و مزار ریحانه سلطانی نژاد 💔😭😭😭
دختری با کاپشن صورتی گوشواره قلبی🥺
https://eitaa.com/Martyrs_555
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور و غیاب تلخ دانش آموزان
و اشک های خانم معلم 😭🥺
https://eitaa.com/Martyrs_555
با سلام واحترام -دقت کنید در پی حادثه تروریستی کرمان این عکس ظاهراً منسوب به حضرت زهرا(س) است درحال پخش است اگر روی انگشتان این خانم زوم کنید متوجه غیر عادی بودن حالت ناخنها وانگشتان طرح می شوید که بیشتر شبیه موجودات شیطانی می باشد همچنین دور پرچم ایران به جای کلمه الله اکبر حروف عبری نقش بسته واین عکس در فضای مجازی تحت عنوان حضرت زهرا(س) پخش شده است. کمی دقت کنیم وازهرعکسی استفاده نکنیم.
https://eitaa.com/Martyrs_555
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلام مادر شهیده دانشجومعلم #فائزه_رحیمی هنگام تدفین...
تو رو خدا چادرتون رو زمین نذارید..😭
#فائزه_رحیمی
https://eitaa.com/Martyrs_555
🗓۱۹دی روز طلبه
😃👏این روز بر را تمام طلاب و سربازان امام زمان ارواحنا لک الفدا تبریک عرض میکنیم
خاصه مقام معظم رهبری امام خامنه ای حفظ الله تعالی 😍🩷
#اَنْتَ_ڪَھْفے
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدا بزن منو که بار آخره
بذار ببینمت... قرار آخره
برای بار آخرم شده ... فقط بخند
بخند و چشمای قشنگت و به روم بیند
فائزه جان؟؟ هرروز که میگذره دلتنگ تر میشیم 🥺
برای خواهرات،یه چیزی شبیه داغ حاج قاسمه! که هیچ وقت سرد نمیشه 😭😭😭
ما رو با خودت ببر فائزه 😭😭
https://eitaa.com/Martyrs_555
🇮🇷🌹محفل شهدایی حفظ آثار شهرستان تاکستان 🌹🇵🇸
روایتی از شهیده فائزه رحیمی 👇👇👇
*روایت اول*
این خاطره از گفتههای مسئول دانشجویان خانم عبدالله پور است که توسط یکی از دانشجویان بازگو میشود
در تهران با دو اتوبوس حرکت میکنند که یکی از اتوبوسها زودتر راه می افتد و دیگری عقب میماند یک اتوبوس به محل اسکان میرسد و بچهها شروع به استراحت میکنند. منتظر بودند اتوبوس بعدی برسد تا همگی ناهار بخورند و استراحت کوچکی داشته و سپس به سمت گلزار شهدا حرکت کنند اما زمانی که اسما قلی نژاد با زهرا عبدالله پور که مسئول اتوبوس دیگر بوده تماس میگیرد او می گوید شما بروید سمت گلزار و ما هم مستقیم به آن جا میآییم زمانی که به گلزار میرسند بچهها گروه گروه از اتوبوسها پیاده میشوند و به سمت گلزار شهدا حرکت میکنند در آنجا آنتن وجود نداشته و از طریق پیام رسانهای داخلی با هم در تماس بودند اتوبوس اول که میرسد همگی پیاده میشوند و میروند اما اتوبوس دوم قبل از اینکه برسد حمله تروریستی انجام میشود و آنها در میانه راه برمیگردند و افراد حاضر در این اتوبوس دوم که به محل اسکان باز میگردند آنتن داشتند و از آنجا با بچهها در ارتباط بودند تا بتوانند همگی را پیدا کنند و موقعیت بچهها را پیگیری کنند. بعد از گذشت مدتی که دیگر تقریباً شب شده بود با شهید تماس میگیرند اما او تلفنش را پاسخ نمیدهد به همین صورت چندین بار تماس میگیرند و در نهایت آقایی تلفن را برمیدارد و میگوید گوشی این خانم در جایی افتاده بود و ایشان شهید شدند باور این موضوع برای بچهها بسیار سخت بود و نمی توانستند باور کنند که این اتفاق برای فائزه افتاده با خود میگفتند شاید این گوشی در جایی افتاده بود یا اصلا چه کسی میتوانست بفهمد این گوشی برای چه کسی است آنها نمیخواستند این موضوع را باور کنند و همچنان پیگیری میکردند و تماس میگرفتند پس از پیگیریهای زیاد متوجه میشوند ایشان در بیمارستان هستند و پس از آن میروند و شهیده را شناسایی میکنند اما در ابتدا این موضوع را اطلاع رسانی نمیکنند چرا که اصلاً باورشان نمیشد که این موضوع حقیقت داشته باشد
https://eitaa.com/Martyrs_555