پرستار می گفت: کشیک بودم. رفتم سری بزنم به اتاق های بخش. تو یکی از اتاق ها دیدم یکی از مجروحین جنگی، اوضاعش خیلی خرابه.
زیر گلوش، بر اثر اصابت گلوله مثل یک گودال سوراخ شده و بدنش هم ترکش خورده.
دیدم با این وضعش داره تَیمُم می کنه، از پشت در داشتم نگاهش می کردم. شروع کرد به نماز خوندن. چه نمازی؟... من با این تن سالمم، تا به حال همچین نمازی نخونده بودم!
رفتم جلو تا کمی پشتیِ تختش رو بلند کنم که راحت تر باشه. بعد موندم بالا سرش تا نمازش تموم شد.
گفتم: ”اگه درد داری، برات مسکن بیارم؟”
با همون فک بسته شده به زحمت گفت: ”نه خواهر، درد من، مُسکنش همین نمازه...”
به نماز اهمیت بدهیم مخصوصا" نماز اول وقت🙏🙏
#شهید_محسن_وزوایی