✍ #حواستو_جمع_کن_نامه!🔴🔴🔴
اقایِ همسرِ به اصطلاح #مذهبی که همه غرور و افتخارت اینه که خانمت مومنه و سربه زیر 😌 !!!
حواست به ی چیزایی باید باشه که نیست بعضی وقتا ... ! 😞
چرا فکر میکنی چون خانمت مومن و باخداست پس معصومِ و شیطون نمیره سمتش؟؟؟!!!😰
چرا انقدر خانمت رو تو بیان جملات عاشقانه و احساسی تشنه نگه میداری که بعضی وقتا تو تصوراتش باید دنبالش بگرده ؟!😔
همین خانم مومن شما !
#شاید گاهـــــــــــی اوقات تو فضای مجازی دلش بخواد با ی نامحرم چند کلمه اضافه تر حرف بزنه!😶
چرا ؟!😨
چون تویی که جنس مخالفشی اما محرمشی؛ از لحاظ احساسی و کلامی ارضاش نکردی !😩
فرار نکن از واقعیت !😱🏃🏃🏃
اینکه تو ذهن خودت #محالش کنی فقط پاک کردن صورت مساله س !😒
خانم مومن شما هم گاهی ممکنه مخاطب وسوسه های شیطانی😈 قرار بگیره ولی شک نکن اگه شمایِ همسر اونو اشباع کرده باشی خیلی راحت و قاطع جواب منفیش رو میکوبونه تو صورت شیطون! 😎
اما اماااان از روزی که ....
برات یه پست عاشقانه 😍 میفرسته و تو در جوابش مینویسی:
📲انقدر بیکاری که میری میگردی دنبال این چرت و پرتا تو کانالای مختلف ؟؟!😏
برات یه شعر احساسی😌 میفرسته و تو در جواب براش مینویسی:
📲اون پیرهن ابیه رو انداختی توماشین؟؟ برای فردا میخوامشااااا😠
و ....
تو حتی فرستنده که نیستی هیـــــچ ؛ گیرنده خوبی هم نیستی اقای همسر مذهبی !↩️🔴↪️
و نتیجه این میشه که:
خانمت؛همسرت؛محرمت؛ ...
#ناخواسته #ناآگاهانه و بعضا #بی_اختیار... 😔 در این برهوت فضای مجازی ♨️ دنبال همکلامی از جنس مخالف میگرده تا شاید بتونه اون احساس و نیاز طبیعی ارتباط با جنس مخالف که درون هر آدم سالم؛عاقل و بالغی هست رو به بدترین شیوه ممکنه پاسخ بده ! .... 😩
در انتخاب اشتباه همسر شما و مقصر بودنش شکی نیست! اما ... اما .... اما .... شمایِ همسر ِمذهبی! کجای این قصه تلخ ایستاده ای .... ؟!!! 😔
قصه تلخ #همکلامی_های_حرام در این دنیای مجازی !
که بی هیچ شک و شبهه ای از کمبود همکلامی در دنیای واقعی آغاز میشود ....
#اقای_همسر_بیدارشو!
#وسوسه_هایی_از_جنس_آخرالزمان!
❣ @Mattla_eshgh
🔴مصونیت یا محدودیت؟ مساله این است!
در کلاس #تریبون_آزاد، بچه ها آزادن هر چی میخوان بگن و معمولا با گفتگو به نتیجه های خوبی می رسیم.
یه روز توی سالن مدرسه آماده ی شروع کلاس بودیم. انگار معاون محترم مدرسه قصد نداشت کلاسو ترک کنه. از چهرش مشخص بود کنجکاوه بدونه تو این کلاس چی میگذره.
می دونستم با حضورش بچه ها راحت نیستن و به مشکل بر می خوریم.
رفتم و محترمانه ازش خواستم کلاسو ترک کنه و دلیل رو توضیح دادم. بش برخورد. چون وقتی رفت، در سالن رو چهار طاق باز گذاشت. مهم نبود البته. مهم نتیجه ای بود که ازین اتفاق گرفتم...
بچه ها طبق معمول هر جلسه، شروع کردن حرفای رادیکال زدن:
تو کشور ما همه عقده ای هستن... چون زنا اسیرن ...همه محدودیتا مال ما دختراس... تو این مملکت هیچ #آزادی نیست...
این حرفا رو با نیم نگاهی به در کاملا باز سالن میگفتن و گاهی صداشونو بالا پایین می بردن؛ کلا راحت نبودن
من با سکوت به حرفاشون گوش می دادم. در همین حین آروم به سمت در راه افتادم و همزمان که دو لنگه در رو روی هم میذاشتم، با صدای آهسته ای گفتم:
گاهی برای اینکه #امنیت و #آزادی بیشتر داشته باشیم، کمی #محدودیت رو می پذیریم...
چفت در رو بستم و رو به سمتشون با صدای بلندتر ادامه دادم:
من در رو بستم تا شما آزادانه حرف بزنید... محدودیت برای امنیت و آزادی!
سر جام برگشتم و به چهره هاشون نگاه کردم. زبان #تمثیل، تاثیر فوق العاده ای در اقناع داره!
پ. ن: لاک پشت بی ریختیه؛ ولی مثال خوبی برای افرادیه که به هوای آزادی، #خودخواسته ولی #ناآگاهانه امنیت خودشون رو از دست میدن.
📝رها عبداللهی
❣ @Mattla_esh