eitaa logo
متن های خاص
2.6هزار دنبال‌کننده
37.4هزار عکس
24هزار ویدیو
145 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ در مذهب عاشقی خیانت نه رواست... 👤 مولانا 🧡 ❥•═•↷ ℳaイŋɦaყ↬εkɦas ↶•═•❥ ₯↬☞ @Matnhayekhas ⊂⇝❤️⇜⊃
♥️🌱•• قُوتّی داد به فرهاد و به مجنون ضعفی هرکه را عشق ز راهی به سرِ دار برد... -حزین لاهیجی 𖧟 ♥️
🪕♥️•• به‌شوق‌دیداررخت به هر طرف من میروم گرسوی‌مرگم‌خوانی‌ام‌باسازودَف‌من‌میروم -سکینه تاجمیری 𖧟 ♥️
♥️🌱•• قُوتّی داد به فرهاد و به مجنون ضعفی هرکه را عشق ز راهی به سرِ دار برد... -حزین لاهیجی 𖧟 ♥️
🌂🦁•• دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم نازنینا تو چرا بی خبر از ما شده ای؟! -شهريار 𖧟
😇 ‌ پرسید: اندوه دوری را چه تسکین است؟ گفت:خیال.... 🎨
😕💔•• تو مرا به خنده گفتی که هنوز دوستم داری چه دروغ دلنشینی چه فریب آشکاری .. -علی مقیمی 𖧟 ♥️
♥️🌱•• قُوتّی داد به فرهاد و به مجنون ضعفی هرکه را عشق ز راهی به سرِ دار برد... -حزین لاهیجی 𖧟 ♥️
استوری خیام مولانا سپهری
کل دنیای سیاست عبث و ناکام است من به فرجام لبت گر برسم، برجام است!
زکوی دوست ، بادی بر من افتاد چه بادست این ، که رحمت ها بَروباد به من آورد از آن دلبر ، پیامی چنان شیرین ؛ که شوری در من افتاد بدو گفتم ، اگر آنجا روی باز دل غمگین ما را ، شادکن شاد بگویش ، بی تو او را نیم جانیست وگر در دست بودی ، می فرستاد دلِ چون مومش از مِهرت ، جدا نیست چو نقش از خاتَم و ، جوهر ز پولاد که یادِ بی فراموشیست ، اینجا وزآن جانب ؛ فراموشیست بی یاد چو جانِ او. ، دلِ شهری خرابست ز جورِ هجرت ای سلطانِ بی داد نگویم کز پری زادی و ، لیکن بدین خوبی ، نباشد آدمی زاد مرا شیرینی تو کشته و ،تو چو خسرو ، شادمان از مرگِ فرهاد...
دل می رود ز دستم، صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینیم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا در حلقه ی گل و مل، خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا ای صاحب کرامت، شکرانه ی سلامت روزی تفقدی کن، درویش بی نوا را آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی، تغییر کن قضا را آن تلخ وش که صوفی، اُم الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او، موم است سنگ خارا آیینه ی سکندر، جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا خوبان پارسی گو، بخشندگانِ عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را
دل می رود ز دستم، صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینیم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا در حلقه ی گل و مل، خوش خواند دوش بلبل هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا ای صاحب کرامت، شکرانه ی سلامت روزی تفقدی کن، درویش بی نوا را آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی، تغییر کن قضا را آن تلخ وش که صوفی، اُم الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او، موم است سنگ خارا آیینه ی سکندر، جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا خوبان پارسی گو، بخشندگانِ عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را