eitaa logo
موسسه مصاف
258.9هزار دنبال‌کننده
63.6هزار عکس
41.2هزار ویدیو
1.3هزار فایل
✅ کانال رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف 📲 ارتباط با موسسه از طریق سامانه مصاف من👇 my.masaf.ir/r/eitaa 🌐 سایت👇 Masaf.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ شاگردی که در عمل از استاد خود پیشی گرفت 🔹روزی واعظی به مردمش گفت: ای مردم! هرکس دعا را از روی اخلاص بگوید، می‌تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود. 🔸جوانی ساده و پاکدل که خانه‌اش در خارج از شهر بود و هر روز می‌بایست از رودخانه می‌گذشت، در پای منبر بود. چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. 🔹هنگام بازگشت به خانه، دعاگویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. 🔸روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می‌کرد. آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند. 🔹روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند. واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به‌راه افتاد. 🔸چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان بر جای خویش ایستاده بود و گام برنمی‌داشت. 🔹جوان گفت: ای بزرگوار! تو خود، این راه‌وروش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم، پس چرا اینک بر جای خود ایستاده‌ای؟ دعا را بگو و از روی آب گذر کن! 🔸واعظ، آهی کشید و گفت: حق، همان است که تو می‌گویی، اما دلی که تو داری، من ندارم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ تکیه‌گاه، فقط خدا 🔹هنگامی که برادران یوسف می‌خواستند او را به چاه بیفکنند، وی خندید. 🔸برادرانش تعجب کردند و گفتند: برای چه می‌خندی؟ 🔹یوسف گفت: فراموش نمی‌کنم روزی را که به شما برادران نیرومندم نظر افکندم و خوشحال شدم و گفتم کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد، از حوادث سخت چه غمی خواهد داشت. 🔸روزی به بازوان شما دل بستم، اما اکنون در چنگال شما گرفتارم و به شما پناه می‌برم. 🔹خدا شما را بر من مسلط ساخت تا بیاموزم که به غیر او حتی بر برادرانم تکیه نکنم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ قرض زیاد، انسان خوش‌قول را بدقول می‌کند 🔹روزی مرد آبروداری را دیدم که گریه می‌کرد. از وی علت را جویا شدم. 🔸او گفت: از مرد خسیسی مبلغی قرض گرفته‌ام و از پرداخت آن عاجزم. هر روز به درِب خانه‌ام می‌آید و مزاحم همسرم می‌شود. 🔹به او گفتم: چرا از او شکایت نمی‌کنی؟ 🔸گفت: به ‌خدا اگر مسئله‌ قرض نبود، خودم از خانه بیرون می‌آمدم و زیر گوشش می‌زدم ولی چون بدهکارم، اگر با او جروبحث کنم و بگویم مزاحم خانه‌ من نشو، در گوشه‌ای رفته و بلند داد می‌زند که بدهی خود را بده تا مرا دمِ درِ خانه‌ات نبینی. هرکسی هم صدای دادوفریاد او را بشنود به او حق می‌دهد که به‌دنبال بدهی‌اش آمده است. 🔅حضرت علی علیه السَّلام می‌فرمایند: «قرض زیاد، انسان خوش‌قول را بدقول می‌کند.» 💢 همان‌قدر که قرض‌الحسنه دادن مستحب است، قرض‌الحسنه گرفتن مکروه است. سعی کنیم، تا حد امکان قرض نگیریم؛ زیرا بدهی، انسان را نزد همه خوار، زبانش را کوتاه و سرش را به زیر می‌افکند. 🆔 @Masaf
🔅 ✍ دنيا ایستگاهی‌ست برای گذشتن 🔹قطاری که به مقصد خدا می‌رفت، در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهی است تنها برای گذشتن؟ 🔸قرن‌ها گذشت اما از بی‌شمار آدميان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند. 🔹از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود. در هر ايستگاه که قطار می‌ايستاد، کسی کم می‌شد. قطار می‌گذشت و سبک می‌شد، زيرا سبکی قانون راه خداست. 🔸قطاری که به مقصد خدا می‌رفت، به ايستگاه بهشت رسيد. 🔹پيامبر گفت: اينجا بهشت است. مسافران بهشتی پياده شوند، اما اينجا ايستگاه آخرين نيست. 🔸مسافرانی که پياده شدند، بهشتی شدند، اما اندکی باز هم ماندند. قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند. 🔹آن‌گاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت: درود بر شما، راز من همين بود. آنکه مرا می‌خواهد در ايستگاه بهشت پياده نخواهد شد. 🔸و آن هنگام که قطار به ايستگاه آخر رسید، ديگر نه قطاری بود و نه مسافری. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ خدا کجاست؟ 🔹دزدی از نردبان خانه‌ای بالا می‌رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می‌پرسد: خدا کجاست؟ 🔸صدای مادرانه‌ای پاسخ می‌دهد: خدا در جنگل است، عزیزم. 🔹کودک می‌پرسد: چه‌کار می‌کند؟ 🔸مادر می‌گفت: دارد نردبان می‌سازد. 🔹دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد. 🔸سال‌ها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می‌رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می‌پرسد: خدا چرا نردبان می‌سازد؟ 🔹حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. به نردبانی که سال‌ها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده‌ای را از آن پایین بیاورد و عده‌ای را بالا ببرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ آنچه خواست خدا باشد، راهش را به زندگی‌ات پیدا می‌کند 🔹هر آنچه در این عالم اتفاق می‌افتد، چه حکمت آن را دریابید یا نه؛ برای خیری والاتر است. هرچند آن خیر به‌سادگی برایت قابل تشخیص نباشد. 🔸آرزوهایت شاید سال‌ها طول بکشد، شاید هم یک روز، ولی آنچه که خواست خداوند پشتش باشد، همواره راهش را به زندگی‌ات پیدا می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ خودت را دوست داشته‌ باش 🔹بعضی‌ها را معمولی‌بودنشان خاص و دوست‌داشتنی می‌کند. همین زیادی خودشان‌بودن و زیادی ادا درنیاوردن و زیادی نقاب‌نزدن! 🔸بعضی‌ها را همین خجالت‌نکشیدن از نقص‌های تجربی و ذاتی‌شان عزیز می‌کند. 🔹همین که خودشان را با همان اندام معمولی و همان موهای سفید و همان خطوط نازک زمان روی چهره‌شان دوست دارند. 🔸همین که دست نمی‌برند و پیچ تنظیمات وجودشان را زیادی دست‌کاری نمی‌کنند و اصالتشان را حفظ کرده‌اند. 🔹خودت باش و خودت را دوست داشته‌ باش. 🔸لزومی ندارد به‌جز شخصیت و اخلاق و سبک زندگی‌ات، روی چیز دیگری کار کنی و هیچ‌چیز دیگری را عوض کنی‌. 🔹تو همین‌جوری که هستی دوست‌داشتنی و ارزشمندی؛ اگر قبل از همه، خودت به این نتیجه رسیده‌ باشی. ☑️ @Masaf
🔅 ✍ اگر ارتباطت را با خدا قطع کنی، برده غیر می‌شوی 🔹درخت تا درخت است، حیات دارد، زنده و سبز است. هم به حال خودش سودمند است، هم به حال دیگران. 🔸اما همین درخت وقتی بریده می‌شود، دیگر چوب می‌شود. چوب که شد هر اتفاقی بیفتد سود و نفعی به حال خودش ندارد؛ منفعتش را دیگران می‌برند، ابزار دست دیگران می‌شود، از آن دسته‌ چاقو و داس می‌سازند، دسته‌ بیل و کلنگ و تبر می‌سازند، نردبان می‌سازند، پا می‌گذارند رویش و می‌روند بالا. 🔹نه‌تنها رشد و تعالی ندارد بلکه روزبه‌روز پوسیده‌تر هم می‌شود. خوب هم که استفاده کردند، آتشش می‌زنند و هیزم می‌شود. 💢آدمی هم همین‌طور است، در نگاه قرآن کریم به درخت تشبیه شده و اگر روزی ارتباطش را با خدا قطع ‌کند، ‌بریده خواهد شد. و وقتی بریده شد، مثل چوب می‌شود. 🔺آن‌ها هیچ سود و منفعتی به حال خودشان ندارند، بلکه برده غیر خواهند شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔆 ✍ در دنیا دنبال چیزی باش که در آخرت به‌دردت بخورد 🔸مرد زاهدی کنار چشمه‌ای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. درون چشمه سنگ زیبایی دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد. 🔹در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود. 🔸کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به او داد. 🔹مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. 🔸نگاهی به زاهد کرد و گفت: آیا آن سنگ را به من می‌دهی؟ 🔹زاهد بی‌درنگ سنگ را درآورد و به او داد. 🔸مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید. او می‌دانست این سنگ آن‌قدر قیمتی است که با فروش آن می‌تواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد. 🔹چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت: من خیلی فکر کردم، تو با اینکه می‌دانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت آن را به من هدیه کردی. 🔸بعد دست در جیبش برد و سنگ را درآورد و گفت: من این سنگ را به تو برمی‌گردانم، در عوض چیز گرانبهاتری از تو می‌خواهم. 🔹به من یاد بده چگونه می‌توانم مثل تو باشم و به‌راحتی از دنیا و متعلقاتش بگذرم. ☑️ @Masaf
🔅 ✍ وظایفت را درست انجام بده 🔹مرد دانایی به حمام رفت ولی خدمتکاران حمام به او بی‌اعتنایی کردند و آن ‌طور که دلخواهش بود او را کیسه نکردند. 🔸با این حال مرد وقت خروج از حمام ۱۰ دیناری که به‌همراه داشت یکجا به استاد حمام داد. 🔹کارگران حمامی چون این بذل‌وبخشش را دیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی‌اعتنایی کردند. 🔸مرد باز هفته دیگر به حمام رفت. این دفعه تمام کارگران با احترام کامل وی را شست‌وشو کرده و بسیار مواظبت نمودند. 🔹با این همه سعی و کوشش کارگران، مرد هنگام خروج فقط یک دینار به آن‌ها داد. 🔸حمامی عصبانی شد و پرسید: سبب بخشش بی‌جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟ 🔹مرد گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم، پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می‌پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری‌های‌ خود را بکنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ گاهی پارو نزن و منتظر موج بعدی باش 🔹مثنوی یک قصه‌ای دارد؛ حکایت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش‌آب‌وعلف مشغول چراست. 🔸خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود. بعد شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، چه بپوشد، هرچه به تنش گوشت شده بود، آب می‌شود! 🔹حکایت آن گاو، حکایت دل‌نگرانی‌های بیخود ما آدم‌هاست. حکایت‌‌ همان ترس‌هایی که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد. 🔸یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بینی عمرت در ترس گذشته و تو لذتی از روز‌هایت نبرده‌ای. 🔹معتاد شده‌ایم، عادت کرده‌ایم هر روز یک دل‌مشغولی پیدا کنیم. یک روز غصه گذشته ر‌هایمان نمی‌کند و یک روز دلواپسی فردا. 🔸خوب است گاهی، دلمان را به دریا بزنیم، توکل کنیم و امیدوار باشیم موج بعدی که می‌آید ما را به جاهای خوب خوب می‌رساند. 🔹باور کنید‌‌ همان فکرش هم خوب است، شما را به جاهای خوب خوب می‌رساند. 💢 بهترین کار برای تمیزکردن آب گل‌آلود این است که کاری نکنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☑️ @Masaf
🔅 ✍ ما در این دنیا مسافریم 🔹جهانگردی به دهکده‌ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند. 🔸وقتی رسید، دید زاهد در اتاقی ساده زندگی می‌کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می‌شد. 🔹جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟ 🔸زاهد گفت: مال تو کجاست؟ 🔹جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. 🔸زاهد گفت: من هم در این دنیا مسافرم. ☑️ @Masaf