eitaa logo
شهدایی
360 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدایی
#رمان #مبارزه_با_دشمنان_خدا #پارت_بیست_و_ششم هنوز با ناراحتی و دلخوری پدرم کنار نیومده بودم که ب
(پایانی) مغزم هنگ کرده بود. اصلا نمی فهمیدم چی میگه. کدوم جلسه؟ من که تمام امروز داشتم توی خیابون ها گیج می خوردم،گفتم: _ برادر قطعا بنده رو اشتباه گرفتید. و اومدم برم که گفت: _مگه شما آقای ... نیستید که چند روز پیش توی گوش اون مبلغ زدید؟ من، امروز چند قدمی جایگاه شما، نشسته بودم، اجازه می دید شاگرد شما بشم؟؟ ** وقتی رسیدم خونه دیدم یه عده ای دم در اجتماع کرده بودن، تا منو دیدن با اشتیاق اومدن سمتم،یه عده خم می شدن دستم رو ببوسن،یه عده هم شونه ام رو می بوسیدن، هنوز گیج بودم: _ خدایا! اینجا چه خبره؟؟ به هر زحمتی بود رفتم داخل،کل خانواده اومده بودن، پدرم هم یه گوشه نشسته بود با چشم های پر اشک، سرش رو پایین انداخته بود، تا چشم خواهرزاده ام بهم افتاد؛ با ذوق صدا کرد: _ دایی جون اومد، دایی جون اومد. حالت همه عجیب بود،پدرم از جا بلند شد و در حالی که دونه های اشک یکی پس از دیگری از چشم هاش جاری بود و الحمدلله می گفت؛ اومد سمتم و پیشونیم رو بوسید . مادرم و بقیه هم هر کدوم یه طور عجیبی بودن تا اینکه برادرم سکوت رو شکست: _ از بس نگرانت بودم نتونستم نیام، یواشکی اومدم داخل جلسه و رفتم یه گوشه، فقط خدا می دونه چه حالی داشتم تا اینکه از دور دیدمت وارد شدی، وقتی هم که رفتی پشت بلندگو داشتم سکته می کردم. تا اینکه سوال و جواب ها شروع شد، اصلا باورم نمی شد چنین عالم بزرگی شده باشی. بعد هم رو به بقیه ادامه داد: _خدا شاهده چنان جواب اونها رو محکم و قوی می داد که زبان شون بند اومده بود، چنان با قرآن و حدیث، حرف می زد که نتیجه هم این شد که حکم عدم کفایت اون مبلغ وهابی رو اعلام کردن. برادرم پشت سر هم تعریف می کرد و من فقط به زحمت خودم رو کنترل می کردم، از جمع عذرخواهی کردم. خستگی رو بهانه کردم و رفتم توی اتاق، هنوز گیج و مبهوت بودم و درک شرایط برام سخت بود. اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد و مدام این آیه قرآن در سرم تکرار می شد. «شما در راه خدا حرکت کنید، ما از فضل خود شما را حمایت می کنیم.» اللهم لک الحمد و الحمدلله رب العالمین. 🔴
سلام وعرض ادب خدمت همه عزیزان قسمت پایانی رمان (مبارزه با دشمنان خدا) تقدیم عزیزان تشکر بابت پیگیری ها وحلال کنید بابت وفقه ایی ک ایجاد شد امیدوارم مورد پسند همه عزیزان باشه از فردا با رمان دیگه ای در خدمتتون هستیم
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا یک دفعه در صف غذا که حدود صد نفر بودند- ایستاده بودند. چشم آشپز که به ایشان می افتد، می گوید: شما که فرمانده هستید، بیایید و خارج از نوبت غذای خود را بگیرید. ایشان در پاسخ آشپز می گویند، در غذا گرفتن هیچ تفاوتی بین من فرمانده با این بسیجی ها نیست و در صف می ایستد. نوبتش که می شود، مانند دیگران غذایش را می گیرد و مشغول خوردن می شود. شهید قنبر حمزوی گوارشک منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا وقتی دكتر عباسی در جلسه‌ای داشت در وصف خوبی های ایشان میگفت، مجید كنار من نشسته بود. من سالها با او زندگی كرده‌ام. حالتهای صورتش،‌ رنگ چهره‌اش، نگاهش،‌ نوع نفس كشیدنش همه را من میشناختم. وقتی كه دكتر عباسی داشت در وصفش میگفت. احساس میكردم در دلش آشوبی بر پا است. یقین دارم كه احساسش این بود كه خیلی بیشتر از آنی كه هست، دارد بیان میشود. وقتی كه رفت آنجا تا صحبت بكند. جزو اولین جملاتش این بود كه یاد این جمله دعای كمیل افتادم كه میگوید، "كم من قبیح سترته و كم من ثنا جمیل لست اهلأ له نشرته" این را گفتند با عرق شرم روی پیشانی‌اش. (همسر) شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص114 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلامی از شهدا🌱 شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 شھدا چشم‌ هایشان‌ را بستند تا ما زندگی کنیم.. به ‌احترام ‌چشم‌ هایشان، چشم‌ هایمان‌ را باز و هوشیار نگه داریم ..!(: شهدایی [@Martyrs16]
‹❄☃️› ‌ •° در مشکلات است که انسانها آزمایش می‌شوند! صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم🖐🏻✨ شهدایی [@Martyrs16]
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽•🌴🌺 ~♡~ سخنان شهید مهدی باکری💚🥀 شهدایی [@Martyrs16]
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنگ هنوز با آدمای داخلی تموم نشده... شهدایی [@Martyrs16]