eitaa logo
شهیدسیدحسن‌نصراللّٰه 🇵🇸
102 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
935 ویدیو
21 فایل
•﷽ 💡هـم‌سنگࢪها : @sangar2 کـپـی؟! ذکــر پنــج صـلـوات -رَئیسی‌عَزیز‌، خَستِگی‌نمی‌شِناخت..!-
مشاهده در ایتا
دانلود
مَـرگِ‌جـٰان‌سـوزچِـرا.. دَفـن‌غَریبـٰانِہ‌چِـرا..💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
• . هنوز کوچه به کوچه حکایت مردی است . . که دست بسته‌ی او عاشقانه می‌لرزد . . :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم ازین میسوزه تو مدینه یکی نمیگه چه غصه ای داری تو که شب تا سحر واسه مردم تو دعاهات چیزی کم نمیذاری ...🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش یک قتل...🖤 گزارش می‌نویسد، قتل با جسمی گران بوده و مقتوله زنی که ظاهرا خیلی جوان بوده💔 🥀شعرخوانی حامدعسکری
آسمان ها هوس پر زدنش را دیدند دشت ها، سفر تا وطنش را دیدند نود و پنج شب از خویش چو پروانه گذشت شمع ها تا به سحر سوختنش را دیدند چوب هایی که کبود از تب آتش بودند گل سرخ چمن پرهنش را دیدند پهلوانان عرب پشت قیامی پرشور خطبه خطبه سخن خط شکن را دیدند آه! گل های علی زودتر از خاک بقیع دست آغوش گشای کفنش را دیدند... 🥀🖤💔
❤️ بهتر از آنچه از شما گرفته شده... به شما خواهد داد!
"بسم رب الصدیقین"🖤
⊰•❤️⛓🦋•⊱ . اهـلِ‌دل‌کـه‌باشے' دو‌چیـزـرا‌خـوب‌یاد‌مےگیـر؎↓✌️🏼 [ جُــدا‌شـدن‌از‌زمـین:)"🌍 پریـدن‌بـ‌ه‌آسمــان..🕊!
📌 حدیث روز 📜 حدیث گرافی
📌 حدیث روز 📜 حدیث گرافی
📌 حدیث روز 📜 حدیث گرافی
🔅 ✍ عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را یعقوب لیث صفاری شبی هرچه کرد، خوابش نبرد. غلامان را گفت: حتما به کسی ظلم شده، او را بیابید. پس از کمی جست‌وجو، غلامان بازگشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم. اما سلطان را دوباره خواب نیامد. پس خود برخاست و با جامه‌ مبدل، از قصر بیرون شد. در پشت قصر خود، ناله‌ای شنید که می‌گفت: خدایا یعقوب هم‌اکنون به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش این‌چنین ستم می‌شود. سلطان گفت: چه می‌گویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده‌ام؛ بگو ماجرا چیست؟ آن مرد گفت: یکی از خواصِ تو که نامش را نمی‌دانم، شب‌ها به خانه‌ من می‌آید و به زور، زن من را مورد آزارواذیت و تجاوز قرار می‌دهد. سلطان گفت: اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد. شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن. آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و ادامه داد: هر زمان این مرد، مرا خواست، به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم. شبِ بعد، باز همان شخص به خانه آن مرد بینوا رفت و مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت. یعقوب لیث با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید. دستور داد تا چراغ‌ها و آتشدان‌ها را خاموش کنند. آن‌گاه ظالم را با شمشیر کُشت. پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کُشته نگریست. پس در دم سر به سجده نهاد. سپس صاحب‌خانه را گفت: قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه‌ام. صاحبخانه گفت: پادشاهی چون تو، چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کرد؟ شاه گفت: هرچه هست، بیاور. مرد پاره‌ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن‌کردن چراغ و سجده و نان‌خواستن سلطان را پرسید. سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم، با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من، کسی جرئت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم. پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری، مانع اجرای عدالت نشود. چراغ که روشن شد، دیدم بیگانه است، پس سجده‌ شکر گذاشتم. اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم، با پروردگار خود پیمان بستم، لب به آب و غذا نزنم تا دادِ تو را از آن ستمگر بستانم. از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده‌ام. 🆔 @Masaf
❤️ تا می‌توانید به والدین خود نیکی کرده، به ویژه به مادر خود... بی واسطه احسان و محبت کنید 📖 سوره احقاف آیه ۱۵ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @Qaraati313_ir
''♥️''
كان‌رَجُلاً‌يعيشُ‌في‌الدني
لكنّه‌لم‌يكن‌من‌أهلِها
... مردی‌بود‌که‌در‌ دنیا‌زندگی‌می‌کرد اما‌اهل‌ِ‌دنیا‌نبود...🖤❤️