رنج_مقدس
قسمت_نود_و_یکم
مطمئن نيستم جايی که ايستاده ام چه قدر زير پايم محکم است. توی زندگی ام بايد کجا بايستم تا مطمئن باشم زمين نمی خورم يا زير پايم خالی نمی شود و پرت نمی شوم. با صدای مادر، سرم را به عقب بر می گردانم.
- تنهايی حال می ده؟
دستش دو ليوان چای سيب است.
کنارم می ايستد. نگاهی به پايين می اندازد:
- حالت خوبه؟ اومدی اين لب ايستادی؟
عقب تر می نشينم. دستان يخ زده ام را با حرارت چای گرم می کنم.
- ليلاجان می دونی چرا ازدواج کردن خوبه؟
خنده ام می گيرد و می گويم:
_ احياناً شما يکی از طراح های سؤالای کنکور نيستيد؟
می خندد. ليوان را به لبم می چسبانم. گرما و شيرينی، جانم را تازه می کند.
- غالب افراد نمی دونن چرا دارن ازدواج می کنن. همين هم زندگی آينده شون رو آسيب پذير می کنه؛ اما تو فکر کن اون وقت می بينی که شوقِ پيدا کردن يه يار توی دلت می افته.
سرم را پايين می اندازم.
- نمی دونم شما منظورت از يار چيه؟ من از کجا می تونم مطمئن بشم که مرد زندگيم يار و همراه خوبيه؟
ليوانش را که حالا خالی شده مقابلش روی زمين می گذارد.
- اومدنت توی دنيا، زمان اومدنت، مکان اومدنت، توی چه خانواده و کشور و شهری بيای. همه برنامه ريزی خدا بوده. برای بزرگ شدن و خوشبخت شدن، همش نيازمند ديگرانی، تا کوچکی، پدر و مادر، بعد فاميل و دوست و حالا هم همسر، بعد هم که...
چرا می خواهد مرا قانع کند. من که آزاری برايشان ندارم؛ يعنی اين هم از محبت مادرانه اش است. متوجه نگاهم می شود. دستش را بالا می آورد و صورتم را نوازش می کند. طاقت نمی آورد و در آغوشش می کشدم و می بوسدم. سرم را رها نمی کند. حرفش را ادامه می دهد:
- تمام اين ها، هم نياز روحی روانی و هم نياز جسمی تو رو برطرف می کنن. بدون همراهی و همدلی شون زندگی غير ممکن و وحشتناکه. بالاخره تو بايد اين دنيا رو بگذرونی. مهم اينه که با چه کيفيتی باشه. اين به شرط يه همراه خوبه... پدر و مادر خوب، دوست خوب، فاميل خوب، همسر خوب و بچه خوب؛ اما بعضی از اينا نقش شون حياتی و اثر گذاره. الآن توی موقعيت تو، بهترين يار که روحتو آروم می کنه و تو می تونی تمام محبتت، عشقت، حرفات، همدلی هات رو باهاش برطرف کنی، يه همسر خوبه. پدر و مادر و برادر و خواهر هر چه قدر هم که باهات همراه باشن، توی يه سنی اون نياز اصلی روحيت رو جوابگو نيستن. متوجه حرفام می شی ليلی؟
متوجه حرف هايش می شوم. دلم می فهمد که يک يار و دوستی متفاوت می خواهد اما نمی توانم با ترسم نسبت به آينده کنار بيايم. افکارم مثل اين سنگ ريزه ها خورد شده است. دانه دانه سنگ ها را توی ليوان خالی ام می اندازم. بايد ذهنم را جمع کنم، ذوب کنم و قالب بزنم تا بتوانم تصميم بگيرم.
سنگريزه ها ليوانم را پر کرده است.
صدای سلام کردن و حال و احوال کسی از پشت سرم می آيد که آشناست. مامان به سرعت بلند می شود.
- بالاخره آقا مصطفی هم آمد.
سرم را بر نمی گردانم. بالاخره! يعنی چی اين حرف. چشمانم را می بندم و نفس عميقی می کشم تا جيغ نکشم. اگر بدانم اين برنامه کار چه کسی بوده... تمام حدسم می رود روی...
- علی واجب القتل است.
نمی مانم. فرار می کنم. می روم سمتی ديگر...
از چشم همه دور می شوم. اين نشانه اعتراض من است. پشت صخره بلندی پناه می گيرم. برای آرام کردن خودم هرچه سنگ دم دستم است پرت می کنم و در هر پرتاب دنبال خودم می گردم؛ يعنی من هم به اين نقطه کره زمين پرتاب شده ام؟ تصادفی يا برنامه ريزی شده و دقيق اينجا قرارم دادی تا مثل يک جزئی، کنار تمام اجزا سرجايم قرار بگيرم. سنگ ها در هوا می چرخند و می افتند. از تصادف سنگ ها هيچ چيزی متولد نمی شود و فهم و شعوری به کار نمی افتد.
سلام می کند. می دانستم که می آيد. دست و پايم را گم نمی کنم. پشت سرم است بر می گردم و سلام می کنم. حالا که کنارم ايستاده می فهمم که قدش از من بلندتر است.
- مزاحم خلوتتون شدم؟
هنوز آرام نگرفته ام. صدايم آرام است اما کلماتم تند.
- مگه به همين قصد برنامه نريختيد؟
مظلومانه جواب می دهد:
- هرچند من بی گناهم و مهره چيده شده اين برنامه، اما ببخشيد.
عقب می روم و به ديوار سنگی پشت سرم تکيه می دهم. او هم همين کار را می کند.
- سنگ هاتون به هدف می خورد؟
مگر چند دقيقه است که آمده و من متوجه نشده ام. بايد بيشتر هواسم به اطرافم باشد. دستانم را بغل می کنم.
- بی هدف پرت می کردم.
- فکر نکنم خيلی هم بی هدف بوده، برای آروم کردن خودتون بوده که يک وقت نزنيد سر من رو بشکنيد.
لبم را گاز می گيرم، می فهمم خيلی بد صحبت کرده ام.
- آدم عصبی مزاجی نيستم و هيچ وقت هم چنين قصد وحشتناکی نمی کنم، اما...
حرفم را می خورم. با نوک کتانی سفيدش، سنگ ريزه های جلوی پايش را به بازی می گيرد و پس از سکوتی کوتاه، حرف را عوض می کند.
رنج_مقدس
قسمت_نود_و_دوم
بچه که بودم، توی فاميل کسی ازدواج می کرد، ذوق داماد شدن و بند و بساط سور و سات عروسی باعث می شد که مطمئن بشم که يکی از آروزهای دست اولم داماد شدنه.
راست می گويد. چه ذوقی داشتيم از ديدن عروس و پيراهنش. يک هفته مانده به عروسی هر شب با فکر و خيال لباس عروس و تاج و گل و آرايشش می خوابيديم. فکر کنم خوشحال ترين افراد مجالس عروسی بچه ها هستند.
- هرچی بزرگ تر می شدم يک دليل ديگه هم بهش اضافه می شد. بعدها فهميدم که يکی از مراحل اساسی و اصلی زندگی ازدواجه. مرحله ای که اگه بهش اهميت ندی نمی تونی بری بالاتر...
من هم همين حس را دارم. مدتی است که فکر می کنم حرکتم کند شده است. نيازی که در همه افراد در اين سن بروز می کند. اغلب به اشتباه دنبال روابط نادرست راه می افتادند و پی هوس می رفتند و من نگهش داشته بودم و نمی دانستم بايد چه معامله ای سرش در بياورم.
- شايد خيلی ها به ازدواج نگاه پايه ای نداشته باشن. فقط براشون يه هوس باشه، اما اين تمام حقيقت نيست، فقط يه واقعيتی از حقيقت ازدواجه. بعضی هم اجزا رو می بينن. زيبايی، خونه و ماشين و مهر سنگين و جشن مفصل و از اين حرف ها.
نگاهم را از سنگ سياه رو به رويم نمی گيرم. بوته ای به زحمت از زيرش بيرون آمده و برگ های ريزش را به جريان زندگی انداخته. سنگ هم سمج و محکم سرجايش ايستاده است. نه اين و نه آن...
- اون آدم هايی که مثال شونو زديد، خودخواهن، مرد سراغ يه خانم می ره چون می خوادش و با شرايطش و خواسته هاش منطبقه؛ و زن هم به کسی جواب مثبت می ده که بتونه خواسته هاشو برطرف کنه. اين زندگی بيشتر آدم هاييه که دور و برم می بينم.
- خواسته ها اگه از روی هوس باشه می شه خودخواهی و ضربه هاش هم توی زندگی به خود آدم می خوره؛ اما اگه از روی عقل و فهم باشد، يعنی مسير درست و دقيقی داشته باشه، می شه خوشبختی! اميدوارم اون قدر اهل هوس نباشم که بزنم زندگی يکی ديگه رو خراب کنم.
چند قدمی فاصله می گيرد. انگار که می خواهد آرام شود. پاهايم خسته شده. می نشينم. خاری جلويم است که سرش گل زيبايی خودنمايی می کند. می خواهم گل را لمس کنم، اما از خارها می ترسم. می آيد و گل را لمس می کند. کنارش می نشيند. رو به روی من است. دوست ندارم اينجا بنشيند. نمی خواهم تا نخواسته امش با او رو در رو شوم. انگار حرفم را از حالم می خواند. کمی جايش را تغيير می دهد. حالا زاوية قائمه پيدا کرده ايم.
لباسش را عوض کرده است. شلوار قهوه ای با پيراهن راه راه کرم قهوه ای. چرا اين قدر لباس کم پوشيده! دست و پای دلم را جمع می کنم و بی هوا می پرسم:
- با ازدواج کردن دنبال چه چيزی هستيد؟
هنوز دارد با خار و گل دست و پنجه نرم می کند.
- نيمه ديگرم که باقی مسير رو با هم بريم.
- از کجا که من باشم؟ مسيرتون هم درست باشه؟
دستش را از خار آزاد می کند و خيلی رک می گويد:
- از کجا که شما نباشيد؟... البته شايد شما ندونيد که نيمه ديگر منم يا نه؛ اما توی همين روال به نتيجه می رسيم. مسير هم که مشخصه.
مکث و سکوتش طول می کشد. داريم افکار و درونیات مان را برای هم می گوييم. تهِ آرزوهايمان را، تا شايد به يک افق برسيم.
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
مطلع عشق
#باهم_بسازیم ۵ 🔅خوشبختــی؛ رضایت کلی از زنــدگی است. 💭همین که در پی آن هستید که دی
پستهای روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👆
روز پنجشنبه( #حجاب_و_عفاف )👇
#عفافگرایی
#تربیت_عفیفانه
#منشأ_بی_عفتی_ها
❇️#فرزند، دنباله وجودی و به منزله ادامه وجود #پدر و #مادر است و بر همین اساس بهترین چیزی که پدر برای فرزند به #ارث می گذارد، همان #تربیت اوست.
❇️کودک، از همان آغاز تولد، #فطرتی_خداجو دارد و بر همین اساس، وظیفه #والدین را چنین عنوان میکنند:
🔺تو فقط یک کار بکن و آن این است که این فطرت را #شکوفا کن؛ رو به رشد ببر. والّا خود او #سرمایه دارد، نمیخواهد تو برای او سرمایه فراهم کنی، چه در بعد الهی، چه در بعد انسانی.
📌این حرف بدان معناست که ما تنها کافی است که مسیر صحیح الهی کودک را منحرف نکنیم.
🔺تحمیلی نیست که تو بخواهی به او بگویی. فقط وقتی به دنیا آمد، خراب کاری نکن. خواهشی که از تو داریم این است که تو به این بچه ضربه نزن. تو به این #امانت_الهی خیانت نکن!
🔺اگر به فرزند خود علاقهمند هستید، به او #غیرت داشته باشید؛
✅یعنی بُعد انسانی و الهی او را حفظ کنید تا مثل حیوانات نشود.
🔺انسان سوای از مؤمن بودن، اگر بخواهد انسانیتش را حفظ کند، باید نسبت به فرزندش چنین غیرتی داشته باشد؛ چه دختر باشد و چه پسر، باید او را #عفیف بار بیاورید. عفّت هم از #حیا نشأت میگیرد و شاخهای از حیا است.
⚠️منشأ بیعفّتیها در جامعهی ما همین مسألهی بیحیایی است. برخی همین پردۀ حیا را که در تربیت اصل و اساس است، میدرند. بعد از آن، پدر و مادر هر کاری هم بکنند، ثمری ندارد.
📚حاج آقا مجتبی #تهرانی، مجموعه ادب الهی، کتاب تربیت فرزند
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#افزایش_ظرفیت_روحی 9 ☢ امام صادق علیه السلام در روایت زیبایی میفرماید: تفسیر عبودیت این هست که تما
" تنهامسیر ":
#افزایش_ظرفیت_روحی 10
⭕️ راحت طلبی موضوعی هست که از اول زندگی و در اولین روز تولد انسان باهاش متولد میشه و تا اخر هم باقی خواهد موند و در هر کسی درجه ای از راحت طلبی وجود داره.
💢راحت طلبی یعنی من دوست ندارم هیییچ چیزی راحتی منو بهم بزنه.😤
💢در حالی که اتفاقا دنیا جوری طراحی شده که حتما راحتی انسان رو بهم میزنه. وجود قوانین محکم و سنت های الهی و رنج هایی مثل مرگ و بیماری و زمان و فقر و ظلم و... همگی مواردی هست که راحتی انسان رو بهم میزنه.
✅ در هر صورت آدم عاقل جوری زندگی میکنه که اصلا انتظار زندگی راحت رو در دنیا نخواهد داشت.
👌بله اگه جایی به آدم راحتی هم برسه که خیلی خوبه. نووووش جونش!
ولی اینکه آدم خوشخیالانه فکر کنه میشه جوری در دنیا زندگی کرد که کاااملا راحت باشیم، نه! واقعا چنین چیزی نیست.
✅ همین که آدم خیال زندگی راحت طلبانه رو از سرش بیرون کنه یه قدم بزرگ در زندگی خودش برداشته.
از این جلسه تمرین کنیم و خودمون رو برای یه زندگی غیر راحت طلبانه آماده کنیم.☺️
☢ هر رفتاری که در طول روز دیدید بوی راحت طلبی داد رو سعی کنید کنار بذارید
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
هدایت شده از سنگرشهدا
🏴 بار بگشایید اینجا ڪربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
🏴 اربعین است اربعین ڪربلاست
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
●اربعین حسینے تسلیت باد●
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🏴
اعمال روز اربعین سید و سالار شهیدان حضرت أباعبدالله الحسین علیهالسلام
اول) «زیارت امام حسین علیهالسلام و زیارت اربعین»
در این روز زیارت امام حسین (ع) مستحب است و این زیارت، همان خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری علیهالسلام روایت شده که فرمود:
«علامت مؤمن پنج چیز است:
۱- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز خواندن
۲- و زیارت اربعین را انجام دادن
۳- و انگشتر بر دست راست کردن
۴- و پیشانی را در سجده بر خاک گذاشتن
۵- و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن است.»
دوم) «غسل اربعین و توبه»
سوم) بعد از نماز صبح ۱۰۰ مرتبه «لاحول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم» گفتن
چهارم) ۷۰ مرتبه تسبیحات اربعه
پنجم) بعد از نماز ظهر خواندن سورهی والعصر و سپس ۷۰ مرتبه استغفار
ششم) غروب اربعین ۴۰ مرتبه لا إله إلا الله گفتن
هفتم) بعد از نماز عشاء تقدیم سورهی یاسین هدیه به سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام
📚 وسائلالشیعة جلد ۱۰، صفحهی ۳۷۳
🥀 امام صادق علیهالسلام به سُدیر فرمود: آیا زیاد به زیارت حسین علیهالسلام میروی؟
سدیر گفت: آقاجان راهم دور است، نمیتوانم.
امام فرمود: در منزلت غسل کن، به بام خانه برو، به سوی قبر حسین علیهالسلام اشاره کن و به او سلام بده، برایت زیارتش نوشته میشود.
📚وسایلالشیعة جلد ۱۴ صفحه ۵۷۸
نامه 200 فعال حوزه حجاب به مدیر تلویزیون
کیهان نوشت:جمعی از نخبگان و فعالان مردمی حوزه حجاب و عفاف خطاب به معاون سیمای سازمان صدا و سیما عنوان کردند: شجاعانه مقابل برنامههای ضد حجاب و تعالی زن بایستید.
چگونه است فرزندان و برنامههای انقلابی به کوچکترین خطا یا موضعگیری مخالف مزاج مدیران (حتی خارج از قاب آنتن)، از رسانه ملی حذف میشوند اما حاتم بخشی از جیب فرهنگ و ارزشها تمامی ندارد؟! اگر غرور مدیریتی و انتقادناپذیریها را کنار بگذاریم قطعا با بصیرت خواهید دریافت که زمین بازی با ارزش الهی حجاب برای شما لغزنده است
گزیده ای از نامه سرگشاده در :
khabaronline.ir/news/1440665
❣ @Mattla_eshgh
⚠️ برهنگی نسخه شکست خورده غرب
فردیناند دریفوس (نماینده مجلس ملی فرانسه):
"الان دیگه حرفه فاحشگی، عملی شخصی به حساب نمی آد، بلکه به شکل تجارت و حرفه منظمی دراومده که نمایندگان و دست اندرکارانِ اون سود کلانی به دست میارن.
امروزه، این کار وکلایی داره که دخترها و دوشیزه هارا فراهم می کنند تا به چنین مراکزی بفروشند.
این حرفه بازارهای منظمی داره که دخترهای نوجوان، به شکل کالای تجارتی در اونها وارد و از اونجا صادر میشن و بیشترین تقاضای این بازارها برای دخترهای کمتر از ده ساله.
📕دختران آفتاب، ص١٢٦
❣ @Mattla_eshgh
♨️
پسر مذهبی غیرتی است☝️
هرگز زیبایی ناموسش را⛔️
حراج چشمان آلوده فضای مجازی
نمیکند‼️
خوب میداند✅
جای این عکس در آلبوم شخصی است
👌
#غیرت
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
گفتگو با هنرمند #آتش_به_اختیار اقای #جهان_تیغ 🔺حتی خانواده های بد حجاب هم از کار ما استقبال
گفتگو با هنرمند #اتش_به_اختیار اقای #جهان_تیغ
🔺کتاب ها بر اساس فرهنگ غربی منتشر و ترجمه می شوند نه فرهنگ بومی
🍃از طرفی ما با تهاجم فرهنگی روبرو هستیم. شبکههای ماهوارهای مستندها و میزگردها و انیمیشنهای بسیاری برای مخالفت با حجاب پخش میکنند که نمیتوان آن را ندید گرفت. من خود را از رسانه ملی میدانم؛ زیرا یکی از کتابهای من (ما را به کجا می برد نگاهی نو از منظر شهید آوینی) منبع آزمون کارشناسی ارشد نظارت و ارزشیابی سازمان صدا و سیماست.
این را به عنوان یکی از اعضای خانواده رسانه میگویم که تلویزیون و سینما و شبکه کودک پای کار نیامده اند.
آثار دینی بعد از مدیریت آقای سرشار آثار ضعیفی هستند، زیرا حجم بیشتر آثار تولید شبکههای کودک غربی است و معدود کارهای تولید شده نیز مشکل فیلمنامه دارند.
بحث اجرای #سند_۲۰۳۰ در مدارس ما در حال اتفاق است؛ سال قبل ۲۰ هزار دانش آموز مقطع ابتدایی آموزش جنسی دیدند البته نه بر مبنای تفکر آسیب شناسی یک فرد مسلمان، بلکه بر پایه آموزشهای غربی و بدون بومی سازی آن. امسال در نمایشگاه کتاب چند کتاب در خصوص آموزشهای جنسی برای کودکان دیدم که فقط ترجمه شده و حتی تصاویر آن عوض نشده بود. این کتابها باید بومی سازی شوند. متاسفانه مجموع این عوامل سبب شده تا این اتفاقات برای ادبیات کودک رخ دهد.
❣ @Mattla_eshgh