مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
🌟 شِفاى يك سنى كه هدايت شد!
⚜️ #محدث_نوری (اعلی اللّه مقامه) نقل میکند:
🕌 در سال هزار و سیصد و هفده هجری قمری، یک خانواده سنّی در #نجف اشرف به مذهب شیعه مشرف شدند. چون این کار عجیب و استنثائی بود محدث نوری از رئیس خانواده خواست که ماجرا را با قلم خودش بنویسد.
📚📖 رئیس خانواده سید عبدالحمید نام داشت. وی خطیب و قاری قرآن بود و در نجف اشرف کتابفروشی داشت.
✍🏻 او ماجرای شیعه شدنش را چنین بیان کرد:
🛌 روزی زن یکی از مُلایان به سردرد شدیدی مبتلا گردید، به طوری که از خواب و خوراک افتاد و بعد از مدّتی بیخوابی، دو چشمش نیز کور شد. وقتی خانواده زن در درمان او درمانده و ناامید شدند به من مراجعه کرده و چارهای خواستند من گفتم:
✋🏻 بیماری او علاجی ندارد، مگر اینکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که حلاّل مشکلات است کاری کند!
🌌 شب وقتی حرم خلوت شد، او را به حرم ببرید و دست به دامن آقا #علی(ع) شوید.
🛌 اتفاقا آن شب، درد زن کم شد و پس از چند شبانه روز بیخوابی به خواب عمیقی فرو رفت.
🕌 در عالم خواب دید که میخواهد وارد حرم آقا #امیرالمؤمنین (علیه السلام) شود در این حال فرد نورانی و روحانی به وی نزدیک شد و فرمود:
🌹 ای زن، راحت باش خوب میشوی.
🧕🏻زن عرضکرد: آقا شما کی هستید؟
🌹 او فرمود: من #مهدی_آل_محمد (ص) هستم.
🛏️ زن از خواب بیدار شد، هنوز چشمانش نابینا بود ولی آرامشی عجیب یافته بود صبح چهارشنبه از خانوادهاش خواست که او را به وادی السلام به مقام حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ببرند.
👥👥 مادر، خواهر و بستگان وی او را به آنجا بردند.
🤲🏻 او در محراب نشست و شروع به گریه و زاری و استغاثه به حضرت بقیة اللّه الاعظم (عجل اللّه تعالی فرجه) نمود به طوری که بیهوش شد و از حال رفت.
🌷🌹 در همان حال دو آقای نورانی که یکی از ایشان را قبلاً دیده بود، نزدیکش آمد. یکی از آنان به او فرمود:
🔅راحت باش خداوند به تو شفا داد.
🧕🏻 زن عرض کرد: آقا شما کی هستید؟
🌷 آقا فرمود: من #علی_بن_ابیطالب هستم و این فرزندم مَهدی است.
🧕🏻 زن به هوش آمد متوجه شد که بینا شده است و همه جا را میبیند. از شادی فریاد کشید مادر، شفا یافتم. او را شادی کنان به شهر آوردند پس از این معجزه آن خانواده و عده دیگری از اهل تسنن به مذهب شیعه نائل گردیدند.
📚 دانشنامه امام علی (علیه السلام) ، جزء ١، صفحه ۵۴۸
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
💞 ازدواج به خاطر پارسایی
- #فاطمه تو قدر خودت را نمی دانی. تو فرزند رسول خدایی. این همه خواستگار داشتی. بعضی از آنها ثروتهای کلان داشتند، ولی الان گاهی محتاج نان شب می شوی. اگر زن یکی از آنها می شدی، نه تنها گرسنگی نمی کشیدی، بلکه می توانستی خانواده هایی را از فقر و تنگدستی نجات دهی! حیف شد زن مردی شدی که از مال دنیا چیزی ندارد و شب و روزش در جهاد و ستیز است.
+ من از دلسوزی شما ممنونم. اما مگر خوشبختی فقط با پول به دست می آید؟! برای زن و مرد آنچه مهم تر از هر چیزی است، تفاهم و سعادتمندی است و سعادت در بندگی خدا است. خوبی شوهر فقط به پول و ثروت نیست. به این است که در خانه با همسر و بچه هایش بگوید و بخندد. سر چیزهای جزئی غر نزند و اهل دین و معرفت باشد و ... .
🌴 گفت و گویی بین زنان قریش و دختر پیامبر بود که برای عرض تبریک به مناسبت ازدواجش آمده بودند.
🌹آنان بعد از این صحبتها رفتند. بعد از مدتی صدای در بلند شد و رسول خدا با سلام وارد شد... دید که دخترش ناراحت است.
⁉️ پرسید: چه شده؟! چرا ناراحتی؟! چیزی شده؟!
+ نه پدر جان! زنان قریش برای تبریک آمده بودند و مرا ملامت می کردند که البته جوابشان را دادم. آنان می گفتند چرا همسر یک مرد فقیر شده ام و... ولی من از او راضی هستم. شوهر من بهترین شوهر دنیاست.
🌹 دخترم! نه پدرت فقیر است و نه شوهرت #علی. خداوند گنجینه های تمام زمین را در اختیار من نهاده، ولی من از تمام آنها چشم پوشیدم و پاداشی را که نزد خدا است، انتخاب کردم. شوهرت هم همین طور. او در اسلام آوردن و علم و عمل از همه جلوتر است. همیشه از او حرف شنوی داشته باش. همان طور که خودت گفتی، شوهرت مرد بسیار خوبی است.
🌷سپس به علی (علیه السلام) که تازه از راه رسیده بود گفت:
🌹 دخترم پاره تن من است. هر که او را برنجاند، مرا رنجانده و هر که خوشحالش کند، مرا خوشحال کرده است.
🌸 فاطمه (علیها السلام) از صحبت های پدرش و علاقه اش به او بسیار خوشحال بود. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. بیت الاحزان، ص ۵۳.
📗 حیات پاکان /۱ داستان هایی از زندگی پیامبر اکرم، امیرمؤمنان و #حضرت_فاطمه (علیهم السلام)، مهدی محدثی.
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
🌙 عباس علی (ع)
🏹 «...شریعه #فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر... سوار تشنه لب، لحظه به لحظه به آب نزدیکتر میشود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لبهای ترک خوردهاش را به خون مینشاند.
🦅 اسب در زیر پایش، به عقابی میماند که مماس با زمین پرواز میکند. آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیروت کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین میاندازد.
🌕 وقتی که تو بر اسب سوار میشوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان. چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سو فرو ریخته و تاب برداشته و چهره درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قالب گرفته است.
🌕☀️ ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش میکاهد این چه ماهی است که رنگ از رخ روز میزداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ میکند؟!
🌊 چیزی به آب نمانده است برق آب در چشمهای اسب و سوار میدرخشد. هوای مرطوب در شامه تفتیدهاش میپیچد و به او جان و توان تازه میبخشد. سوار دمی به عقب برمیگردد و کشتههای خویش را مرور میکند.
🌴 همه این جنازهها که اکنون در سایه سار نخلها خفتهاند، تا لحظاتی پیش ایستاده بودهاند و سدی شکست ناپذیر مینمودهاند. فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بودهاند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود. فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمیگذارند...»
🗡️ «... کیست این سردار که از میان چهار هزار سوار نیزهدار عبور کرده است و خود را به آب رسانده است، بی آنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، #عباس_علی است، عباس، فرزند علی بن ابیطالب(ع).
⚔️ در #صفین، نوجوانی نقاب زده، ناگهان چون تیری از چله کمان جبهه دوست رها شد و خود را به عرصه نبرد رساند.
⁉️ جز #علی، هیچکس، نه از جبهه دشمن و نه از اردوگاه دوست، نمیدانست که این نوجوان نقاب بر چهره کیست؟!
👁️ آنان که از چشم، سن و سال را میسنجیدند، گفتند که بین دوازده تا چهارده سال. آنان که از هیکل و جثه، پی به سن و سال میبردند، گفتند که حدود هفده سال. آنان که از چستی و چابکی حرکات، حدود عمر را حدس میزدند، گفتند: قریب بیست سال.
🗡️ آن نوجوان نقاب زده که همه را به اشتباه انداخته بود، چون جنگجویان کهنه کار، به دور میدان چرخ میخورد و مبارز میطلبید. چستی و چالاکی نوجوان، حکمی می کرد و شهامت و صلابتش، حکمی دیگر. چرخش تند و تیز شمشیر در دستهایش حکمی داشت و نگاه عمیق و نافذش حکمی دیگر.
و این بود که هیچکس از جبهه مخالف، پا پیش نمیگذاشت.
👈🏻 معاویه به ابوشعثا گفت: برو و کار این سوار را بساز!
👳🏾♂️ #ابوشعثا گفت: اهل شام مرا حریف هزار سوار میدانند، دون شان من است جنگ تن به تن با این یکه سوار. اما یکی از پسران هفتگانهام را میفرستم تا سرش را برایت بیاورد.
🗡️ جوان ابوشعثا در دم با شمشیر آن نوجوان به دو نیم شد و آه از نهاد ابوشعثا برخاست دومین فرزند را به خونخواهی اولی فرستاد. دومی نیز بی آنکه مجال جنگیدن پیدا کند، جنازهاش در کنار جنازه برادر قرار گرفت.
و جوان سوم و چهارم و پنجم...
✊🏻 در جبهه دوست، لحظه به لحظه غریو شگفتی و شادی اوج میگرفت و در جبهه دشمن، سکوت و حیرت و بهت و مصیبت لحظه به لحظه سنگین تر میشد.
👏🏻 و وقتی ششمین و هفتمین جوان ابوشعثا هم به خاک و خون غلتیدند، از جبهه دشمن نیز، وای تحسین، ناخودآگاه به هوا برخاست.
👳🏾♂️ و این آنچنان خشم و غیرت ابوشعثا را به جوش آورد که به معاویه گفت: تکه تکه اش میکنم و به اندازه داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ مینشانم.
🏇 و از جا کنده شد و با چشمانی خون گرفته و توانی صد چندان، خود را به عرصه نبرد رساند.
🗡️ دست سوار اما انگاره تازه، گرم شده بود چون شیری که روباه را به بازی میگیرد، ابوشعثا را لحظاتی به تلاطم و تکاپو واداشت و در لحظه و آنی که هیچکس نفهمید چه آنی، سر ابوشعثا را پیش پای اسبش انداخت و بدن خونینش را بر خاک نشاند.
👥👥 وحشت بر چهره و سراپای دشمن نشست آنچنانکه هر چه نوجوان در میدان چرخ خورد و مبارز طلبید، هیچکس به میدان نیامد و آنچنانکه حتی هیچکس جرات جمع کردن جنازههای آل ابوشعثا را به خود راه نداد.
💚 و نوجوان، فاتح و شکوهمند به قلب جبهه دوست بازگشت و آن زمان که علی، او را در آغوش گرفت و نقاب از چهرهاش برداشت تا عرق از پیشانی اش بسترد و روی ماهش را ببوسد، تازه همه فهمیدند که این، عباس علی است، #ماه_بنی_هاشم که هنوز پا به سال سیزده نگذاشته است و هنوز مو بر چهرهاش نروییده است.
📗 بخشی از کتاب «سقای آب و ادب» به قلم سید مهدی شجاعی
#هیئت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
مسجد حضرت علی اکبر ﴿ع﴾ قرچک
⚜️ وظیفه ای فراتر از توان ملائک!
🌌 واقعه لیله المبیت و نزول آیه ۲۰۷ سوره مبارکه بقره در فضیلت حضرت امیرالمومنین (ع)
🌙 شب اول این ماه ربیع الاول پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شر کفار از مکه به مدینه #هجرت کردند.
🌌 در آن شب آقا و مولایمان #امیرالمؤمنین (علیه السلام) جان نثاری فرموده به جای رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در بستر ایشان خوابیدند(۱)، چه اینکه کفار قریش قصد کشتن حضرتش را داشتند.
✨ به این مناسبت آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»؛ و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد، و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است»، در شأن علی بن ابی طالب (علیه السلام) نازل شد. (۲)
⚜️ در شبی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوابید به #جبرئیل و #میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم، کدامیک از شما ایثار می کند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟
👥 هر دو عمر طولانی را اختیار کردند.
🌎 خطاب آمد: به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه #علی (علیه السلام) حیات خود را به برادرش پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید.
⚜️ آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و میکائیل سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا داد:
🔅«بخ بخ من مثلک یابن ابی طالب»؛ خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات فرمود.
✨اینجا بود که آیه شریفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ...» نازل شد. (۳)
📚 پی نوشت ها:
۱. قلائد النحور، ج ربیع الاول، ص ۸، مسارالشیعه، ص ۲۷، فیض العلام، ص ۲۰۱، زاد المعاد، ص ۳۳۲، بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۱۶۸، مصباح کفعمی، ج ۲، ص ۵۹۶.
۲. سوره بقره، آیه ۲۰۷.
۳. بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۳۹.
📗 تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری.
#روایت
#داستان_کوتاه
#فضائل_مولا_علی
🚩"هیأت حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
💻 @Heyat_aliakbar_gharchak
🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌼🍃🌸🍃🌼
🌸🍃🌼
🌼 ❁﷽❁
#گزارش_تصویری
#السَّلامُ_عَلَيْكَ_يَا_أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ
« مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ ، لَم یَشکُرِ الخالقَ »
🌹 تقدیر و تشکر از جناب آقای #امین_باقری مسئول هیئت حضرت علی اکبر (ع) و موکب شهیدان ایرلو مصادف با میلاد مولی الموحدین ، أمیرالمؤمنین #علی ﴿علیه السلام﴾ و بزرگداشت مقام #پدر 🙏
❤️ همچنین عرض تبریک و شادباش به مناسبت تولد قدم نورسیده شون که در این ایام مزین به نام #فخر_علی_مرتضی ، حضرت #زینب (س) می باشد .
💜 یک لوح سپاس توسط حاج علی قشقایی ( دبیر جبهه فرهنگی جنوب شرق استان تهران ) و یک لوح سپاس دیگر توسط دوستان فرهنگی به همراه هدیه هایی تقدیم محضر ایشان شد .
📆 ۱۳۹۹/۱۲/۰۵
🚩"هیأت حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
همراهتان هستیم 👇👇👇
🆔 @Heyat_aliakbar_gharchak