💢 چند وقت پیش، مسابقات سوپربول ، خانوادههای امریکایی رو دور هم جمع کرد. برنامه بین دونیمه این مسابقات با حضور دو فوقستاره پاپ یعنی جنیفرلوپز و شکیرا برگزار شد
این رویداد حتی در ایران هم بازتاب زیادی داشت -البته فقط قسمت شکیرا و جنیفرلوپزش- .
⭕️ اما چیزی که ممکنه ندونید اینه که این برنامه با اعتراض زیاد مردم مواجه شده و دولت فدرال امریکا اعلام کرده که بیش از ۱۳۰۰ شکایت دریافت کرده. عمده اعتراضات مردم به پوشش بد خوانندهها و رقص و حرکات نامناسب اوناست.
🔻مردم_امریکا گفتند این برنامه اصلا مناسب خانوادهها نیست؛ مخصوصا کودکان و نوجوانان و دختر بچهها. پیامهای زیادی با این مضمون فرستاده شده که: «من نیومده بودم پورن بینیم فقط میخواستم در جمع خانوادهام مسابقه رو از تلویزیون ببینم. باید خجالت بکشید!»
«این برنامه، فرزندان ما رو تشویق به تجارت سکس (یا تنفروشی) میکنه»
«واقعا ناامید شدم همچنین چیزی تو تلویزیون دیدم. من برای دخترم نگرانم که فکر میکنه این طرز لباس پوشیدن و این حرکات معقوله»
👌یکی هم خیلی قشنگ به این تناقض اشاره کرده بود: «شما دارید به دختران جوان چی یاد میدید؟ رقص برهنه اجرا میکنید که مردان رو تحریک کنه بعد درخواست میکنید به کمپین #metoo بپیوندند برای مقابله با آزار جنسی؟»
یا: «این یه برنامه خانوادگی نبود، وحشتناک بود! این برنامهها در کنار تبلیغات برای منع #آزار_جنسی، نشون دهنده دورویی شماست»
🔰 منبع: CNN
✍ پریچهر 🍃🍃
#تمدن_ولدالزنا
❣ @Mattla_eshgh
🔷 گزارش تحلیلی درباره نقش زنان در آثار سی و هشتمین #جشنواره_فیلم_فجر
🔻 تصویری وام گرفته از جامعه ای بیگانه!
🌐 https://b2n.ir/624207
❣ @Mattla_eshgh
📛 ذات رهبران گروه جی۲۰!
♨️ ایوانکا ترامپ به مثابه یک استایلر یک مانکن، عرصه گروه جی۲۰:
بیست اقتصاد برتر جهان، که ۸۵ درصد اقتصاد دنیا رو دارند رو با صحنه جشنواره مد یکی کرده در حال کت واک رفتن جلوی دیدگان حاکمان دنیاست.
❗️و جالبتر، اینکه مطلق رهبران جی۲۰ که چکیده لابیگریهای کانونهای قدرت و ثروت کشوران خودشون هستند و تئوریهای اصلی لیبرالیسم جهانی از ذهن اینها به ابنا بشر پمپاژ میشه، اسیر تحرکات ایوانکا شدند و با وجود اینکه میدونن ریزترین حرکات آنها توسط عکاسان ثبت میشه ولی چشم از دید زدن بر نمیدارند!
❌ از اون شینزو آبه بگیر تا ترزامی که خودش این کارست.
🔻 این یعنی سکس دیپلماسی ، یعنی جایی که غریزه از در میاد تو، عقل از اون یکی در خارج میشه!
🔻 اونوقت بعضی ها فکر میکنن ، آدمهایی در اوج تعقل و منطق دارن دنیا رو هدایت میکنن.
🔻 از تزیپه لیونی تا اشتن تا موگرینی تا ترزامی تا وزرای دفاع شون که زنن تا شرمن تا ملانیا تا ایوانکا !
♨️ سکس دیپلماسی!
🔻 خارجیها چشم و دلشون سیر بود ؟!
🔻 ترامپ خودش با nتا پورن استار رابطه داشته، خوده بن سلمان حرمسرا داشته، برای محمدرضا شاه از غرب زن میآوردن!
🔻 امثال امیلی سانگ و بریژید باردو !
برای اینها هم سوپر سلبریتیهای غرب نظیر کارداشیان و کیتی پری رو برای یک شب نزدیکی میارن و میلیون دلاری به جیب میزنن!
🔻 بعد طرف دو بار رفته ترکیه و برگشته ، نظریه پرداز علوم انسانی شده 😏
🔻 تو مباحث امنیتی یه شیوه ترور داریم ، به اسم ترور آب !
🔻 نوع کار اینه که برخی مدیران ، که برای بستن قراردادهای مهم میرن ، سرویس دشمن روی اینها سوار میشه به اینها آب و انواع نوشیدنیها رو میده ، و طوری برنامه میچینه که دسترسی اینها به دستشویی ممکن نباشه !
🔻 موعد امضا قرارداد ، اینا رو با مثانه پر و فشار زیاد میفرستند برای امضا ، و ذهن بیش از ۶۰درصد توان خودش رو صرف پیدا کردن راه خلاص میکنه و دیگه به جزئیات نوشته شده تو اون قرارداد کم توجه میشه!
🔻 بعد از یک سال هم تَقِش در میاد که ای بابا ، یک کرسنت یا استات اویل یا برجام یا fatf دیگه کردن تو پاچه ملت!
🔻 ملت هم تو تاکسی میگن تقصیر خامنهایه با آمریکا میجنگه ،
نمیگه من رفتم برای دید زدن پر و پاچه ملت و برای آزادی حجاب به اصلاح طلبا رأی دادم!
📸 این عکس هم آخرین متودهای بشر منهای دینه ، که شخص ترامپ به عنوان چکیده و محصول دموکراسی آمریکایی ، حالا داره با ناموس و دختر خودش منافع ملی آمریکا و کوشنر داماد یهودی ترامپ که طبق تئوری زنبور انگلزا به خانواده ترامپ نفوذ عقیدتی_ژنتیکی کرد ، داره با نشان دادن اندام زنش و تقلیل عقلانیت ، در کلانترین سطوح منافع کلی یهود رو تامین میکنه!
🔗 https://www.instagram.com/p/BzWQ8Snn9VJ/
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜 قسمت_بیست_و_سوم 🔰 قرار بود فردا خواستگارا بیان و من نگران و افسرده بودم. نمید
#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜
#قسمت بیست و چهارم
-اصلا حوصله شوخی ندارما شیوا😑عهههه
-خوب حالا...ولی خوب این خنگ تره بهتره دیگه 😆😜
-شیوااااااا 😑😑😡
-مینا....مینا یه فکری به ذهنم زد...
-چی شده؟؟
-فکر کنم خدا جواب دعاهاتو داد
-میگی یا نه؟؟ جون به لب شدم 😒
-مگه نگفتی این مجیده هم سن توعه...
-آره...خوب؟
-خوب هنوز سنش به عنوان یه پسر برا ازدواج کمه. درسته؟
-خوب که چی؟وایسم بزرگ بشه😒
-نه خله 😂😂😃به خانواده ت بگو به مجید علاقه داری
-وااااااا....که چی بشه؟😒
-بگو علاقه داری ولی باید بمونین حد اقل بیست سالتون بشه که هم اون بزرگ تر بشه و ثابت کنه عشقش از رو هوس نیست هم تو بتونی فکر کنی..
-خوب برای چی؟؟ من صد سال هم فکر کنم باز دوستش ندارم 😑
-برای اینکه به این بهونه این خواستگار فردا رو کنسل کنی از اونورم این دوسال هی فرت فرت خواستگار نیاد برات از اینورم کلی وقت داریم برای نزدیک کردنت به محسن 😊😊
-واییی راست میگیا...اما گناه داره مجید😕نمیخوام دلبسته تر بشه 😞
-خوب تو اینو به خانواده ها میگی عوضش ازونور باز باهاش سردی کن و جوابش رو دیر به دیر بده و یه جوری که ازت دل بکنه
فقط بگو خانواده ت به این مجیده هیچ قولی ندن و بگن فاصله تون مثل قدیما باید حفظ بشه و زیاد خودشو بهت نزدیک نکنه...
🍀 مجبور بودم پیشنهاد شیوا رو قبول کنم چون تنها راهی بود که برای بیرون رفتن از این گرفتاری داشتم..
شب مامان اومد پیشم و من همچنان با حالت قهر سر سنگین بودم باهاش...
قضیه مجید رو تعریف کرد و کاملا ساکت بودم...آخرش پرسید: مینا؟ تو به مجید علاقه داری؟
یه نفس عمیق کشیدم و گفتم:
بالاخره از هر پسری مجید رو بیشتر میشناسم و با خصوصیاتش آشنا ترم...
- عه؟؟ پس تو هم بهش علاقه داری ناقلا
-هیچی نگفتم و سرم رو پایین انداختم...نه میخواستم دروغ بگم نه میخواستم نقشه مون خراب بشه 😞
-قربون اون حیا و خجالتت برم...
-مامان حالا قضیه خواستگاری فردا چی میشه؟؟
-قضیه مجید رو بابات که شنید با اینکه خیلی جلوی رییسش رودرواسی داره ولی گفت با توجه به شناختی که از هردوتا داره مجید گزینه بهتریه و آقا تره...حداقل سطح فرهنگ و خونواده ش مثل ماست...
-با شنیدن این حرف از خوشحالی تو دلم قند داشت آب میشد ولی نمیخواستم مامان بفهمه...
-خوب مینا؟؟ الان به خاله ت چی بگم؟ فردا منتظر جوابه...بگم بیان خواستگاری؟
-نه مامان...چرا خواستگاری؟ ما که هم مجید رو میشناسیم هم میدونیم خانواده ش کیه...غریبه نیست که...الانم که فعلا مجید مستقل نیست و فکر نکنم آمادگی ازدواج داشته باشه..یه یکی دوسالی صبر کنیم تا هم عشقش ثابت بشه هم بزرگتر بشه....
⏪ ادامه دارد......
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜
قسمت_بیست_و_پنجم
🔰 تو اتاقم نشسته بودم و دعای توسل میخوندم که مامانم اومد تو و دید مشغول دعا خوندم خواست بره و یه وقت دیگه بیادکه گفتم:
-مامان؟ کاری داشتی؟
-مجید؟؟
-جانم مامانم؟
-یه نفس عمیق بکش تا یه خبر بهت بدم...😕
-چی شده مامان؟! 😧😢
-آمادگیشو داری؟ 😞
-آره مامان بگو تا دلم بالا نیومده 😢
-الان خاله ت زنگ زد...
-خوب...چی گفت؟؟😧
-خلاصه پسرم قسمت دست خداست
-وایییی...نههههه 😥😭😭
-باید همیشه راضی باشیم به رضای خدا
-نههههه مامان 😞😞
-گفتم آمادگی نداریا😐هول نکن حالا😊...عروس خانم هم دلش اینوره مثل اینکه ☺😆
-چی مامان؟چی شد؟ من که نصف عمر شدم...😧
-خواستگاری فردا رو به خاطر شاخ شمشاد کنسل کردن...
-واییی خدا...راست میگی مامان؟😢خدایا شکرتتت😭😭
-ولی فعلا دلتو آب و صابون نزنیا...فعلا بچسب به درست تا یک کم بزرگ تر بشی...خاله ت گفت با مینا هم زیاد صحبت نکنی ولی به نظرم کم محلی هم نکن بهش...بذار بفهمه ازدواجش باتو عاشقونه ست نه صرفا سنتی....
داشتم بال درمیاوردم...تو پوست خوندم نمیگنجیدم...اینقدر خوشحال بودم که حد نداشت...
بهم ثابت شد که مینا هم دوستم داره...
اصلا مگه میشه اون همه خاطره بچگی رو فراموش کرد و بهم علاقه نداشت
بهم ثابت شد که اون داداش گفتناش از سر محبته 😊😊
فهمیدم تا اینجا راه رو درست اومدم و باید همینطور ادامه بدم...
برای مینا پیام های مذهبی و در مورد شهدا میفرستادم و اونم باز با اینکه میگفت ممنون داداش ولی مطمئن بودم خوشش اومده...
دوست داشتم همون شوهری بشم که تو رویاهاش میخواد...
یه فرد مذهبی و با ایمان و مقید...
زندگیم شده مینا...
روزم مینا ...شبم مینا...
تو هر مهمونی مینا بود میرفتم و هرجا نبود نمیرفتم...
هرجا فکر میکردم شاید مینا منو ببینه خوشتیپ میکردم و هرجا نبود اصلا تیپ و قیافه م برام مهم نبود...
تو دانشگاه به خودم اجازه نگاه کردن و حرف زدن به هیچ دختری رو نمیدادم چون این کار خیانت در حق مینا بود...
اون به خاطر من خواستگارشو رد کرد و حالا اگه من با دختری حرف بزنم که خلاف انسانیته...
اینو از این بابت میگم که چون تو دانشگاه دانشجوی زرنگی بودم و معمولا همه از من جزوه میگرفتن و توی یه طرح علمی هم شرکت کرده بودم که هم تیمیم دختری به نام زینب بود...
یعنی تو کل دانشجوهای ورودی رشته مون فقط من و زینب مذهبی بودیم...
و احساس میکردم به بهونه های مختلف میخواد باهام حرف بزنه
نه جرات اینو داشتم که بهش بگم باهام صحبت نکنه و نه میخواستم باهاش حرف بزنم...
به خاطر همین از اون کار انصراف دادم و یکی از دوستام جایگزینم شد....
⏪ ادامه دارد......
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#بسوزه_پدر_عاشقی 😍😜
قسمت_بیست_و_ششم
👈 از زبان مینا:
دوست نداشتم مجید بیشتر از این حرفها امیدوار بشه ولی میدونستم گفتن این حرف به خونواده م یعنی باز شدن در خونه به روی خواستگارهای گوناگون و قطعا همه رو که نمیشه با یه بهونه ای رد کرد،،،
اما تو پیام هام به مجید باز کم محلی میکردم و از این بابت وجدانم راحت بود که دلخوشش نکردم
از اونور توگروه خیلی فعال بودم و دائم پست میذاشتم و یه جورایی گروه شده بود فقط پست من و آقا محسن😊
اون میذاشت من تایید میکردم و من میذاشتم و اون تایید میکرد
یه روز شیوا بهم زنگ زد و تا گوشی رو برداشتم دیدم داره پشت گوشی جیغ و سوت میکشه
-چی شده دیوونه؟ترسیدم😦
-گفتم شیوا خانمت رو دست کم نگیر که😜
-چی شده شیوا؟ 😐
-تو هم چندتا جیغ بکش تا بهت بگم 😂
-شیوااااا😑
خب حالا!بد اخلاق! اصلا نمیگم بهت..بای
-خوب حالا قهر نکن😕
-میخواستم بگم این آقا محسنتون بهت علاقه مند شده...به دوست پسرم بابک گفته که ما باهات حرف بزنیم ببینیم مزه دهنت چیه😅
-خوب توچی گفتی؟ بهش گفتی از علاقه منم؟😧
-نههه..مگه خل شدی؟؟ گفتم مینا جون اصلا تو این فازا نیست...حالا بذار یه چند روز تو خماری بمونه بعد یه قرار میذاریم باهم بحرفین 😉
-خوب الان من باید چیکار کنم؟؟😦
-هیچی.یک کم سر سنگین تر بشوتو گروه زیاد نگو و نخند...و کلا یک کم کم محلی کن تا جلوتر بیاد 😉
-مطمئنی ناراحت نمیشه؟
-آره بابا...نترس...پسرا هرچی سخت تر دختری رو به دست بیارن بیشتر دوستش دارن 😂
-نمیدونم والا😕
-راستی مینا...خل نشی از اول حرف ازدواج اینا بزنی ها...یه مدت باید با هم دوست باشین
-یعنی چی؟؟
-وایی که چقدر تو خنگی😑باهم برین اینور اونور...رستوران...کافه...خلاصه با خصوصیات هم آشنا بشین😉
-نه شیوا.من نمیتونم..بابام بفهمه منو میکشه😞
-نترس...بابات قرار نیست بفهمه😒
یه مدت به برنامه های شیوا عمل کردم تا روز موعود رسید
قرار بود تو یه کافه من و آقا محسن باهم حرف بزنیم...
آقا محسن ودوست پسر شیوا زودتر رفته بودن و دوتا میز رزرو کرده بودن
من و شیوا که رفتیم بابک بلند شد اومد رو میز دومی و شیوا هم رفت پیشش وبهم اشاره زد برم پیش محسن
خیلی استرس داشتم
دستام میلرزید
قلبم تند تند میزد
اصلا نمیدونستم چی میخوام بگم
آروم رفتم سر میز نشستم ومحسن بلند شد و سلام گرم کرد و عذرخواهی بابت اینکه وقتم رو گرفته،
از استرس بدنم میلرزید و این لرز تو صدام هم معلوم بود و با صدای گرفته سلام کردم
ازم پرسید مینا جان چی میل داری؟؟
با شنیدن این جمله یه حس عجیبی داشتم
هم خوب هم بد
هم احساس عشق هم احساس گناه
آخه تا حالا هیچ مردی منو با پسوند جان صدا نکرده بود....
⏪ ادامه دارد.....
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق
متاسفم؛ برای زنهایی که خودشان را از تیم مذاکرهکننده هستهای ضعیفتر میدانند!! مگر از آن ضعیفتر هم
پستهای پنجشنبه(حجاب وعفاف)👆
روز شنبه (امام زمان (عج) و ظهور👇
واجبِ شرعیِ عشـ❤️ـق است ...
سلامِ سرِ صبح
السلام ای همه ی ...
عشـ❤️ـق و مسلمانی من
سلام امام مهـ❤️ـربانزمانم ....
#سلام
#شعر_مهدوی
#امام_زمان
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🔻همین هایی که تظاهرات میکنن... اگه منافعشون تامین بشه👌 اگر هزارتا ظلم به هزار تا کشور دیگه بشه بخا
#جلسه_سوم
#قسمت_دوازدهم
🌺 مبحث #کمی_از_اسرار_ولایت 🌺
🔹نمونه هایی از ظلم هایی که در جوامع غربی صورت میگیره در حالیکه همه این ظلم ها رو به راحتی پذیرفتن مثال زدیم
✨شهید مطهری اینجا یه مثال قشنگ میزنه👌
🔸میفرماید...
فردی رفت تو یه روستا🏞
دید همه دارن تن هاشونو میخارونن
گفتن سلام علیکم...حال شما خوبه🙄
یکم نگاه نگاه کرد
دید همه تنشون رو دارن میخارونن
گفت شما مریض نیستین🤔این پوستتون مریضی خاصی نداره...
که همه دارین تن هاتون میخارونین❓
اینا ضمن اینکه تنشون رو میخاروندن
میگفتن نـــــه
راســـــتی...
تو چــرا تنت رو نمیخارونی❓
تو مریض نیستی...
گرفتن طرف رو انداختن تو رودخونه🌊
با چوب میزدنش تو آب
هی داد میزد میگفت آقا من مریض نیستم...شما مریضین
آدم که انقد تنش رو نمیخارونه
میگفتن چطور ما همه مریضیم
تو یکی سالمی❗️
لابد تو مریضی که تنت رو نمیخارونی😏
انقدر زندگی غربی اینجوری شده🔻
که الان به بعضی ها بگی
که یک زندگی بهتری وجود دارد✔️
که آنچنانی ست
مسخره میکنن
میگن تو مریضی عاقل نیستی دیوانه ای این چه حرفیه میزنی...
👆👆✅
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
📌 #طرح_مهدوی
🌅 #عاشقانه_مهدوی
ای مثل روز آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم...
🖼 #پروفایل
❣ @Mattla_eshgh
⭕️ اندوه بزرگیست زمانی که نباشی...
🔸 از لحظه آمدنم به این جهان چیزی به یاد ندارم؛ اما میدانم که هر چه بود گذشت...
کودکی ام با آن همه هیاهوی کودکانه...
نوجوانی ام با آن همه شور و نشاط و طعم تجربه های جدید...
و جوانی ام، که ساعتها در کشمکش شناخت حق و باطل از هم پیشی گرفتند و فقط و فقط گذشتند...
🔸 این عمر ماست که میگذرد. میبینید؟؟؟
لمس میکنید؟؟؟
هرچه به مرگ نزدیکتر میشوم، اندوه نبودنت بیشتر و بیشتر حس میشود.
🔸 خدايا، اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند، و ما نزديک می بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان.
(فرازی از دعای عهد)
#دلنوشته_مهدوی
❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از راه ناتمام
#عکس_نوشته
🔺هدف این انقلاب این است که به ظهور منجر گردد
👤استاد #رائفی_پور
#تا_انقلاب_مهدی
🆔 @rahe_na_tamam