eitaa logo
شهیدسیدحسن‌نصراللّٰه 🇵🇸
102 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
943 ویدیو
21 فایل
•﷽ 💡هـم‌سنگࢪها : @sangar2 کـپـی؟! ذکــر پنــج صـلـوات -رَئیسی‌عَزیز‌، خَستِگی‌نمی‌شِناخت..!-
مشاهده در ایتا
دانلود
-ص۴۶،قسمت‌اول | اسرائیل‌کتک‌خورده بعد از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۴) پیروزی مقاومت اسلامی لبنان در این جنگ به یکی از موضوعات شدیداً مورد علاقه محمودرضا تبدیل شده بود. من هنوز هم ه چه درباره این جنگ میدانم مربوط به معلوماتی است که از محمودرضا شنیده ام. ابتکارات فرماندهان حزب الله و عملیات رزمندگان حزب الله مثل نحوه شکار تانکهای مرکاوای اسرائیل یا علت هدف قرار گرفتن سربازان اسرائیلی از پشت سر نکته هایی بود که یادم هست محمودرضا از نظر نظامی آنها را تشریح میکرد همه اینها را هم با حس افتخار و غرور خاصی توضیح می داد؛ طوری که انگار خودش هم توی جنگ بوده همان روزها بود که سه حلقه سیدی به من داد و گفت اینها را ببین مجموعه مستندی به نام بادهای شمالی» بود. در این مستند سران نظامی رژیم صهیونیستی در خصوص جنگ ۳۳ روزه اظهار نظر میکردند. بعدها محمودرضا نمادهایی از حزب الله و چند پوستر از سید حسن نصر الله به من داد تا چند ماه بعد از خاتمه جنگ ۳۳ روزه ، تقریباً هر بار که محمودرضا را می دیدم توی حرف هایش یک چیزی درباره این جنگ میگفت یا چیزهایی برای دیدن یا [کتاب‌توشهیدنمی‌شوی-روایت‌هایی‌از‌زندگی‌ شهیدمحمودرضابیضائی-احمدرضابیضائی] ! ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-ص۴۷،قسمت‌دوم(آخر) مطالعه کردن می داد. وقتی تماشای مجموعه بادهای شمالی را تمام کردم، ازش پرسیدم: «به نظرت مهم ترین حرفی که صهیونیست ها در این مجموعه می زنند کدام است؟» گفت: «آنجا که می گویند وقتی سید حسن نصر الله در لبنان سخنرانی دارد، همه در اسرائیل می نشینند پای سخنرانی او، چون می دانند او به هر آنچه که می گوید عمل خواهد کرد. این از همه حرفهایشان مهم تر است.» محمودرضا بعد از جنگ ۳۳ روزه پوستر سید حسن نصر الله را داخل کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود. در خانه خودش هم تصویر سید حسن نصر الله را همیشه در اتاقش داشت او اسرائیل را تحقیر می کرد. یک بار بهش گفتم: «صهیونیستها مرتب دارند حزب الله را تهدید می کنند. از کجا معلوم اسرائیل دوباره به لبنان حمله نکند؟» گفت: اینها کشک است. اسرائیل الان مثل آدمی است که کتک خورده و افتاده گوشه رینگ ولی میگوید اگر بلند شوم پدرت را در می آورم!» [کتاب‌توشهیدنمی‌شوی-روایت‌هایی‌از‌زندگی‌ شهیدمحمودرضابیضائی-احمدرضابیضائی] ! ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-ص۴۸ | نغمه‌های‌حماسه «آناشيد۱» حماسی حزب الله را دوست داشت و گوش میداد. سال ۱۳۸۵ بود که یک مجموعه از این اناشید را داد من هم گوش کنم. بین آنها سرودی بود به نام «اكتب بِالدَّمِ «النازف» که توجه ام را به خود جلب کرد و بسیار علاقه مند شدم که متن آن را داشته باشم و حفظ کنم. ترجیع بند این سرود «الموت، الموت لإسرائیل بود که در هر سطر آن تکرار میشد. به این صورت: «أكتب بالدم النازف .... الموت الموت لإسرائيل ... وَاصْنَع بِالجَسَدِ الناسف ... الموت الموت لإسرائيل ...... از محمودرضا خواستم سرود را به یکی از رفقای لبنانی اش بدهد تا متنش را برایم پیاده کند. چند هفته بعد متن دست نویس عربی این سرود را با خودش از تهران آورد. محمودرضا هر از چندگاهی همین طور چند فایل صوتی به عربی که گاهی سخنرانی و مداحی هم بینشان بود میداد به من و توصیه میکرد حتما گوش بدهم. يك بار ماه محرم بود که به او گفتم دارم مداحی های ملا باسم کربلایی را گوش میدهم.» گفت: «ملا باسم چیه؟! حسین اکرف گوش بده. اسم حسین اکرف، مداح ،بحرینی تا آن روز به گوشم نخورده بود. پرسیدم: «از ملا باسم قشنگ تر میخواند؟ گفت: این ولایت مدارتر است.» ۱-سرودها. [کتاب‌توشهیدنمی‌شوی-روایت‌هایی‌از‌زندگی‌ شهیدمحمودرضابیضائی-احمدرضابیضائی] ! ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-ص۴۹ | بسیجی‌وسط‌معرکه به بچه های بسیج خیلی اعتقاد داشت در روزهای فتنه ۸۸ یک بار درباره بچه های بسیج صحبت میکردیم از بسیجی های اسلامشهری و اینکه چطور پای کار انقلاب اند کلی صحبت کرد و کلی از آنها تعریف و تمجید کرد. با همه جو سنگینی که آن روزها علیه بچه های بسیج وجود داشت به شدت از تأثیر حضور بسیج در خاتمه دادن به غائله فتنه تعریف میکرد. این بچه ها را خیلی دوست داشت و با احترام از آنها یاد میکرد خودش هم یکی از آنها بود. محمودرضا بسيجي وسط معرکه بود در ایام اغتشاشات خیابان های تهران کنار بچه های بسیج بود کسی به او تکلیف نمیکرد که برود اما موتورسیکلتش را بر میداشت و تنهایی می رفت. چند بار هم خودش را به خطر انداخته بود یک بار خودش تعریف کرد به خاطر ظاهر بسیجی اش پشت چراغ قرمز اراذل و اوباش هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند اما نتوانسته بودند. آن روزها نگرانش می شدم. در یکی دو هفته اول بعد از اعلام نتایج انتخابات که خیابان آزادی و بعضی خیابانهای اطراف اغتشاش بود، با او تماس گرفتم و پرسیدم: «کجایی؟» گفت: «توی خیابان.» گفتم: «چه خبر است آنجا؟» گفت: «امن وامان» گفتم این چیزهایی که من دارم توی اینترنت میبینم آن قدرها هم امن و امان نیست!» گفت: «نگران نباش.» گفتم: «چرا؟» گفت: «بسیجی زیاد است.» [کتاب‌توشهیدنمی‌شوی-روایت‌هایی‌از‌زندگی‌ شهیدمحمودرضابیضائی-احمدرضابیضائی] ! ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-ص۵۱،قسمت‌اول | هوادارِتمام‌عیارِانقلاب در فتنه ۸۸ وبلاگی راه انداخته بودم و تا مدتی به صورت روز نوشت. یادداشتهایی درباره فتنه مینوشتم. البته بیشتر از دو سال دوام نیاورد و اوایل سال ۱۳۹۱ هک شد یکی از خواننده های ثابت آن وبلاگ، محمود رضا بود. یادداشتهایم را می خواند و با اسم مستعار م. ر.ب» پای پستها کامنت میگذاشت. گاهی هم بعد از اینکه یادداشتی را میخواند زنگ میزد و نظرش را می گفت. در دیدارهای گاه و بیگاهی هم که تهران با هم داشتیم وسط حرف ها حتماً چیزی درباره وبلاگ میگفت. گاهی پیش می آمد که چند روز چیزی در وبلاگ نمی نوشتم این جور مواقع تماس میگرفت و پیگیر نوشتنم می شد. بعضی از این یادداشتها گاهی در پایگاه های خبری تحلیلی مثل جهان نیوز و رجانیوز و خبرگزاری فارس لینک می شدند. این جور وقت ها تماس میگرفت و تشویقم میکرد. بعد از اینکه وبلاگم هک شد، اکانتم را از طریق تماس با مدیر سرویسی که وبلاگ را روی آن ساخته بودم پس گرفتم اما دیگر چیزی در آن ننوشتم. به جایش یک وب سایت زدم محمودرضا از این کار خوشش نیامده بود و بعد از آن بارها از من خواست که به همان وبلاگ سابق برگردم. می گفت: [کتاب‌توشهیدنمی‌شوی-روایت‌هایی‌از‌زندگی‌ شهیدمحمودرضابیضائی-احمدرضابیضائی] ! ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-ص۵۲،قسمت‌دوم(آخر) وبلاگت شخصیت پیدا کرده بود! محمودرضا در ایام فتنه غیر از اینکه کنار بچه های بسیج در میدان دفاع از انقلاب حضور داشت وقایع فتنه را رصد هم می کرد. یادم هست آن روزها برای پیگیری دقیق اخبار و تحلیل ها لپ تاپ خرید و برای خانه شان اینترنت وای فای گرفت به نظام و انقلاب تعصب داشت و هر وقت من در نوشته هایم دفاعی از نظام میکردم خوشحال می شد تماس می گرفت و تشویق میکرد. یک بار چیزی در دفاع از نظام نوشتم که کمی جنجال برانگیز شد و کامنتهای زیادی پایش خورد با یکی از خواننده های آن روزهای وبلاگ که از جریان فتنه جانب داری میکرد بحثم شده بود و چند تا کامنت بلند رد و بدل کرده بودیم. نهایتاً هم من کوتاه آمده بودم محمودرضا دلخور بود از من اصرار داشت که من در بحث با این شخص کوتاه آمده ام و نباید عقب نشینی میکردم آن روز تماس گرفت پرسید: «می شناسی اش؟» گفتم: «بله، سابقه جبهه و جنگ هم دارد. اسمش را پرسید که من نگفتم و از او خواستم که بی خیال شود گفت: «تو شکسته نفسی کرده ای در حالی که جای شکسته نفسی نبود.» فردایش دیدم آمده و توی کامنتها جواب بی تعارف و محکمی به او داده است. [کتاب‌توشهیدنمی‌شوی-روایت‌هایی‌از‌زندگی‌ شهیدمحمودرضابیضائی-احمدرضابیضائی] ! ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-شهیدمرتضی‌مطهری- ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345
-شهیدمحسن‌فخری‌زاده- ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @sajed31345