شهادت من صبوری پیشه می‌کنند و آسیب نمی‌بینند دیگر هیچ دغدغه و نگرانی ندارم و کاملا آماده و لحظه شماری می‌کنم برای شهادت . .🌱' • ‌خاطره‌ و‌ نوشته‌ی‌ یکی‌ از‌ دوستان‌ صمیمی سردار طریق القدس شهید علی آقازاده نژاد ! 【@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ سفر اربعین سال ۱۳۹۷ با یکدیگر همسفر بودیم و رزق ما اینچنین بود با یک شهید به زیارت سید شهیدان برویم ؛ در مشایه نجف تا کربلا که داشتیم می‌رفتیم مهمان نوازی عراقی‌ها و این‌که چطوری برای زوار امام حـسیـن‹ع› سنگ تمام میذارن می‌دیدیم؛ شـهـید یه حـرف دلی بیان کردن : این عراقی‌ها همه‌ی زندگی‌شون خـرج اما‌م‌‌شون می‌کنن ، طرف یه گاو داره گاوش می‌ذاره، شاید کل زندگیش همین فلافلی که داره میده‌، طرف اگر هیچی هم نداشته باشه خونه‌‌ش موکب کرده ولی یک سوال دارم ماهایی که ادعای هیئت داری می‌کنیم و ادعا داریم محب اهل‌ییت و شیعه‌ی امیرالمومنین‹ع› هستیم توی ایران که با همه‌ی امکانات داریم زندگی می‌کنیم وقتی میرسه به خیرات دادن و هیئت گرفتن با تمام توان دست و دلباز نیستیم . .🍃' • برگی‌از‌خاطرات‌‌شـهید‌الق‍‍‍ـدس‌ومدافع‌ح‍رم سردار علی آقازاده نژاد • ¦ @Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق سفر اربعین سال ۱۳۹۷ با یکدیگر همسفر بودیم و رزق ما اینچنین بود با یک شهید به زیارت س
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ♥️¦ - به‌‌قلم‌و‌روایت‌یکی‌از‌دوستان‌وهمکاران‌شـهـیـد : از جمله خصایص شهید عزیزم که همه همکاران و دوستان شهید عزیز به آن اقرار داشتند عبارتند از خلوص، سادگی، صداقت، صفا و صمیمیت، خاکی بودن، شجاعت، شهامت جوانمردی، مردمی بودن، فداکاری، استقامت، شکیبایی، تواضع، سخت کوشی، ولایت‌پذیری و ولایت‌خواهی، بصیرت دینی و انقلابی، شهادت‌طلبی و دنیاگریزی تنها بخشی از صفات برجسته پدر عزیزت بود . اگر آلبوم ایثارگری‌ها و فداکاری‌ های پدر عزیزت را ورق بزنی به تمامی افتخارات شهید عزیزم می‌رسی پس همیشه به خودت افتخار کن که اینگونه پدر قهرمانی را داشتی. عمو جان دشمن از پدر عزیز قهرمانت همیشه می‌ترسید چراکه بعد از شهادت شهید عزیزم در خیلی از سایت‌ها اسرائیل بیانیه زد که را زدیم . عمو جان ، دل شهید وسیع و بی‌انتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل می شود دیگر رود نیست و اقیانوس است دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن عظمت هم بی‌انتهاست. من همیشه بیاد دارم که اگر با آرامش و امنیتی دلنشین در کانون خانواده‌ام روزها را سپری می‌سازم، همه را مدیون خون سرخ شهدا می‌دانم چرا که خون پاک شهدا در راه اهل بیت ‹علیه السلام› جاری شده است . . . . کانال‌رسمی‌شهید‌طریق‌القـدس‌ســردار‌‌آقازاده‌نژاد ! 【@Martyr_Quds
♥️¦ هدیه شــهــدا برای شــهــدا 」 یادمه اسفند ماه ۱۴۰۱ وقتی پدر از سوریه برگشتن ؛ دور هم جمع بودیم پدر به ما گفتن یه شگفتانه دارن و از داخل کیف‌شون یک جعبه بیرون آوردن یک جعبه شیشه‌ای بعد به ما گفتن حدس بزنین از کجا اومده ما گفتیم شاید تبرک هست و یکی یکی حدس زدیم ؛ هیچ‌کدام درست نگفتیم. پدر گفتن از طرف هست که به رزمندگان جبهه مقاومت و به پدر هدیه دادند ؛ داخل جعبه یک تسبیح شاه مقصود و دو انگشتر بود✨ خیلی ذوق کردم و برایمان بسیار ارزشمند و قیمتی بود هم برای ما و هم برای پدر . . بعد از آن پدر تسبیح و انگشتر ها را داخل جعبه گذاشتن و در انتهای کشوی وسایل و لباس‌هایشان مخفی کردن بعد از شهادت که سراغ کشوی لباس های پدر رفتم دقیقا همان جایی که پدر جعبه را پوشانده بودند همچنان در همان جا بود از شهید برای ما سه انگشتر به یادگار ماند دوتایش از طرف سید حسن نصرالله و انگشتری که هنگام شهادت بر دستان پدر بود هدیه‌ی حاج قاسم . .💔 - خاطره‌‌ای‌از‌شـهـیـد‌راه‌آزادی‌قـدس‌ومـقـاومت ســـردار‌علی‌آقازاده‌نژاد - 🌷¦ @Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ♥️¦ #روایت‌عشق - به‌‌قلم‌و‌روایت‌یکی‌از‌دوستان‌وهمکاران‌شـهـیـد : از جمله خص
♥️¦ اصالتاً برای شهر کریمه‌ی اهل‌بیت ‹ع› و از کودکی زیر سایه‌ی الطاف ‹س› قد کشیدند . بسیار اهل‌ زیــارت بودند ✨؛ حتی در سال‌های آخر با همه‌ی مشغله و سرشلوغی‌هایشان زمانی که در قم بودند زیارت‌شان ترک نمی‌شد . - برگی‌از‌خاطرات‌شهید‌القـدس‌آقازاده‌نژاد - 【@Martyr_Quds
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋¦ 🔹 خاطره برادر شهید از حساسیت شهید طریق القدس علی آقازاده نژاد در حفظ بیت‌المال . . . ' 🎙️به روایت محمدرضا آقازاده ؛ جانباز ۶۰درصد و برادر شهیدان آقازاده ˹ @Martyr_Quds ˼
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
🎧¦ #نواهای_عاشورایی [ شهید در وصف شهید . . 💔] • سخن سیاسی اما پدر دخترۍ شهید القـدس علی آقازاده نژ
🖇⃟🤍¦ °• ماجرای این صوت شهید علی آقازاده نژاد •° پاییز سال قبل و اولین سالگرد شهدای امنیت بود ‌و ترم اول دانشگاه . . آرامش و امنیت دانشگاه‌مون مرهون شهدایی می‌دونستم که امسال اولین سالگردشون بود و وجدانم اجازه نمی‌داد که برای این شهدا در فضای دانشگاه کنشگری انجام ندم ، می‌خواستیم کار متفاوت و تلنگر آمیزی باشه که پاسخ به فضای غبارآلود فتنه سال قبل بده . مونده بودم که محتوا و قالب فعالیت‌مون دقیق چطور باشه . . آن زمان پدر ماموریت سوریه بودن و من ایران . و چون به شدت سرشون شلوغ بود و می‌دونستم بخاطر حجم کاری‌شون خیلی درگیر هستن انتظارش نداشتم انقد باظرافت همه ابعاد برام توضیح بدن و کمکم کنن که حتی در ویس هم خستگی پدر از صداشون کاملا آشکار هست . وقتی ویس پدر دیدم خیلی ذوق کردم. پدر برای قالب طرح‌مون پیشنهاد داده بودن یک سری سوال طراحی کنیم با محوریت جمله تاریخی «بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت ؟!» به کدامین گناه کشته شدند💔 . . . '@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
🖇⃟🤍¦ #روایت‌عشق °• ماجرای این صوت شهید علی آقازاده نژاد •° پاییز سال قبل و اولین سالگرد شهدای امنیت
♥️¦ . . پدر اهل قلم بودن با یکی از شهدایی که انس و رابطه‌ی عجیبی داشتن شهید سید مرتضی آوینی بود ، و اینکه میگن هرکسی بیشتر دوست داشته باشی شبیه‌ش میشی در ارتباط شهدای مدافع حرم با شهدای زمان دفاع مقدس هم صدق می‌کنه جوری که بعد از شهادت پدر چند کارتن انبوه از دفترها و دست نوشته‌های پدر پیدا کردیم که قالب نوشته ها مربوط به دوران دانشجویی و زمانی که پدر در تفحص شهدا مشغول بودن می‌شد . . نوشته‌های پدر بسیار عمیق و شبیه نوشته‌های سید‌شهیدان‌اهل‌قلم ؛ شهید آوینی بود و مشخص بود با قلم‌های دنیایی تفاوت داره با خواندن نوشته‌ها یاد کتاب‌های شهید آوینی می‌افتادم حتی انقد تشابه زیاد بود که یک سری نوشته‌های پدر داخل اینترنت هم چندین مرتبه جستجو کردم که شاید مربوط به شهید آوینی و شهدای دیگر باشه اما جای دیگری به جز داخل دست‌نوشته‌های پدر ثبت نشده بود . . و بعد از شهادت پدر که نوشته‌هاشون پیدا کردم بیشتر به روح آسمانی و معنوی ایشون پی بردم و اینکه علاقه‌شون به شخصیت شهید آوینی ، از بابای من هم یک آویــنــی ساخته بود اما در نسل مدافعان حرم و شهدای راه آزادی قــــدس . .🌱' - به‌روایـت‌دختـر‌شهید ! ورقی از خاطرات شهید القدس آقازاده نژاد 〔 @Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق اصالتاً برای شهر کریمه‌ی اهل‌بیت ‹ع› و از کودکی زیر سایه‌ی الطاف #حضرت_معصومه ‹س› ق
♥️¦ صحبت های پدر دختری زیاد داشتیم برایشان مهم بود که برایم وقت بگذارن و حتی ساعت‌ها بنشینیم و در مورد موضوعی با هم صحبت کنیم . . ؛ یک شب که دور هم جمع بودیم یادمه که پدر با لحن تأمل برانگیزی از من پرسیدن فاطمه خانم شما به نظرت این همه شهدایی که ما دادیم برای چی رفتن و برای چه هدفی جانُ و همه‌ی زندگی‌شونُ فدا کردن ؟! - منم گفتم برای ما مردم و امنیت رفتن دیگه . . + پدر صحبتم تایید کردن اما گفتن اون هدف نهایی شهدا چی بوده - ایران + اون هدفی که شهدای ابتدای اسلام تا امروز برای اون رفتن و جنگیدن - بخاطر انقلاب + هدف شهدای ما حفظ انقلاب هم بوده اما هدف اصلی شهدا این هم نیست . . - گُنگ شده بودم و بیشتر فکر کردم به نظرم معما حل شد و آخرین گزینه گفتم دین + پدر صحبتم تایید کردن و گفتن اون هدف نهایی که تمامی شهدا از صدر اسلام تا شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم حاضر بودن تمام هستی‌شونُ قربانۍ اون هدف بکنن " اســلام " بوده ، همان هدفی که امام حسین ‹ع› و اهل‌بیت ‹ع› هم فدای اون هدف شدن . . آری هــدف‌ شهدا حفظ اسلام‌‌ و‌ آرمان‌ اهل‌ بیت‌ ‹ع› هست🌱؛ و خون شهدا تا ابد پایمال شدنی نیست . ✍🏻¦ از طرف دختر شهید القدس و مدافع حرم سردار علی آقازاده نژاد ' 🖇¦ @Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
♥️¦ #روایت‌عشق صحبت های پدر دختری زیاد داشتیم برایشان مهم بود که برایم وقت بگذارن و حتی ساعت‌ها بن
🤍¦ سه‌سال قبل روز میلاد خانم فاطمه زهرا ‹س› بود چهره مامان دلتنگ‌ تر از همیشه بود شب قرار بود همه خونه‌ی مامان جمع شویم خنده های مامان را میدیدم که تمام دلتنگی هایش را مخفی می‌کرد زنگ خانه را زدند، یکی از اقوام یا میشه گفت دوست داداش علی بود وارد که شدند زیر کت شان چیزی بود مامان با شوخی گفتند: چی زیر کتت قائم کردی، دوست داداش با ذوق و شیطنت گلی را از زیر کتش در آورد و رو به مامان گفت: پسر قشنگت امر فرمودن که یک گـل برای مادرم و یکی برای مادر خانمم بخر و ببر به هرکدام از طرف من هدیه بده💐" مامان غافلگیر شده بود که پسرش با آن همه سر شلوغی از کشوری دور به یاد داشته که اینطور را خوشحال کند اشک هاۍ ذوق مامان روی گونه‌ هایش سر می‌خورد و قربان صدقه داداش می‌رفت . . .🥺💛' ✍🏻¦ به روایت خواهر شهید ! - ..
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
🤍¦ #روایت‌عشق سه‌سال قبل روز میلاد خانم فاطمه زهرا ‹س› بود چهره مامان دلتنگ‌ تر از همیشه بود شب ق
♥️¦ دی‌ماه سال گذشته که همراه بابا سوریه بودیم ؛ یک شب سر سفره شام دورهم جمع بودیم بحث شهادت سید رضی پیش اومد و این که چقد از شهادت ایشان متأثر و ناراحت شده بودیم . و بابا برایمان روایت می‌کردن از ناجوانمردی صهیونیست و اینکه جزو اولین نفراتی بودند که به محل شهادت سید رسیدند و بالای سر شهید رفتند بعد از صحبت‌هامون از بابا پرسیدم : ‌روز به روز داریم شهید می‌دهیم حالا هم سید رضی شهید شدند به نظرتون یعنی شهید بعدی دیگه کیه . . ؟! همان طور که یک زانو نشسته بودن و زانوی دیگرشون زیر چانه‌شان بودن بابا آرام سرش را پایین انداخت و لبخند عجیب و پر معنایی بر چهره‌شان نقش بست ؛ آن روز پاسخ سوالم را نداد اما ۳۰ دی‌ماه پاسخ سوالم را دریافت کردم و پدر مظلوم و گمنامم با همکارانشان شهید بعدی محور مقاومت بودند . . ✍🏻¦ به‌روایــت‌ِ : دختر‌‌ان‌شهید‌القدس‌علی‌آقازاده‌نژاد 🖇¦ @Martyr_Quds
♥️¦ شب جمعه اول ماه ، حرم حضرت رقیه ‹سلام الله علیها› بودیم ، بعد از اتمام دعای کمیل و زیارت در نزدیک ضریح حضرت رقیه ‹س› دیدم پدر و آقای آقازاده و آقا پیمان ‹ شهید محمد امین صمدی › با هم صحبت می‌کردند و آخر صحبت‌شان دست‌ شان را روی هم گذاشتند و گفتند قرارمان شنبه صبح و شنبه همدیگر را می‌بینیم . . دو روز بعد شنبه ، دعای هر سه‌شان به اجابت رسید و شنبه پیش صاحب قــرار جمع شدند🕊🌿! ✍🏻¦ به‌روایت‌فرزند‌شهید‌حسین‌محمدی خـاطره‌ای از شهیدان طریق القـدس حسین محمدی ، علی آقازاده نژاد و محمد امین صمدی " 【@Martyr_Quds
‹ شهید علی آقازاده نژاد ›
┄┅•|•⊰❁〇⃟🤍❁⊱•|┅┄ - انتشار برای اولین بار - گوشه‌ای کوچک از عشق و ارادت مردم سوریه به قهرمان فرامرزی؛
♥️¦ سال‌های گذشته ایام شهادت سوریه بودیم و پدر هم همیشه علی رغم حجم عظیم و فشار کاری‌شان ، پشتیبان کارهای فرهنگی بودند . . و هرگاه ایده‌ای داشتم هرچند که ناب نبود اما پدر تشویقم می‌کردن تا ذوق و اشتیاقم کم نشود . سال گذشته ایام سالگرد شهید سلیمانی نیت داشتم برای حاج قاسم فعالیتی داشته باشم . . ایده مصاحبه در دل مردم سوریه به نظرم جدید بود وقتی که با پدر در میان گذاشتم استقبال کردن و از اونجایی که استاد زبان عربی‌م پدر بودن برای سوالات و اصطلاحاتی که نیاز بود از مردمِ پرسش کنم از پدر کمک گرفتم و به زبان عربی یادداشت کردم چند نوبت ضبط کلیپ در حـرم حضرت زینب ‹س› و یک مرتبه هم حرم حضرت رقیه ‹س› روزیم شد . زحمت رفت و برگشت با پدر بود مرا حرم می‌‌رساندن و به محل کارشان بر می‌گشتند و من هم چند ساعتی حرم بودم و زمان قرارمان در صحن حـرم همدیگر را ملاقات می‌کردیم . . کلیپ‌‌هایی که از مردم ضبط کرده بودم، یک بخشی از پاسخ های مردم سوریه را دقیق متوجه نشده بودم از پدر پرسیدم و برایم ترجمه کردن باقی کلیپ‌ها را هم پدر چندین بار گفتند که برای ترجمه بهشون بدم مایل بودن پاسخ مردم سوریه را در مورد حاج قاسم بدانند . اما چون ایام فرجه امتحاناتم به سوریه رفته بودم و مشغول مطالعه‌ی درس‌هایم بودم ادیت و ترجمه‌ی کلیپ‌‌ها ناقص موند . . تا اینکه به ایران برگشتم و بعد هم شـهـ🕊ــادت پــدر که به فرمانده‌ی عزیزشان حاج قاسم پیوستن❣ ♡ ♡ ♡ ⸤ و فکرش را نمی‌کردم که بخواهد تقدیر این کلیپ این‌گونه آغاز بشود که بنویسم تقدیم به پدرم و شهدای مقاومت ، شـهـید علی آقازاده نژاد . .🥀 ⸣ ✍🏻¦ به‌ روایت‌ فرزند‌ شهید‌ طریق القــدس‌ سـردار‌ علی‌ آقازاده‌ نژاد ! 【@Martyr_Quds