eitaa logo
مطلع عشق
282 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃پریدم وسط حرفش . نمی توانستم این لحن خشك و غریبه را تحمل كنم. برای من كه جز ناز و نوازش چیزی از محمد ندیده بودم این لحن و كلام از صدا تا سیلی تلخ تر بود با گریه گفتم: من نمی دونستم كار بدی می كنم. فكر كردم این طوری تو از این كه كار خودم رو خودم انجام دادم خوشحال هم می شی. فكر كردم حالا كه شوهر كردم لابد دیگه عقلم می رسه. فكر نمی كردم حتما باید اجازه بگیرم من ، من فكر.... ولی گریه مجالم نداد. حالا او متعجب شده بود. با ناراحتی سرم را روی سینه اش گرفته بود و پشت سر هم می گفت: گریه نكن. من نمی فهمم گریه برای چه؟ آخه مگه چی بهت گفتم؟ مهناز ؟ خواهش می كنم . می شنوی؟ دست هایش كه موهایم را نوازش می كرد و مهربانی دوباره صدایش قلبم را آرام می كرد ولی اشك هایم بی اختیار می ریخت. كمی كه آرام تر شدم دستم را بالا برد و انگشت هایم را بوسید و همان طور كه دستم را توی دستش نگه داشته بود گفت: از این كه خواستی كمكم كنی ممنونم و از این كه ناراحتت كردم معذرت می خوام. ولی آخه عزیزم دلم تو فكر نكردی وقتی من خودم هر جا می خوام برم حتی ساعت تقریبی رفت و برگشتمو تا اون جا كه ممكنه به تو می گم، حق اینو دارم كه از تو هم همینو بخوام؟ من نمی خوام ازم اجازه بگیری ولی دوست ندارم سراغ تو رو از این و اون بگیرم. تو كافی بود كه دیشب بهم می گفتی كه خرید داری یا من وقت داشتم و چشمم كور خودم باهات می آمدم یا نه شما خودت این زحمت رو می كشیدی ولی نه این طوری. این درسته كه من خسته از راه بیام بشنوم كه شما پیغام دادین با مریم این ها می ری خرید. تازه این خرید تا این موقع شب هم طول بكشه؟ مهناز من اون موقع كه تو زنم هم نبودی دوست نداشتم ازت بی خبر باشم دوست نداشتم تنها جایی بری. تو یك دختر جوونی دلیلی نداره تا این موقع شب بیرون از خونه باشی. حرفمو می فهمی؟ چهار ساعته كه من چهل بار تا سر خیابون اومدم و برگشتم . فقط پنج بار رفتم در خونه مریم این ها كه ببینم آخه چی شده كه تو تا این موقع نیامدی . اون وقت حالا كه اومدی به جای این كه ناراحتی منو درك كنی تازه جواب سوال من اینه؟ باید این طوری اشك بریزی؟ راست می گفت با شرمندگی سرم را بلند كردم و نگاهش كردم. اشك هایم را پاك كرد و آرام چشم هایم را بوسید و گفت: مثل این كه گفته بودی دیگه مثل بچگی هات فوری گریه نمی كنی! این همه اشك رو از كجا می آری؟ من معذرت می خواستم و او مرا می بوسید. اگر پایان همه توبیخ های دنیا این قدر شیرین باشد هیچ كس مشتاق پاداش نمی شود. به هر حال آن شب گذشت و من تازه فهمیدم كه خود ازدواج و صرف دوست داشتن محكم ترین دلیل است اگر نه برای اجازه گرفتن لااقل برای حریم قائل شدن برای خیلی از مسائل زندگی.
🍃مهر ماه با حال و هوای خاص خودش رسید اما مهر آن سال برای من مثل سال های قبل نبود با باز شدن مدرسه محمد را كم تر می دیم و این كلافه ام می كرد. دیگر حوصله كتاب و دفتر و كلاس را نداشتم. پیش خودم فكر می كردم بی خود نیست كسی كه ازدواج می كند مدرسه راهش نمی دهند. حواسم اصلا جمع درس نبود و همین مرا خیلی از مریم و زری عقب انداخته بود. بر عكس من محمد كه واحد های بیش تری گرفته بود روزها تا غروب كلاس داشت. وقتی هم خسته برمی گشت مدام سرش توی كتاب و جزوهایش بود. مریم و زری هر چه به من فشار می آوردند فایده ای نداشت. دیگر دل و دماغ كلاس و دفتر و كتاب را نداشتم. مریم مرتب می گفت: مهناز بیچاره این محمد از اون مردها نیست كه تو فكر می كنی ها كسی كه به خواهرش برای درس این قدر سخت بگیره زنش رو ول نمی كنه. ولی من گوشم بدهكار نبود. برای خانه داری و شوهرداری احتیاج به درس نداشتم حدود دوماه از باز شدن مدرسه ها گذشته بود. بعد از ظهر جمعه بود محمد روی میز خم شده و سرش توی كتاب و دفترهایش بود ومن بیهوده كتاب ها را جلوی خودم روی زمین پهن كرده بودم همان طور كه دست هایم زیر چانه ام بود غرق تماشای محمد بودم. سنگینی نگاهم انگار تمركزش را به هم زد و سرش را بلند كرد. لبخند زنان گفت: دختر خوب تو مگه درس نداری؟ با خونسردی و خیلی راحت گفتم: چرا ولی دیگه حوصله درس خوندن ندارم ادامه دارد ... ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
حسن روحانی در نظر سنجی ها،فقط سه درصد رأی داشت اما مشاهده کردید که در دور اول با اتحاد اصلاح طلبان توانست با کسب 18میلیون رأی بر جبهه نیروهای انقلاب پیروز شود. مراقب باشید اینبار کلاه سرمان نرود.
مطلع عشق
#پروفایل #حجاب #چادر ‌❣ @Mattla_eshgh
پستهای روز پنجشنبه( حجاب و عفاف )👆 پستهای شنبه ( (عج) و ظهور)👇
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
۷۲ ✍قَــلَم بــردار! امروز فرصتِ امضاست؛ زیر عهدنامه ی عشـــق... بیـا... تا رسیدن، راه زیادی نمانده است! قلم بردار و امضاء کن! و پای این عهد، صادقانه بایست👇 @ostad_shojae
مطلع عشق
#رمان_محمد_مهدی 96 💠 حاج آقا : این گناهان روح روزه رو از بین میبرن، یعنی چی؟ یعنی اثر روزه از بین
97 ❇️ حاج آقا: برای این کار باید به توصیه آیت الله بهجت گوش داد ، به نظرم خیلی راهگشا هست 🔰 ساسان : چی؟ توصیه ایشون چی بود؟ 💠 : بله حاج آقا، اگر بگین ممنون میشم، چون واقعا اول وقت بیدار شدن برای نماز صبح ، کمی سخته ❇️ حاج آقا : ایشون می فرمودند که اگر کسی بقیه نمازهای خودش رو در اول وقت بخونه، خدا خودش کمک میکنه تا این فرد برای نماز اول وقت صبح بیدار بشه، اگر کسی در طول روز حواسش به خدا باشه، حواسش به کارهاش باشه ، خدا کمکش می کنه برای نماز صبح 👈 بچه ها قدر نماز صبح رو بدونین، از بین همه نمازها ، به این نماز توصیه بیشتر شده ، خب برگردیم سر بحث خودمون ، داشتم درباره روح روزه حرف میزدم، نماز رو به عنوان مثال گفتم ، روزه ای که همراه با مراقبات روزه نباشه، روح خودش رو از دست میده ،روح روزه که نباشه، فقط گرسنگی کشیدن و تشنگی تحمل کردن است و بس اما اون اثری که باید داشته باشه ، نداره باعث رشد و ارتقای معنوی آدم نمیشه، فقط به عنوان یک رفع تکلیف انجام میشه، 🌀 آدم وقتی روزه هست باید مراقب دهان خودش باشه تا هر حرفی رو نزنه، باید مراقب چشمش باشه تا هر چیزی رو نگاه نکنه باید مراقب گوش خودش باشه تا هرچیزی رو نشنونه 👈 شما قصد دارید فردا که روز نیمه شعبان هست رو روزه بگیرید، تمرین خوبی بکنید تا آمادگی کسب کنید برای روزه ماه رمضان، یادتون هم باشه که 3 روز آخر ماه شعبان هم روزه بگیرید، البته اگر توانایی دارید چون روزه گرفتن در این 3 روز پایانی این ماه، خیلی تاکید شده و ثواب داره به فرمایش بزرگان، در ماه رجب بیشتر به دعا و نماز و ذکر توصیه شده ، در ماه شعبان بیشتر به روزه گرفتن ❇️ خب بچه ها ، سوال بسه، سحری بخوریم که دیگه چیزی تا اذان نمونده
98 🔰 اذان صبح شد ، ساسان و بعد از مسواک زدن رفتن سمت نماز خوندن 👈 حاج آقا : بچه ها کجا ؟ تازه اذان شده ، برای نماز صبح کمی صبر کنید ، بعدا نماز رو بخونید، جماعت هم هست ، به جماعت بخونین 🌀 : حاج آقا داریم میریم نافله بخونیم ، نافله صبح ، خودتون گفتین خیلی ثواب داره، ما نافله میخونیم، تا شما آماده بشین برای نماز که ان شالله با شما جماعت بخونیم ❇️ حاج آقا فقط یک لبخند ساده زیر لبش زد و خدا میدونه تو دلش چه دعایی برای این دوتا نوجوان کرد... شاید دعا کرده باشه که " خدایا ، این بچه ها رو از همین سن و سال در مسیر امام زمان _(عج) قرار بده و مراقبشون باش تا گناه نکنن ، مراقبشون باش و کمکشون کن تا تو این دنیای پر گناه ، به سمت شیطان نرن ، کمکشون کن که هیچوقت دستشون رو از دست امام زمان (عج) جدا نکنن دعاهای خیر اونها رو مستجاب کن و کاری کن همیشه در همین مسیر اهل بیت (ع) و بندگی باشن... به به ، چه دعای قشنگی ! ان شالله همین دعا برای همه نوجوان ها و جوان ها 💠 حاج آقا داشت بلند میشد که یه مرتبه ساسان اومد ✳️ ساسان : حاج آقا یه سوال مهم ! 🔰 حاج آقا : جانم بپرس ، 🌀 ساسان : میشه بگین تو نافله صبح باید کدوم سوره ها رو بعد سوره حمد خوند؟ 🔰 حاج آقا : نیازی به این سوال ها نیست پسرم، تو نافله ها اصلا سخت گیری نکنین، اصلا گفتم که ، حتی میشه نشسته هم خوند ، حتی بدون خوندن سوره ، یعنی فقط همون سوره حمد رو بخونین کافیه ، پس تو این چیزها سخت گیری نکنین ، راحت بخونین 🌀 ساسان : نه حاج آقا، بحث این چیزها نیست، دوست داریم یاد بگیرم، هم نمی دونست ، شما بگین ، الان که سر صبح هست و تازه هم سحری خوردیم، حال داریم ، می خونیم ، حتی اگه سوره بقره باشه 😊 🔰 حاج آقا که خنده اش گرفته بود گفت: احسنت به این روحیه خدا خواهی شما ، دوست دارین بیشترین برای خدا عبادت کنین و واقعا رضایت خدا رو جلب کنین، حالا که اصرار داری میگم 👈 تو روایت اومده که مستحب هست در رکعت اول نافله صبح ، بعد سوره حمد، سوره کافرون خونده بشه و در رکعت دوم بعد از سوره حمد، سوره توحید خونده بشه (منبع:الخصال / ترجمه فهرى، ج‏۲، ص: ۳۸۹) 🔰 بازم دارم میگم ساسان جان، اصلا تو نافله سخت نگیرین، این سوره کافرون مستحب هست، میتونی به جاش سوره دیگه که بلد هستی بخونی، راحت باشین 👈 اما جالبه بدونی خوندن سوره کافرون و توحید در نمازهای مستحبی دیگه هم سفارش شده 🌀 ساسان : کدوم نماز ها حاج آقا، بگین توروخدا ❇️ حاج آقا :در نمازهای....
99 ❇️ حاج آقا :در دو رکعت از نافله ظهر و نافله مغرب و نافله شب هم گفته شده که در رکعت اول سوره کافرون خونده بشه و در رکعت دوم سوره توحید (منبع:الخصال / ترجمه فهرى، ج‏۲، ص: ۳۸۹) 🔰 ساسان: بسیار ممنون حاج آقا، منتظرتون هستیم برای نماز جماعت 🌀 بعد نماز ، آقا هادی و به همراه ساسان سوار ماشین شدن تا ساسان رو به خونه خودش برسونن چون شب بود و نمیشد تنها بره تو ماشین آقاهادی گفت: ساسان جان ، امشب خوب بود؟ لذت بردی؟ 🔰 ساسان : خوب نبود ، عالی بود !!! واقعا عالی بود ، فکرش هم نمی کردم خدمت به امام زمان (عج) این همه لذت داشته باشه ، از همون بعدظهر که از مدرسه اومدیم و کار رو شروع کردیم و ایستگاه صلواتی برای مردم شربت و شیرینی پخش می کردیم تا الان که تقریبا 15 ساعت میگذره، اصلا نخوابیدم، هم نخوابید، اینقدر کار لذت داشته که خوابمون نمی اومد 👈 واقعا چقدر کار برای امام زمان (عج) قشنگه ، باور کنین عمو هادی، اگه بچه های هم سن و سال ما بدونن کار و کار برای امام زمان (عج) چقدر لذت داره و به آدم حال خوشی میده، اینقدر دنبال دیدن این فیلم و اون کلیپ و فلان سایت و بازی های بیخود نمی رفتن می نشستن برای امام زمان (عج) تلاش می کردن و کار می کردن تا آقا رو از خودشون راضی نگه دارن 👈 من و دیشب خیلی با هم حرف زدیم ، قول و قرارهایی با هم گذاشتیم که قراره بین خودمون بمونه و تا عمر داریم اجراش کنیم، سر سحری خوردن هم با حاج آقا زیاد حرف زدیم و مطالب خوبی گفتن سعی می کنم اونها رو هم انجام بدم در حد توانم 👈 ولی ... ✳️ ساسان سرش رو انداخت پایین و انگار بغض گلوش رو گرفته بود و نمی تونست حرف بزنه 🌀 در حالیکه دستش رو تو دست ساسان گذاشت پرسید: چی شد؟ چرا ادامه نمیدی؟ ✳️ ساسان در حالیکه اشک از چشمهاش جاری میشد گفت : ولی خیلی تنهام... کسی رو ندارم تو خونه که کمکم کنه کسی رو ندارم که تو خونه برام از امامان و خدا و پیامبر(ص) بگه پدرم رو که میشناسین ، اصلا این چیزها رو قبول نداره و گاهی با صدای بلند مسخره هم میکنه تا من بشنوم و دست از این اعتقاداتم بر دارم گاهی هم که شبکه های خارجی برنامه های ضد اسلام دارن، صداش رو زیاد میکنه تا من که تو اتاقم هستم ، صداش رو بشنوم و تحت تاثیر فرار بگیرم. مادرم هم اعتقاد داره ، اما عمل نداره و اصلا هیچ چیز خاصی از دین نمیدونه تا بخواد به من یاد بده 👈 واقعا تنهام... دیگه نتونست ادامه بده و گریه اش گرفت... ادامه دارد...
100 🔰 آقا هادی ماشین رو زد کنار و ایستاد 👈 پیاده شد و رفت پیش ساسان نشست ، دستهاش رو محکم گرفت و بغلش کرد گفت : ساسان جان ، چرا ناراحتی ؟ چرا گریه می کنی؟ تنهایی ؟ کی گفته تنهایی ؟ من و کنارت هستیم 👈 هرجا مشکل داشتی به ما بگو ، هر سوالی برات پیش میاد به ما بگو ❇️ : آره داداش عزیزم، ناراحتی نداره، هر موقع میتونی به من تلفن کنی تا با هم حرف بزنیم، هر موقع میتونی بیای خونه ما ، بیای مسجد ما هرکتابی هم خواستی بگو من برات میارم ، شبهه ای هم برات پیش اومد ما کنارت هستیم و جواب میدیم 💠 ساسان کمی آروم شده بود ، احساس کرد واقعا کسی رو داره که پشتش باشن و کمکش کنن و به سوالاتش جواب بدن 🔰 ساسان : ممنونم ، ممنونم ، ولی ایکاش... نمی دونم این حرفم درسته یا نه ، اما ایکاش زودتر بزرگ بشم و برم جدا زندگی کنم و دیگه تو اون خونه ای که اسمی از خدا و دین و قرآن نیست زندگی نکنم... محیط اونجا برام سخت هست بخدا خیلی سخته وقتی در یخچال خونه رو باز میکنی ، بوی گند ..... همه خونه رو پر کنه بخدا سخت هست که آدم تا جای ممکن تلاش کنه با پدرش حرف نزنه ، چون اینقدر دهنش بوی .... میده که حال آدم بد میشه. بخدا سخته ، سخته... ❇️ آقا هادی : این حرف رو نزن ساسان جان، اصلا این حرف رو دیگه تکرار نکن پدر و مادر آدم هرچی باشن ، قابل احترام هستن نباید بهشون بی احترامی کرد 👈 شما باید با نهایت احترام با پدر و مادرت حرف بزنی ، حتی اگر شدیدترین توهین ها رو به مقدسات کردن حالا مادرت که خداروشکر اعتقاد داره ، اما عمل نداره که ان شالله خوب میشه اما پدرت رو مواظب باش،اصلا نباید جوری حرف بزنی که ناراحتش کنی 🔰 ساسان : آخه پدرم کلا با نماز خوندن و قرآن خوندن من مشکل داره، میگه نباید بخونی ! 🌀 آقا هادی : نه ، اینجا نه ، اینجا نیاز نیست حرف پدرت رو گوش بدی، چون واجبات هست، در بحث انجام واجبات و ترگ گناهان شما باید حرف خدا رو گوش بدی، پس اگه در این مورد ناراحت شد ، اشکالی نداره ، اما تو بقیه کارهای که واجب و گناه نیستن، سعی کن مراعات احترامش رو بکنی اصلا باهاش بحث نکن ، هرچی گفت منطقی جواب بده و اگه دیدی قانع نمیشه و داره ادامه میده، شما ادامه نده و بحث رو تمام کن عبادت هات رو هم تو اتاقت انجام بده که نبینه و مدام کنایه نزنه 👈👈 اما هیچوقت هیچوقت هیچوقت تحت هیچ شرایطی، به پدر و مادرت بی احترامی نکن 👉👉
خرمشهر ، منزل شهیدان ارجعی خانواده ای که مادر، دختر و دو پسر آن به شهادت رسیدند مادرشان از حضرت زینب(س) شهادت خواست و گرفت و نوعروسی که پس از 47روز از ازدواج همسرش شهید شد و برادر شهید با او ازدواج کرد. مادری که به واسطه بمب باران بهبهان درمیان فرزندان شهید خود در خرمشهر آرمید و به آرزو و خواسته ی قلبی خود که در حرم حضرت زینب(س) خواست رسید. خانواده شهید ارجعی سپر انقلاب شدند و با این انتخاب حافظ انقلاب شدند. مقام معظم رهبری در نخستین روزهای رهبری در منزل این شهیدان آمدند و با پدر شهید دیدار داشتند. انگشتی که امروز با استامپ میشه روزی با خون شهدا شده بود ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از علیرضا پناهیان
📌امشب، گفتگوی زنده تلویزیونی علیرضا پناهیان در برنامه جهان‌آرا 👈🏼 موضوع: بررسی مولفه‌‌های فرهنگ سیاسی در انتخابات 🔻امشب ۸خرداد - ساعت۲۲ - از شبکه افق 🔻 تکرار روز بعد ساعت ۱۴:۳۰ @Panahian_ir