eitaa logo
مـأوآ
952 دنبال‌کننده
20 عکس
25 ویدیو
0 فایل
برای تو چه بگویم؟ بگویم زخمم آنقدر عمیق شده ، که میتوان در آن درختی کاشت؟ بگویم غمگینم و مرگ کاری نمیکند؟ -مأوآ :پـناهِ‌تو
مشاهده در ایتا
دانلود
شد عادتِ ما که رویا ببافیم.
Can we be compensated for all the days we waited?
بیرون نرود از دل،عشق تو به آسانی
هنوز همون غم منی ولی افتادی از چشام؛
ولی حتی لوکیشنا هم خاطره دارن .
کاش از اون اول نبودی،
حالا من موندم و یه مشت امید .
راستش من اصلا بلد نبودم گریه کنم ینی واقعی ها هرچی زور میزدم نمیتونستم گریه کنم؛ یه روز تابستونی یکی اومد تو زندگی من انقدر پر احساس بود انقد با احساس حرف میزد انقد حرفاش قشنگ دلی بود کم کم سنگ تو دل منم آب شد. کم کم منهِ خُشک، بی ذوق سر ذوق اومدم از غار تنهایی خودم بیرون اومدم، گوشه گیری هام کمتر شد ... ولی نمی‌دونم چیشد نمی‌دونم چه اتفاقی افتاد ک اینجوری رفت اونجوری من تَرکم من هنوز که یکسال و پنچ ماهو ۲۷ روزه که رفته اما من هنوز باور نکردم یه کلمه از حرفاش دروغ بوده آخه اون شعر بلد بود شاملو میخوند شعرا ک دروغ نیستن هستن؟ از روزی که رفته من قبلم بدتر شدم تنهایی هام عمیق تر شدن، بی احساس تر شدم ، دیگه هیچ چیز و هیچکس نمیتونه سر ذوقم بیاره حتی همون آدمی که یه روزی سر ذوقم اورد⁦:)
Mahyar - Mahe Kamel.mp3
7.57M
403/2/26🫀🧠
قلبم فریاد کَر کننده ضربان را در حضور دیدنَت لمس می کرد. ℳ'
‌‌‏راستشوبگم استخونای روحم شکستن .
Growing up was not a good dream..
غم و اندوه از چهره‌اش می‌بارید ‌.
من به چشم های بی قرار تو قول می دهم ما دوباره سبز می شویم . .
خستم از قوی بودن . .
Growing up was not a good dream.
جَهت تَبادل ادمینی @Hiiiipl
_رشتهٔ صبرم به مِقراضِ غَمَت بُبْریده شد همچنان در آتشِ مِهرِ تو سوزانم چو شمع
دلِ من رفته رفته از رفتنت تنگ‌تر میشد و دهانِ تو رفته رفته از قهقهه گشادتر . دیگر زبانم از آوردنِ نامِ تو کلافه‌ست و نفس بریده . گهگاهی خودش را به کوری و کری میزند و سرآخر به حرف می آید. چشمانم بغض آلودتر از همیشه، خود را پشتِ پلک و مژه‌ها پنهان میکند . به شخصه ، حالم از هر چیز و ناچیز و بخصوص تو، بهم میخورد . تو راهِ دررویِ مردابِ عشق را به خوبی بلد بودی، و دستِ مرا در میانه‌ی راه به حالِ خودش رها کردی . تو میدانستی ! تو خوب میدانستی که رگ‌های توخالی و خشکیده‌ی من به سببِ گرمای وجودِ تو به کار می‌افتادند. دلِ من امشب، بسی بیشتر ز شبهای دگر در خویش فرو رفته . فقط یک نقطه سیاه کافی‌ست ؛ تا روزنه‌های نور ، آرایش و تعادلِ خود را ببازند . در آن نقطه‌ی سیاه رنگ ؛ فراق ، خماری و هزاران دردِ دیگر نهفته است که من قادر هستم تا تمامِ آنها را جزء به جزء و به وضوح مشاهده کنم . آری ؛ از تمامِ تو و زیبایی‌های وصف نشدنی‌ات ، تنها یک نقطه سیاه برای من به یادگار ماند .
-
أنت أجمل شيء ینبض بقلبي کل ليلة. «قشنگ‌ترین چیزی هستی که هر شب در قلبم می‌تپد.»
باید گریه کنم ولی خیلی خستم..
امیدوارم هیچوقت ندانی تنها دلیل من برای ادامه‌ی این زندگی زجرآوردیدن تو بود،
تو آخرین حوصله و ذوق من،برای دوست داشتن یک آدم بودی . .
مى بينى ؟ مثل ستاره پخش مان كرده‌اند توى اين صفحه سياه كه هر كدام مان جايى براى خودمان سوسو بزنيم كه مثلا هستيم. اما نمى دانيم در كدام منظومه مى چرخيم، براى چه مى چرخيم، و چقدر مى چرخيم.