#کتاب_ردپایی__در_رمل 🏴 بچه های روایت فتح برای تهیه ی فیلم مستند به منطقه آمدند. من وآقامجید که هوای شناسایی به کله اش زده بود،به بیابان های پشت مقتل شهید آوینی به طرف تپه ماهور رفتیم. دو کیلومتر لای شیارها گشتیم. ابتدای هر شیاری که می رسیدیم، آقامجید با تسبیح استخاره می گرفت وبا اطمینان قلبی راهش را پیش می گرفت که به چند استخوان شهدا بر خوردیم. شواهد نشان میداد با اصابت مستقیم گلوله ی توپ یا تانکی برخورده بودند. به محض رویت با بی سیم به مقر اطلاع دادیم.با بیل دستی بقیه ی استخوانهایشان را نیز بیرون آوردیم که در عمق نیم متری قرار داشتند. تجهیزات زیادی ازقبیل آرپی چی وکلاه خود در اطرافشان ریخته بود.از قرار معلوم بود بچه ها شب در عملیات در شیار گیر افتاده بودند. پیکر شهدا تا مغز استخوانشان سوخته وبوی سوختگی کاملا به مشام می رسید.نتوانستیم به خاطر پوسیدگی شماره ی پلاک ها را بخوانیم وبی هویت ماندند.ساعتی که روی استخوان دست بود.ساعت ۱۲:۳۰ روز ۱۹ را نشان می داد.عملیات والفجر مقدماتی ۶۱/۱۱/۱۷ اجرا شده بود.ص۸۳ وص۸۴ ✍خاطرات محمدحسن منافی 📕به اهتمام مهدی امینی ✅تنها کانال رسمی استاد مهدی امینی واندیشکده راهبردی فتح

#کتاب_ردپایی__در_رمل 🏴 بچه های روایت فتح برای تهیه ی فیلم مستند به منطقه آمدند. من وآقامجید که هوای شناسایی به کله اش زده بود،به بیابان های پشت مقتل شهید آوینی به طرف تپه ماهور رفتیم. دو کیلومتر لای شیارها گشتیم. ابتدای هر شیاری که می رسیدیم، آقامجید با تسبیح استخاره می گرفت و با اطمینان قلبی راهش را پیش می گرفت که به چند استخوان شهدا بر خوردیم. شواهد نشان میداد با اصابت مستقیم گلوله ی توپ یا تانکی برخورده بودند. به محض رویت با بی سیم به مقر اطلاع دادیم.با بیل دستی بقیه ی استخوانهایشان را نیز بیرون آوردیم که در عمق نیم متری قرار داشتند. تجهیزات زیادی ازقبیل آرپی چی وکلاه خود در اطرافشان ریخته بود.از قرار معلوم بود بچه ها شب در عملیات در شیار گیر افتاده بودند. پیکر شهدا تا مغز استخوانشان سوخته وبوی سوختگی کاملا به مشام می رسید.نتوانستیم به خاطر پوسیدگی شماره ی پلاک ها را بخوانیم وبی هویت ماندند.ساعتی که روی استخوان دست بود.ساعت ۱۲:۳۰ روز ۱۹ را نشان می داد.عملیات والفجر مقدماتی ۶۱/۱۱/۱۷ اجرا شده بود.ص۸۳ وص۸۴ ✍خاطرات محمدحسن منافی 📕به اهتمام مهدی امینی ✅تنها کانال رسمی استاد مهدی امینی واندیشکده راهبردی فتح