eitaa logo
مطلع عشق
278 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا من ھم ھمراه آسمان گریھ میکنم. سینھ ام میسوزد. بھ محبتھایی فکر میکنم کھ از عمو منصور و ستاره انتظار داشتم و آنھا دریغ میکردند؛ شاید حق داشتند. این محبتھا را باید از پدر و مادر واقعیام میخواستم. الان من ھم و بیست و دو سال زندگی بدون محبت پدر و مادر و دو سنگ مزار. چکار میتوانم بکنم کھ سینھ ام سبک شود؟ گریھ دردی را دوا نمیکند. تنھا راه برای آرام شدنم، این است کھ سعی کنم دخترشان باشم. ھمان دختری کھ دوست داشتند داشتھ باشند. حالا باید از بین خاطرات اطرافیان و نوشتھ ھایشان، ھرچھ دستم میرسد را پیدا کنم و کنار ھم بگذارم تا ببینم از دخترشان چھ میخواستند باران تمام شده و من ھم کم و بیش آرام شده ام. عاشوراست و صدای دستھ ھای عزاداری از دور و نزدیک میآید. دلم میخواھد تا ظھر ھمینجا بمانم و مراسم اینجا را شرکت کنم؛ اما قول داده ام بھ عزیز کھ برگردم و باھم برویم خانھ زینب کھ قرار است نذری بپزند. دلم برای تعزیھ ھای محلھ مان ھم تنگ شده است. از پدر و مادر خداحافظی میکنم و میروم بھ سمت ورودی. دستھ ھا و جمعیت ھنوز زیاد نیستند اما خیابان را بستھ اند و این یعنی باید برای رسیدن بھ ایستگاه اتوبوس بعدی کمی پیاده روی کنم از وقتی از گلستان شھدا خارج شدم، یک سایھ نگاه سنگین روی سرم حس کردم. حس اینکھ یک نفر مرا میپاید. اسمش حس ششم باشد یا ھرچیز دیگری، من ھمیشھ جدیاش میگیرم. پشت سرم را نگاه میکنم؛ خیابان نیمھ خلوت است و مردی کھ سرش پایین است، چندمتر عقبتر از من آن سوی خیابان راه میرود. حواسش بھ من نیست. راھم را ادامھ میدھم اما آن نگاه سنگین دست از سرم برنمیدارد. بعد از چنددقیقھ، احساسم قویتر میشود و ھشدار میدھد کھ احتمالا آن مرد دنبال من می آید. ھرجا دور میزنم او ھم دور میزند، ھرچھ مسیر عوض میکنم او ھم مسیر عوض میکند. یک کاپشن خاکستری پوشیده با کلاه بافتنیای کھ تا ابروھایش پایین آمده. پوستش نسبتا روشن است و ریش ندارد. از یک نگاه چندثانیھ ای ھمین را فھمیدم. در این سرمای پاییزی عرق کرده ام. ممکن است ھر قصدی داشتھ باشد؛ از زورگیری تا آدم ربایی سعی میکنم ذھنم را جمع و جور کنم تا بھ راه حل برسم. یاد اولین مربی رزمی ام میافتم؛ یونس. یک مربی معمولی نبود. خوب یادم است تکنیک ھایی را یادمان میداد کھ حالا ضرورت دانستنش را میفھمم. با اینکھ بچھ بودم، انقدر مباحث تئوریک را دقیق و با وسواس کار میکرد کھ ھمھ اش مو بھ مو یادم بماند. چیزھایی کھ بھ گفتھ خودش، خیلی بیشتر از فنون رزمی دفاع شخصی بھ کار میآیند یونس میگفت اگر متوجھ شدید کسی تعقیبتان میکند، سعی کنید بھ یک مکان شلوغ بروید و خودتان را میان جمعیت گم کنید. میگفت سعی کنید بھ تعقیب کننده بفھمانید متوجھ ش شده اید؛ اما یادتان باشد درگیری ھمیشھ آخرین راه است آن موقع نمیفھمیدم یونس چرا اینقدر بھ یادگیری این تکنیکھا تاکید میکند. نمیدانم یونس میدانستھ قرار است در چنین موقعیتی قرار بگیرم یا نھ. اصلا مادر برای چی اینقدر تاکید داشت من و ارمیا و آرسینھ، دفاع شخصی بلد باشیم؟
خودم را بھ ایستگاه اتوبوس شلوغ میرسانم. حالا باید میان جمعیت گم شوم؛ اما نمیشود. زودتر پیدایم میکند و حتی ھمراه من سوار اتوبوس میشود. او کنار درب مردانھ ایستاده و من سعی میکنم خودم را میان خانمھا گم و گور کنم؛ جایی کھ او من را نبیند اما من ببینمش. تمام وقت خیره است بھ درب زنانھ؛ حتما منتظر است ببیند در کدام ایستگاه پیاده میشوم. باید جایش بگذارم و بدون اینکھ بفھمد پیاده شوم؛ اما خیلی دوست دارم بدانم ھدفش چیست. چاقوی ضامن دارم ھمراھم نیست. دستھ کلید را درمیآورم. یونس میگفت ھرچیزی میتواند یک سلاح باشد؛ بستگی دارد بھ اینکھ چطور استفاده اش میکنید. او یادمان داده بود دستھ کلید را طوری میان انگشتھایم قرار دھیم کھ مثل پنجھ بوکس شود. مطمئنم حتی دردناکتر و قویتر از پنجھ بوکس عمل میکند؛ گرچھ تابھ حال امتحانش نکردهام. کاش اولین بار روی آریل امتحانش میکردم این پنجھ بوکس خودساختھ، گزینھ ی آخر است برای وقتی کھ بتواند یک جای خلوت تنھا گیرم بیاورد. دلم میخواھد زودتر خودم خفتش کنم و بپرسم چھ میخواھد؛ اما نمیدانم با چھ آدمی طرف ھستم. با یک نگاه میشود فھمید وزن و قدش از من بیشتر است و اگر مسلح باشد یا او ھم با یک استاد خوب مثل یونس کار کرده باشد، بعید است حریفش شوم. بھ ریسکش نمیارزد بین مسافرھای قسمت زنانھ گردن میکشد کھ پیدایم کند؛ اما موفق نمیشود. باید کاری کنم کھ یا او پیاده شود، یا من. بھتر است من پیاده شوم؛ اینطوری احتمال اینکھ دوباره پیدایم کند کمتر است عینک آفتابی را از کیفم درمیآورم و بھ چشمانم میزنم. چادر را اینقدر جلو میکشم کھ روی روسریام را بگیرد و رویم را میگیرم؛ طوریکھ باقی مانده صورتم ھم پیدا نباشد! ھیچ نشانھ شوم و اول از ھمھ خاصی ندارم کھ با آن بین جمعیت بھ چشم بیایم. در اولین ایستگاه پیاده می دور و برم را نگاه میکنم کھ ببینم پیاده شده است یا نھ. خوشبختانھ ھنوز نفھمیده. حالا وقت اجرای توصیھ بعدی یونس است. باید بھ مرد بفھمانم متوجھ ش شده ام. چند قدم جلوتر میروم و مقابل پنجره قسمت مردانھ قرار میگیرم. اتوبوس حرکت نکرده. وقتی درھای اتوبوس بستھ میشوند، عینکم را برمیدارم و بھ مرد کھ نزدیک پنجره است نیشخند میزنم. مرد متوجھ نگاھم میشود و با چشمانی کھ گرد شدهاند و بھ من نگاه میکنند، چندبار از راننده میخواھد کندصبر کند. اتوبوس بی.آر.تی ست و قطعا راننده توجھی نمی کنم؛ دورتر میشود اما باید خیالم راحت باشد. بھ دور و برم بیشتر از قبل مسیرم را عوض می دقت میکنم تا مطمئن شوم کسی دنبالم نباشد. بھ این فکر میکنم کھ چرا باید تعقیب شوم؟ نکند بھ آن ایمیلھا یا ماجرای ستاره ربط داشتھ باشد؟ بھ لیلا زنگ میزنم و با عجلھ ماجرا را میگویم. لیلا میپرسد الان کھ کسی دنبالت نیست؟ نھ. بعید میدونم. حواسم ھست ادامه دارد ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️‌  اینستاگرام صفحه نیما نکیسا را حذف کرد! 🔹‌مگر نمیگویید اجازه بدهید حرفمان را بزنیم چرا تا کسی مخالف خودتان حرف میزند با تمام قوا در دهانش میکوبید؟؟؟ نیما نکیسا فقط اغتشاش و نا امنی در ایران را محکوم کرده بود...مگر نمیگویید هر کسی ازاد است نظرش را بگویید ؟؟؟ وای به روزی که قدرت دست شما بیفتد...!!! ‌❣ @Mattla_eshgh
شبنم فرشاد جو باز هم دروغ منتشر کرد ... عکسی که برای سال ۹۷ بود را برای همین اتفاقات جا زد ..‌. آیا نباید این دوزاری ها تحت پیگرد قرار گیرند ؟؟؟ ‌❣ @Mattla_eshgh
2.49M
✅ تکنیکهای اقناع رسانه ای 🔻 تکنیک اول: گواهی دادن یکی از مهمترین تکنیکهای اقناعی، تکنیک گواهی دادن است. با استفاده از این تکنیک در پیام‌های رسانه‌ای اغلب کسانی را نشان می‌دهند که درباره یک محصول، فکر، عقیده، قانون، یا هر چیزی دیگر نظر می‌دهند و آن را و گاهی هم می‌کنند. افرادی که به منظور این فن از آنان استفاده می‌شود، گاهی چهره‌ها (ستاره‌ها) هستند و گاهی هم نخبگان یا حتی مردم عادی. این فن پای فرد سومی (ستاره‌ها، نخبگان، مردم عادی) را به میان می‌کشد تا گیرنده پیام آنچه را هدف فرستنده بوده است، راحت‌تر بپذیرد؛ چرا که اگر سازنده پیام، چنین نظری را مستقیم به ما منتقل می‌کرد در پذیرش آن تردید می‌کردیم. ✍️ سید احمد رضوی ‌❣ @Mattla_eshgh
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 ؛ 📌 نقاب دیدار 👤 آیت‌الله بهجت: امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به شخصی فرمود: خود را درست کن، ما به سراغت می‏‌آییم. ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نِقاب دیدار ما از آن حضرت است. 📚 در محضر بهجت، ج۳، ص۲۵۷ ‌❣ @Mattla_eshgh