eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
📕محافظ_عاشق_من🥀 ✍ به قلم : 🍃 قسمت_هفتاد_ششم به محمدحسین اجازه هیچ گونه جوابی نداد و با تاکسی در اختیاری که هماهنگ کرده بود به محل کارش رفت . از حرفی که به محمدحسین زده بود قلبا ناراحت بود اما باید او را از عذاب دور میکرد . او باید در نقش دختر یک دوست خانوادگی ، یک همکلاسی و هم گروهی از سوژه اش حفاظت میکرد پس نباید اجازه میداد رفتار محمدحسین موجب شک و شبهه ای شود . از طرفی مادرش از وقتی این مسئله را فهمیده بود با او سرسنگین بود . پدرش ناچار تمام جمع های دوستانه ای که با حضور خانواده حسینی بود را رد میکرد ، میدانست اگر همسرش با عمه مدعی محمدحسین مواجه شود بلوایی به پا خواهد شد . .......ــــــــــــــــــــــــ....... با نقشه هایی از پیش تعیین شده و با سختی ها و برنامه ریزی های شبانه روزی *گروه ترابی ها* توانستند به مروارید نزدیک بشوند ، مهدا بسیار درگیر بررسی بود و احساس میکرد نمی توان با عدم آگاهی از جزئیات ماجرا جلو بروند . حس میکرد چیزی در این بازی درست نیست ... باید قاعده بازی پیچیده تر میشد اما خیلی ساده و راحت در حال پیشروی بود ... از نگرانیش که گفت همکارانش این شم پلیسیش را پای ترسش گذاشتند . سیدهادی و سرهنگ صابری با او موافق بودند اما نگرانی که از بابت زمان داشتند باعث میشد به این قرار ملاقات مشکوک تن بدهند . مهدا : آقا سید من باز هم میگم ما نباید بی گدار به آب بزنیم ، باید یه چیز قطعی و محکم توی دست داشته باشیم اگه بچه های ما از اون در بیرون نیاین چی ؟ نوید : نترسین خانم فاتح اولین تجربه ی عملیاتیتونه برای همین نگرانین .... ـ بحث سر این چیزا نیست من از چیزی نترسیدم فقط ... یاسین : ما ساعت فردا ساعت سه قرار داریم دیگه دیره الان فقط باید کاری کنیم که نبازیم ... مهدا خیلی سعی کرد آنها را متقاعد کند که با دست پر به مصاف این رقیب قدر بروند اما نشد ... بعد از اتمام روزی سخت و طاقت فرسا با تماس مرصاد از دژبانی خارج شد ، دکتر این امید را به او داده بود که چند جلسه ی دیگر می تواند با عصا راه برود و از آن به بعد میتواند راه رفتن گذشته اش را در پی بگیرد . مهدا : سلام داداش ـ سلام خوبی ؟ چیه تو فکری ! ـ چیز خاصی نیست درگیری های کاری ! ـ اوه اوه چه با کلاس درگیری های کاری ، یکم خودتو تحویل بگیر ـ حتما به توصیه ات عمل میکنم ـ آفرین دختر خوب ، مهدا یه راه حلی برای همزیستی با این دختره برای من پیدا کن ! ـ باز چی شده ؟ ـ آقا این دختر کم داره بخدا ـ به جای غیبت کردن یه کلمه حرف حساب بزن ، میشه یه کلمه حرف بزنی صد تا گناه داخلش نباشه ؟! ـ باشه حالا چته ؟ اصلا ولش کن الان حوصله نداری ! تا رسیدن به خانه هیچ حرف دیگری بین آنها زده نشد مرصاد فهمید بهتر است با مهدا بحث نکند و بگذارد خودش با او صحبت کند . سر میز شام تمام فکرش متوجه یاسین و قراره ملاقاتی بود که اعتمادی به آن نداشت . حاج مصطفی : چیزی شده مهدا جان ؟ سر حال نیستی ! ـ نه بابا جون چیز خاصی نیست فقط یکم درگیر پروژه ام . خواست ظرف ها را به آشپزخانه ببرد که مادرش مانع شد و گفت : برو استراحت کن مامان خسته ای . ادامه دارد ...
📕محافظ_عاشق_من🥀 ✍ به قلم : 🍃 قسمت_هفتاد_هفتم نیمه شب در حال خواندن نماز شب به یاد ساعت قرار فردا افتاد نمی دانست چه بهانه ای بیاورد که بتواند اداره بماند باید فکر اساسی میکرد نمی توانست بیش از این شرمنده رئیس و همکارانش شود . نمازش که تمام شد بی توجه به ساعت به اتاق مرصاد رفت که در کمال تعجب بیدار بود و جزء اش را حفظ میکرد . مهدا : مرصاد ؟ بیداری ؟ ـ آره ، تو چرا نخوابیدی ؟! ـ مرصاد فردا من باید اداره بمونم ! ـ چه ساعتی ؟ ـ خیلی کار ریخته سرمون فردا نمیتونم بیام خونه شاید شب هم نیومدم ـ خیلی حیاتیه ‌؟ ـ خیلی ، پیشنهادت چیه ؟ ـ من فردا بسیج دانشگاه کار دارم درگیرم واسه رحلت امام قراره گروه بفرستیم تهران درگیر هماهنگی های اونجام منم نمیتونم بیام خونه میتونیم بگیم با من هستی ! ـ متنفرم از این دروغ هایی که تمومی نداره اون سری که شب اداره موندم گفتم خونه فاطمه ام ولی تا کی میتونم دروغ بگم !؟ ـ خودت خواستی خواهر من ـ میدونم ، ممنونم . ـ خواهش میکنم ، این دفعه رو نمیتونی بگی خونه سیدهادی هستی ؟ ـ نه اون سری هم مامان مشکوک شده بود میخواست بیاد خونه فاطمه یادت رفته مگه ؟! ـ امان از دست مامان بعد از نماز صبح به ساعت زل زده بود تا زمان رفتن برسد ، ناگهان چیزی به ذهنش رسید و سریعا بسمت لپ تاپش رفت و وارد سایتی شد که توسط خانم مظفری هک شده بود و مهدا و همکارانش بعنوان یک تاجر فرضی به سایت دسترسی داشتند . لپ تاپ را روشن کرد و از مرورگر به سایتی که اسما برای تجارت و سرمایه گذاری بود اما اصل کاریش بر پایه ی قمار و معاملات غیر اسلامی بود . وارد سایت شد و نام عقرب را سرچ کرد و در کمال تعجب چیزی دید که او را ترساند ... گوشیش را بیرون آورد تا شماره سید هادی را بگیرد اما فکر کرد بهتر است از تلفن همراهش استفاده نکند تا نگرانی که از بابت شنود دارد محقق نشود . بقدری مضطرب بود که بدون واکر بسمت میز تلفن راه افتاد همین که خواست در اتاق را باز کند زمین خورد و تازه متوجه موقعیت خودش شد . نگاهی به تخت دو طبقه شان کرد که ببیند مائده را بیدار کرده یا نه . اما از بعد از مشکل کمرش ، تختشان را عوض کرده بودند و او به مائده ای که در ارتفاع دو متری از زمین واقع بود ، دیدنداشت . نگران از اینکه اهل خانه را بیدار کرده باشد در اتاق را کمی باز کرد و متوجه شد اهالی خانه در خواب عمیق هستند . با حسرت به واکر گوشه ی تخت نگاه کرد و آهی از این ضعف کشید ، هر چه تلاش کرد دوباره بلند شود و بسمت واکر برود نتوانست و این مسافت بی کمکی را که از میز به سمت در آمده بود خیلی برایش تاوان داشت .... دعا میکرد تلفن مرصاد روی حالت بی صدا باشد ، ناچار با او تماس گرفت . بعد از دوبار تماس صدای خواب آلود مرصاد در گوشش پیچید . ـ آخه هر کی هستی ، الان وقت زنگ زدنه ؟ بدم بندازنت توی استخر پر تمساح ؟ این طرز جواب دادن نشان میداد مرصاد حتی نگاهی به صفحه تلفنش نکرده است ادامه دارد ... ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#فایل_صوتي_امام_زمان ۱۶ 🎧 آنچه خواهید شنید ؛ 👇 ❣ باید،دور هم جمع شویم! دستان خالی ما،اگر کنار هم باشند؛ خورشید را،از پس پرده بیرون میکشند. 🌞خورشیدی که تنها درمان دردهای من وتوست👇 @ostad_shojae
هدایت شده از A.Ab
امام زمان عج_16.mp3
1.24M
💫 @ostad_shojae 💫
مطلع عشق
8️⃣2️⃣ قسمت بیست و هشتم 2- مُوتَزِراً کَفَنی : در حالی که کفن پوش هستم ❇️ یکی از نیاز های عمومی و
9️⃣2️⃣ قسمت بیست و نهم 4- مُجَرِداً قَناتی : نیزه ام آماده باشد ❇️ در حقیقت آنچه که دعا کننده در این فراز طلب میکند این است که وقتی از قبر بیرون می آید تمام آثار انتظار در ظاهرش مشهود باشد و این مسئله برای حیات مهدوی شایسته و لازم است . 🌹====================🌹 5- مُلَبِیاً دَعوَةَ الدّاعی : لبیک گویان دعوتش باشم ❇️ این عبارت حاکی از این است که منتظر ، آماده لبیک گویی و پیام رسانی است ، و حاضر و توانمند است که اجابت دعوتش را به دور ترین نقاط عالم اعلام کند . 🌹====================🌹 6- فِی الحاضِرِ وَ البادی : در شهر و روستا ❇️ این فراز بیان میکند برای منتظر ، شهر و روستا فرقی نمیکند ؛ هرجا ولی خدا میخواهد همانجا لبیک گو است و دربرابر همه خود را مسئول میداند و برای خدمت خود را محدود به مکانی نمیکند . 🔹ادامه دارد ... ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🔶گفتیم کامل توضیح بدید ما از کره زمین اومدیم اینقد دیگه پیشرفت نکردیم تو دموکراسی 🔷گفتن ببین ما چ
خود سازمان سیاه میاد چی کار میکنه❓ فیلم میسازه علیه جنایتهای خودش😳 عجب کشور آزادیه بابا دوباره ایول 👏👏👏 ❗️هرجا بگی بابا ایول بفهم که،کلاه گذاشتن تا کمر رو سرت 🔷چرا ❓❗️ من میخام از شما سوال کنم این زندان ابوغریب این زندان در اختیار خودشونه دیگه، درسته❓❗️ چرا اَسرار این زندان افشا میشه❓🤔 بابا ایول به اونی که فک میکنه اینقدر اونجا آزادیه😏 شما اگه با مردم عراق اشنا باشید باحکومت صدام اشنا باشید👇 👈میدونید عراق رو با ترس میشه درش حکومت کرد این منطقه اینجوریه 👉 ❗️لذا اینا افشا گریهای خودشونو رسما اعلام میکنن که با ترس بتونن حکومت کنن⭕️ 🔷بعد اِفه ی تلویزیونی هم میان👇👇 ➖ نه نگو، تو چرا این رو گفتی من شکنجه کردم؟ افشا کردی ؟ حالا ببینم دیگه شکنجه نمیکنم 🚫شکنجه فرمودید و بعدم یکی اومد افشا کرد و فک کردید ما میگم بابا ایول 😏 واقعا خودش افشا میکنه خودش بازی در میاره خودش سناریو میسازه💯 خودش آخ و واویلا میگه 💯 ⭕️اینا اینقد حرفه ای هستن برج دو قلو رو میزنن خودشون 💢بعدم میان خودشون بهره هاشو میبرن 👇👇👇 🔷بعدم میگن مطبوعات و رسانه ها رکن چهارم دموکراسی هستند شما بگو رکن اول دموکراسی اند. 💯✅💯 🔷ابزار عوام فریبی که رکن اول دموکراسیه ، 🔸چرا رکن چهارم❓❗️ رسانه و مطبوعات مهم تر از همه ی ارکان دموکراسی میتونن تلقی بشن💯 خواهش میکنم در این باره یه کمی فکرکنید
🔴 حقایقی که مردم در جریانش نیستند !!! 📌 بزرگترین کمک تسلیحاتی آمریکا به اسرائیل، یک‌سال بعد از امضای برجام اتفاق افتاد! 🔻 آمریکا در زمان مذاکرات ایران رو متقاعد کرد که قابلیت های نظامی خودش رو محدود کنه ولی خودش اسلحه به عربستان با رشد ٢۲٠درصدی فروخت و به صهیونیست ها ٣٨ میلیارد دلار بسته نظامی کمک کرد! 💢 میوه مذاکره ... ‌❣ @Mattla_eshgh
💢 خط فقر در ۱۰ سال گذشته... 🔴 هر چه فریاد دارید بر سر دلباختگان غرب بزنید !!! ‌❣ @Mattla_eshgh