eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
📍تیکه جالب و کوبنده سریال مشاور شبکه افق به حجاب استایل‌ها.. 📍همچین صراحتی رو در آنتن صداوسیما کم داشتیم👏
4_5922610758444648147.mp3
9.75M
💞 ۳۵ منّت گذاشتن، بعد از محبت و توقعِ جبران داشتن، نشانه ی ضعف توحید و فقدان معرفت انسان است! چنین انسانهایی، در مهرورزی صحیح، هرگز موفق نخواهند بود. ‌❣ @Mattla_eshgh
: «باطن زیبا و نورانی، در ظاهر زیبا و نورانی جا می‌شود!» ✍️ پیرمردی است شاید حدود هشتاد ساله! هر روز نیم ساعت قبل از اذان صبح عصا زنان می‌آید حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام و بعد از نماز جماعت زیارت می‌کند و عصا زنان هم می‌رود. • همیشه پیراهن سفید به تن دارد و پیراهنش لک ندارد! آنقدر نور به دست و صورتش نشسته که انگار جز لباس سفید چیزی به او نمی‌آید اصلاً. از کنارت که می‌گذرد، رد بوی عطرش می‌‎ماند و اگر بشناسی عطرش را، می‌فهمی قبلاً از آنجا عبور کرده. • یک ماهی بود ندیده بودمش! هر روز می‌ایستادم در حیاط، همانجا که خودش همیشه می‌‌ایستاد و یکی یکی با صدای بلند بچه ها و دامادها و عروسهایش را به اسم دعا می‌کرد، می‌ایستادم و برای اینکه سالم باشد و باز سحرها بیاید حرم دعا می‌کردم. می‌توانستم حدس بزنم که نیامدنش به هر علّتی هم باشد، این ساعت دلش حتماً هوایی اینجاست. • بعد از یک ماه دیدم لاغرتر از قبل و آهسته‌تر از همیشه دارد از درب بازارچه وارد می‌شود. رفتم جلو و از خوشحالی سلامش کردم. • ایستاد و انگار که نفس نداشته باشد دیگر ... کمی نگاهم کرد و مرا به جا آورد، لبخند زد و گفت: سلام باباجان، خوبی؟! گفتم: تمام این حدود یکماهی که نبودید مثل شما همانجا ایستادم و دعایتان کردم. من میتوانستم حالتان را در آن لحظات بفهمم. خدا رو شکر که امروز اینجایید. گفت : قبلاً که برایت گفته بودم، من از جوانی‌ با همسرم سحرها مهمان سیدالکریم بودیم. هر سحر بیدار می‌شدیم و شبیه یک عروس و داماد لباسهای سفیدمان را می‌پوشیدیم و باهم قدم‌زنان می‌آمدیم خدمت آقایمان. من هر سحر موهایش را می‌بافتم و او برایم عطر می‌زد! این آدابِ زیبنده شدن‌مان برای مولایمان بود. آفتاب که طلوع می‎‌کرد من میرفتم بازار، و او می‌رفت سراغ خانه و ضبط و ربط اُمورش. همسرم تقریباً بیست سال است که به رحمت خدا رفته و فرزندان من هم جابجا شده ‌اند. اما من هنوز سحرها لباس سفیدم را می‌پوشم و عطر می‌زنم و به سمت حرم می‎‌آیم، با این تفاوت که او هنوز هم در کنار من است و با من قدم برمی‌دارد. تازه من برایش شعر هم می‌خوانم در راهِ آمدن. • حرفهایش، اصلاً عجیب نبود! این مرد نورانی اگر جز این بود، باید تعجب می‌کردم. • رو کرد به گنبد و گفت؛ بابا جان، خوب کسی را برای رفاقت برگزیدید! او اگر شما را در رفاقت، ثابت و استوار ببیند، حتی اگر روزی هم نشد اینجا حاضر شوید، خودش می‌آید سراغتان. یکماه است که نگذاشته من در بستر بیماری غم دوری‌اش آزارم دهد. گفتم بابا: این آقا خودش که هیچ، رفقایش هم همه‌چیز تمامند. افتخار می‌کنم روبروی شما ایستاده‌ام و از حکمتهای جان شما می‌نوشم. • گفت : خدا ما را همنشین این آقا گرداند در بهشتِ او، إن‌شاءالله.
هدایت شده از سنگرشهدا
سلام دوستان برای مشکل گشایی و حاجت روایی یکی از خادمین کانال سنگرشهدا نذر ختم یاعلی گرفتیم ، ممنون میشم همراهیمون کنید. @FF8141
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار و کاسبی جدید؛ اسپرم و تخمک ۱۵ تا ۵۵ میلیون تومان! 🔸 بازار فروش اسپرم یا تخمک!! 🔸تماشای این گزارش عجیب را از دست ندهید! ⚠️ اسپرم‌ها از چه راهی به دست می‌آیند؟ خودارضایی؟! چه نسل و انسان‌های بی‌کیفیتی از این راه به دنیا می‌آیند؟! چه می‌دانید صاحب اسپرم و تخمک اهدایی، چه شخصیتی داشته‌اند، قسی‌القلب، اهل معصیت، مضطرب، شردوست یا غیره؟! 🔺از آن‌جا که کیفیت انعقاد نطفه و شرایط زمانی و مکانی و حالات روانی پدر و مادر بر روی نطفه و در نهایت کودک، آثار و عوارض مثبت یا منفی دارد، از این‌رو کیفیت و در راستای حقوق کودک، قابل ملاحظه و دقّت است. از نظر اسلام، اصطناعت، پرورش فرزندان و ساخت انسان برای خدا، از پیش از تولّد شروع می‌شود. ⁉️ ترجیح بین فرزنددار شدن به هر روشی است یا کیفیت فرزنددارشدن برای هدف خلقت اهمیت دارد؟! 🅾 قدرت فعلی مردم ایران مرهون و است، باید از این نعمت گران‌بها مراقبت کرد. ‼️ ترجیح می‌دهید فرزند و نسل آینده‌ی شما اهل سعادت باشد یا شقاوت؟!
نمیتونم اینو هضم کنم یعنی چی اخه ! به همین راحتی با آینده ی یک انسان که قراره پا بذاره تو دنیا و ابدیت در پیش داره ، بازی میکنن 😞 اسلام این همه آداب گفته برا بوجود اومدن انسان بعد به همین راحتی ، میرن میخرن اصن معلوم نیست ، طرف کیه ، شیعه هست نیست ادم پاکیه یا نه ، به لقمه هایی که میخورده دقت کرده یا نه حلال میخورده یا حرام ، پاک بوده یا شبهه ناک چ روحیاتی داشته عفیف بوده یا نه
حالا بچت خوشگل و مو بور و چشم رنگی بود اصن زیباترین آدم روی زمین بشه که چی ؟ چ تاثیری در عاقبت بخیر شدنش داره !؟
اعصابم خرد شد 😢 صفات ژنتیکی پدر مادر رو بچه اثر میذاره تو روحیاتش تو صفاتش تو همه چیز زندگیش بخدا ماها بعنوان پدر و مادر مسئولیم حتی اگه متاهل نیستی ، در قبال فرزند آیندت مسئولی حتی گناهان الانت روش تاثیر خواهد گذاشت در آینده پاک بودن و عفیف بودنت روش تاثیر داره
با توجه به اهمیت نقش و تاثیر پدر و مادر بر فرزند و حقی که فرزند بر پدر و مادرش داره بهتر نیست ؟ همسری رو انتخاب کنین که ، خوش اخلاق باشه و پاک و عفیف زندگی کنه و حلال و حروم رعایت کنه در کل خط قرمزش خدا باشه ظاهر هم مهمه ، در حدی که به دلتون بشینه ( البته قبلش یه تجزیه تحلیل کنین ملاکهای ظاهری تونو ، که برگرفته از رسانه و تاثیر رسانه ها و ... نباشه ، دنبال قد فلان و هیکل هفتی و چشم فلان و ... اینا نباشین ، همه که شبیه فلان بازیگر و فلان حجاب استایل و فلان ورزشکار نمیتونن باشن ، اونا بخاطر کارشون هرروز اتاق عمل زیبایین و میلیاردی پول خرج میکنن واسه ظاهرشون )
مطلع عشق
کار و کاسبی جدید؛ اسپرم و تخمک ۱۵ تا ۵۵ میلیون تومان! 🔸 بازار فروش اسپرم یا تخمک!! 🔸تماشای این گزا
ببخشید خیلی حرف زدم دلم پر بود از دست اینا 🙈😕 خدمت شما دوستای گلم👇 🌸❤️
مطلع عشق
حسنو این مدت میبرم پیشه مامان و بابای نرگس ... به اونا هم ظلم کردم ... میدونم خیلی دلشونکردن و نیو
سی و یک 🍃 چشمان معصومه گرد شد و با لحن متعجبی گفت : چی؟! - خود آزار ! به یه نوع اختلال روانی میگن ... کسی که به خودش آسیب میزنه رو میگن خود آزار ! - خب ؟! - خب همین دیگه ... قرار شد با هم آشنا شیم ... الان دو تا از اخلاقات دستم اومده ... اولیش دلسوزیه و دومیشم خود آزاری ! .... اخه خانوم مگه من حرفی از پول زدم ؟! اصن کی گفته با چند تا خرید تو مدیون من میشی ؟ ... خود آزاری دیگه ! معصومه مات به او نگاه میکرد. نمیدانست بخندد یا نه ! اصلا نمیدانست مسعود شوخی میکند یا جدی است ! مسعود دوباره نیم نگاهی به او انداخت و لبخندی زد. معصومه خجالت زده شد و تعجبش را جمع کرد. به خانه ی پدری معصومه رسیدند. از همان اول چیزی سر جایش نبود. دیدن چهره ی جدید معصومه با چادر و حجاب کمی باعث تعجب پدر و مادر و برادرش شد. مسعود ناخودآگاه عصبی بود و معصومه هر بار که به صورت مادرش نگاه میکرد عصبی میشد. دیگر طاقت نیاورد. نگاه غضبناکی حواله ی محمد کرد. - مامان صورتت چی شده؟! - هیچی - مامان دروغ نگو ! ... کاره این محمـــ.... - گفتم هیچی نیست - دِ داری دروغ میگی مادر من ... من نمیدونم این بشر چی داره که هر غلطی میکنه باز شما لاپوشونی میکنین و میگین هیچی هیچی - هیچی نیست ! کاره محمدم نیست ... خوردم زمین نفس عمیق و عصبی ای کشید و گفت : باشه...حالا شما هِی دروغ بگو و غلطای این شازده تو لاپوشونی کن محمد بلند شد و با چند قدم خود را مقابل معصومه رساند و با فریاد گفت : وقتی میگه هیچی نیست ینی نیست دیگه ... اصن به تو چه ربطی داره که هِی زر میزنی؟!