Seyed Taleh Bakooei _ Khabar Ey Del (320).mp3
6.84M
ینه ماه عزا گلیر ...💔🥀
یانان اوریدن عزا گلیر ....😭
یانان اوریدن نوا گلیر ...
ینه سنده اوریلره صفای کربلاگلیر ...
هامی درده دعوا گلیر ...
#مظلوم حسین💔
#یا-سیدسالارشهیدان
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
امیرالمومنین(ع) او را بر مرکب سوار میکرد،
و برای بیعت گرفتن؛
یکی یکی درب خانهها را میزدند...
و بعد میفرمود: فاطمه جان!
من درب خانه را میکوبم و تو صحبت کن؛
زیرا در این شهر کسی جواب مرا نمیدهد...!
#شهیدهیراهعلی
#مـــــــــــظلــــــوم 💔
#فــاطـمیــه 🖤💔
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۹۶
سرش به سمتم چرخید..
و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم
_ نمیذارم کسی بفهمه من شیعه ام!
و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد..
و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود.. که کلماتش به هم پیچید
_شما #ژنرال_سلیمانی رو میشناسید؟
نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده...
که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد
_میگن تو انفجار دمشق شهید شده!
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت...
میدانستم از 💛فرماندهان سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند..
که به نفس نفس افتادم
_بقیه ایرانیها چی؟
و خبر مصطفی فقط همین بود..
که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
با خبر شهادت سردار سلیمانی،فاتحه ابوالفضل و دمشق و داریا را یکجا خواندم..
که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد. نگاهش خیره به موبایلش مانده بود،..
انگار خبر دیگری خانه خرابش کرده و این امانت دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد
_بچه ها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!
برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش میخواست بشنود، گفتم
_ #شمابریدحرم، هیچ اتفاقی برا من نمیفته!
و دل مادرش هم برای #حرم میلرزید که تلاش میکرد خیال پسرش را راحت کند.. و راحت نمیشد...
که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت...
سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم.. و فقط خدا را صدا میزدیم تا به فریاد مردم #مظلوم سوریه برسد.
صدای تیراندازی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕊