eitaa logo
مَولانــٰاصٰاحِب‌َٱلزَّمٰانِ‌ أغِثْنـٰا
522 دنبال‌کننده
344 عکس
358 ویدیو
5 فایل
گفتم: به کـام وصلت خواهم‌رسید روزی؟!؟ گفتـا: که نیك بنـگر!!! (شاید رسیده باشی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ┈┈••✾❀ ﷽ ❀✾••┈┈ـ حاج‌آقای ‍ قرائتی نقل می‌کنند: مرحوم پدرم در چهل سالگی از دنیا رفت (و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم) ؛ در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم، تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست: ( در بزم غـم حسـین؛ مـرا یـاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟!؟ روزی در سن حدوداً بیست سالگی در کوچه می‌رفتم که مردی حدوداً پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج‌عباسعلی هستم، ناگهان مرا در آغوش‌گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفاً سرویس‌طلایی ارزان و کم‌وزن به نامزدم نشون بده (طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند) از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس‌طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی‌ئی که در خانه‌مان کردی صد تومان است؛ و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من؛ همینطور هاج و واج پدرت را نگاه می‌کردم و در دلم به خودم می‌گفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالأخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی‌ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدت‌ها شنیدم حاج‌عباسعلی در سن ۴۱ سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواج‌مان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه می‌کنی و همسرم با هق‌هق این‌گونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاده بود تا خانه‌ی ما را یاد بگیرد و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در می‌زند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی‌آنکه به ما نگاه کند (که مبادا ما خجالت بکشیم) پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا إمام‌حسین علیه‌السلام است ، لطفاً به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم (که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما داشته) ، بگونه‌ای‌که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد؛ که زنم‌ نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد؛ که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین‌آقای کهنه داماد شنیدم؛ فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای إمام‌حسین علیه‌السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می‌کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه می‌زده مرهمی به سینه دردمندان هم بوده ؛ و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری می‌انداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینیِ حسینیِ راستین بوده ..... ـ┈┈•• 🕊⃟🌿 ••┈┈ـ هدیه به روح متعٰالی‌اش ألفٰاتحةُمع‌ٱلصّلوٰات 📿 ـ┈┈•• 🕊⃟🌿 ••┈┈ـ 🕌 یٰا مَولٰانـٰا یـٰا أبـٰاعَبْدِٱللّٰهُ 🤲🏻 أَغِـثْــنــــٰا 𖧌 ✋🏻↴ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـ┈┈•• ••┈┈ـ ثواب عجیب (کمک هزینه بدیگران) برای سفر اربعین هشام می‌گوید: از إمام‌صادق (علیه‌السّلام) پرسیدم : کسی‌که خودش (به واسطۀ بیماری یا مشکلی) نتواند به زیارت إمام‌حسین (علیه‌ٱلسَّلام) برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند (هزینه‌هایش را بدهد)؛ چه أجری دارد؟ إمام‌صادق (عَلیه‌ِٱلسَّلٰام) فرمودند: ۱. به إزای هر درهمى که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد ۲. چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند! ۳. بلاهایى را که فرود آمده (تا به او برسد)؛ علاوه بر این که از او می‌گردانَد از وى دور نیز می‌سازد و [هم‌چنین] مالش حفظ می‌‏شود 📚 کامل‌‌ٱلزیارت، ص ۱۲۹ 🕌 یٰا مَولٰانـٰا یـٰا أبـٰاعَبْدِٱللّٰهُ 🤲🏻 أَغِـثْــنــــٰا ؛ 𖧌 ✋🏻↴ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ┈┈• •✾ ❀❀ ✾• •┈┈ـ 🎥 خاطره‌ی علّٰامه حسن‌زاده‌آملی از استیلای‌لحظه‌ای‌خشم و بالطبع آن آزرده‌خاطری فرزندان‌و عائله‌ی‌محترمة واز آن‌سوی‌دگر گله‌مندی حضرت استاد آ. سیدعلی‌آقای قاضی (رَحِمهُمٰاٱللّٰه) از عصبانیت عارض‌شده بر حضرت علّٰامه (قَدَّسَ‌ٱللّٰهُ‌نَفْسَهُمٰاٱلزَّکیَّة) 🛐 أَعُوذُ بِمَولٰانــٰا مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنٰا 𖧌 🤲🏻 ↴ https://Eitaa.Com/MawLaNa_14 ↵ 𖧌 📵 (حذف‌لینك)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ┈•• ••┈ـ روزی حضرت‌رضا به یکی از اصحاب فرمودند: در زمان جدم حالت جغد چنین بود که به خانه‌ها و قصرها رفت و آمد داشت، و هنگامی‌که اهل منزل مشغول صرف غذا می‌شدند به نزدیک آن‌ها می‌رفت تا به او آب و غذایی بدهند و با آنان هم غذا می شد، سپس به جایگاه خود روی شاخه‌ی درختان باز می‌گشت… اما هنگامی‌که حسین‌بن‌علی را شهید نمودند از آبادی خارج شد و به خرابه‌ها پناه برد و چنین گفت: "بد امتی هستید؛ وقتی با فرزند پیامبر چنین می‌کنید بر جانم در میان شما ایمن نیستم" ز آبادی دلم خون است به ویران رو از آن دارم به خاطر مختصر این داستان از دوستان دارم به جغدی بلبلی گفتا: تو در ویرانه جا داری من اندر باغ گل بر شاخه‌ی سرو آشیان دارم بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان ببین چندین هزاران سرو کاخ ارغوان دارم به پاسخ گفت: ای بلبل ارزانی تورا گلشن مرا این بس که در ویرانه مأویٰ و مکان دارم اگر ویرانه بد بودی، چرا پس دختر زهرا به ویران می نشستی؟ کز غمش آتش به جان دارم نخواهد شد فراموشم که در هر لحظه صد باره از این غم الأمان دارم گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی‌أکبر به دل داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم تو شادی با عروسان، گلستان داری ای بلبل من از دامادی قاسم دو چشم خون‌فشان دارم تو بر سر شور شمشاد و یاس‌و ارغوان داری من اندر لاله‌ی دل داغ عباس جوان دارم ز جور شمر و خولی دارم از غم شکوه‌ها لیکن شکایت‌های پی‌در پی ز دست ساربان دارم به طفلان حسین شد ظلم‌ها از کوفیان اما دلی پر خون ز جور دختران شامیان دارم هزاران نیش خنجر هر زمان اندر جگر مضمر ز پیکان گلوی‌أصغر شیرین‌زبان دارم 📚  بحارٱلأنوٰار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا