هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 ایرانی در #آخرالزماڹ...
✅ استاد پناهیاڹ
امام زمانی شو
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
# تشرف
✅زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حایری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غایب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را در خواب دید،
حضرت به او فرمود:
✅این ها که در این جا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و ... ولی هیچ کس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من به طور جدی دعا نمی کند!
✅گویا حضرت علیه السلام از ما می خواهد که اعتکاف و توسل و دعایمان برای خصوص فرج و ظهور آن حضرت واقع شود، ولی ما به او خطاب می کنیم که: «عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن.» و یا این که می گوییم:
✳️«ای یوسف زهرا، بیا.» غافل از این که او هم از خدا می خواهد که بیاید. مگر آمدن او به دست اوست که از او می خواهیم از زندان بیرون بیاید؟! بلکه همه باید از خدا بخواهیم تا اذن دهد او ظهور نماید. خود او هم منتظر امر خدا و الهامات خدا است، تا ظهور کند و خود را معرفی کند، و از غریبی و درماندگی نجات یابد؛ زیرا گرفتاری او، گرفتاری همه بشر، و نجات و فرج او، نجات همه و فرج برای همه است.
✳️آری، او هزار سال است که زندانی است، لذا هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد.
✅هر دقیقه ای که می گذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمی گردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمی دانیم، کوچه را می دانستیم!
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشگویی عجیب ۱۷ سال پیش مرحوم محمد دشتی در زمان حیات وحکومت صدام) که محقق شده است
از فتح عراق و سوریه به دست ایرانیان تا ازادی بیت المقدس و دادن پرچم به امام مهدی (عج)
@Mawud12
✅تحرکات مشکوک....
✍سعید درخشان
✅حرکت های سازماندهی شده ای شکل گرفته که تحلیل بنده اینست شبکه نفوذ و جریان برانداز و عناصر آلوده امنیتی با همکاری دشمنان بدنبال راه اندازی فاز جدید آشوبها و براندازی هستند.
اینبار برخلاف دیماه سال قبل، تحریک سندیکاهای کارگری و اصناف و نارضایتی های محلی و منطقه ای ،معضلات زیست محیطی و در نهایت با چاشنی نارضایتی های اجتماعی پازل شکل گیری آشوبهای جدید را تکمیل میکنند...
اعتصابات کارگری و کامیون دارها ،آشوب های کازرون ، نارضایتی های مرزنشینان بانه ای و مشکلات آب هوایی هموطنانمان در خوزستان و اصفهان و.... نمونه ای است که با بررسی دقیقتر غالب موارد، دست های پشت پرده ای را میبینیم که با نفوذ در برخی سطوح مدیریتی کلان ، از ماه ها قبل برنامه ریزی آن را برای ایجاد نارضایتی و آشوب کرده اند.
طبق اخبار واصله به کانال بیداری ملت برخی عناصر کلیدی فتنه ۸۸ که متاسفانه مسئولیتهای مهمی را در سالهای اخیر در دست گرفته اند نقشی محوری در ایجاد فتنه جدید دارند....
اما در سطح رسانه ای تقسیم کاری شده است که از یک طرف دامنه نارضایتی را گسترش بدهند و از طرف دیگر سمت وسوی این نارضایتی ها را به طرف قدرت نظامی و منطقه ای کشورمان هدایت کنند.
طبق گزارش یک منبع موثق و مورد اعتماد کانال بیداری ملت ، دلیل اصلی خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای شدیدتر علیه کشورمان ،در واقع پالسهایی بود که از داخل ایران توسط شبکه نفوذ به ترامپ مخابره شده است که زمینه برای ایجاد آشوبهای خیابانی و فروپاشی از درون نظام آماده شده است.
همزمان با خروج آمریکا از برجام اروپا بعنوان بازیگر بعد از آمریکا وارد گود میشود و برای پایبندی به برجام پایان قدرت منطقه ای و نظامی ایران را مطالبه میکند
در سطح داخلی به عناصر دست چندم حلقه امنیتی های آلوده مانند تاجزاده ماموریت داده میشود تحرکات رسانه ای را با محوریت ایجاد شبهه و نفرت انگیزی نسبت حضور منطقه ای ما خصوصا در سوریه دنبال کنند....
در سطح منطقه ای هم اما عربستان سعودی و امارات دامنه تحرکات خود را علیه اقتصاد و امنیت کشورمان گسترش داده اند.
جمعبندی اینست که تمامی این طراحی ها و برنامه ریزی های دشمنان داخلی و خارجی انقلاب یک دلیل عمده بیشتر ندارد و آنهم شکست مفتضحانه داعش و دیگر گروه های تروریستی است که در واقع به نیابت از امریکا و اسراییل و غربیها برای تغییرات بنیادین در منطقه و ایجاد خاورمیانه جدید بوجود آمده بودند.
ِلذا تمامی حامیان پشت پرده و آشکار گروه های تکفیری بدنبال انتقام شکست خود در منطقه از سپاه پاسداران و قدرت موشکی و منطقه ای آن با طراحی فتنه های داخلی هستند.
اما آنچه که مسلم است در این طراحی جدید جهان سلطه ، آنها تنها مزدوران داخلی خود را به مسلخ قربانی شدن خواهند فرستاد و جمهوری اسلامی مقتدر تر از همیشه به حیات خود ادامه خواهد داد.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
هدایت شده از موعود(عج)
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#مهلت شیطان تا زمان ظهور
✅قالَ رَبِّ فَأنظِرني إلي يَومِ يُبعَثونَ قالَ فإنَّكَ مِنَ المُنظَرينَ إلي يَومِ الوَقتِ المَعلومِ.(حجر/۳۶،۳۸)
🔥ابلیس گفت:
پروردگارا پس مرا تا روزی که خلایق برانگیخته شوند مهلت ده ,
خداوند فرمود:
البته تو از مهلت داده شدگانی تا به روز و هنگام معین و معلوم.
✅راوی می گوید:
به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم , روز مورد نظر این آیه چه روزی خواهد بود؟
فرمودند:
🍃أتَحسَبُ أنَّهُ يَومَ يَبعَثُ اللّهُ تَعالي النّاس؟ لا ، ولكِنَّ اللّهَ عزّوجلّ أنظَرَهُ إلي يَومَ يَبعَثُ اللّهُ عزّوجلّ قائِمَنا ، فإذا بَعَثَ اللّهُ عزّوجلّ قائِمَنا فَيُأخَذُ بِناصِيَتِهِ و يُضرَبُ عُنُقُهُ فذلكَ يومُ الوَقتِ المَعلومِ.
✅ آیا گمان کرده ای که آن روز , روز رستاخیز (قیامت) است ؟ خیر , ولکن خدا او را تا روزی که قائم ما (علیه السلام) را برانگیزد , مهلت داده است ، پس هنگامی که قائم ما (عجل الله فرجه) را خدا ظاهر سازد , پیشانی ابلیس را می گیرد و گردن او را می زند ، آن هنگام روز وقت معلوم است.
📗دلائل الإمامة ص٢٤٠
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فردی به حکیمی گفت
خبر داری که فلانی درباره ات چقدرغیبت کرده؟
حکیم گفت:اوتیری رابه سویم پرتاب کرد که به من نرسید توچرا آن را برداشتی در قلبم فروکردی
سبب نقل کینه هاودشمنی هانباشیم.
🔴بن سلمان در کما است! / پزشکان قطع امید کرده اند + جزییات
📚دریافت خبر : یکشنبه 06 خرداد 1397 ساعت 14:8
🔷بن سلمان بعد از ترور در کاخ بخاطر اصابت گلوله به کما فرو رفته است و با دستگاه های پیشرفته بیمارستانی هنوز نفس می کشد. یک مقام سعودی فاش شد با وجود قطع امید پزشکان برای نجات جان بن سلمان و خارج شدن او از کمای ناشی از ترور پادشاه سعودی اصرار دارد مرگ او به تاخیر بیفتد شاید نجات یابد.
🔶پارس فارس - سعودی که نامش فاش نشده است در آخرین افشاگری اعلام کرده است بن سلمان در کما است و سران سعودی که حامیان بن سلمان هستند با امید اینکه بن سلمان از کما خارج شود هیچ ا طلا ع رسانی ای نکرده اند تا همه تصور کنند بن سلمان در سلامت است.
وی افزوده است که امریکا در جریان کمای بن سلمان است برخی از کشورهای متحد نیز می دانند بن سلمان احتمالا بزودی دیگر نفس هم نخواهد کشید حتی تیم های پزشکی از کشور امریکا نیز محرمانه در حال انجام اقداماتی برای زنده نگه داشتن بن سلمان انجام می دهند اما تیم های مختلف پزشکی قطع امید کرده اند.
🔷این مقام سعودی بر این باور است بزودی مرگ بن سلمان اعلام خواهد شد و شاهد یک دگرگونی سیاسی شدیدی درعربستان سعودی خواهیم بود
#نابودی_ال_سعود
#اختلاف_در_ال_سعود
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_چهل_و_چهارم
قلبم به درد آمد.
حس بی پناه شدن داشتم.
مثل همون روزی که داییم تو خیابون دیدتم..مثل همون شبی که اون خانومه از صف اول جدام کرد فرستادتم آخر صف...
اون روزها هم نمیخواستم اشکم پایین بریزه ولی اشکهام فرمانبردار خوبی نبودند.آبرومو بردند! مثل امروز!
نمیخواستم حاج مهدوی یا فاطمه اشکهامو ببینند .
پشتم را به آنها کردم و وانمود کردم که چادرم رو درست میکنم. سریع از زیر چادر اشکهای بی پناهم رو از روی گونه هام پاک کردم. فاطمه کنار گوشم نجوا کرد.
-عسل چته؟! چرا امروز اینطوری شدی تو..
جواب ندادم.بغصم رو قورت دادم و با غرور راه افتادم.
حالا حاج مهدوی و فاطمه جاموندند.
ولی طولی نکشید که عطر حاج مهدوی رو کنار خودم حس کردم.
باز طبق عادت همیشگی ریه هام رو پر از عطر آرامش بخشش کردم. او با لحن آرومی گفت:
کجا تشریف میبرید؟ راه از این طرفه.
ایستادم. چشمهام تازه خشک شده بود.
وقتی باهام حرف زد دوباره خیس شدند.نگاهش کردم.
تمام اندامش رو به سمت من چرخانده بود ولی نگاهم نمیکرد.
تصویری که مدام در این چند مدت تکرار میشد!
میدونستم اینبار دیگه به هیچ طریقی نگاهم نمیکنه.
ولی من فرصت داشتم..فرصت داشتم او رو با دقت بیشتری ببینم.چشمهای درشت وروشنش، ریشهای یک دست و خرمایی رنگش..و ترکیب بندی عضله های صورتش که خداوند با هنرمندی تمام نقاشیش کرده بود.!!
فهمید نگاهش میکنم.مردمک چشمهایش را مقابل صورتم چرخاند و ..یک...دو..سه..
نمیدونم چند ثانیه شد ولی نگاهم کرد..اینبار در نگاهش سوال موج میزد و نفرت!! نگاهم رو ازش گرفتم چون واقعا نمیخواستم نظاره گر نفرتش باشم.اگر فاطمه اینجا نبود داد میزدم.هوار میکشیدم که آهای چه خبره؟! جرم من چیه که اینطوری نگاهم میکنی؟! من شاید مثل فاطمه پاک و باوقارنباشم..ولی اونقدر شخصیت دارم که گدایی محبت تو رو نکنم پس خودت رو نگیر...
فاطمه بهانه بود..من هیچ وقت شهامت گفتن این جملات رو نداشتم چون مدتها بود فراموش کرده بودم درد تحقیر شدن رو..چون مدتها بود مغرورانه زندگی میکردم.با اخم از فاطمه پرسیدم:
از کجا باید بریم؟
حالا بهتر شد.!! بگذار من هم مثل خودش باشم.چرا باید او را مخاطب خودم قرار بدم وقتی او کوچکترین توجهی به من ندارد!
از این به بعد با او کلامی حرف نمیزنم که مبادا خدای ناکرده موحب گناه ایشون بشم!!!
فاطمه که هرچه بیشتر میگذشت گیج تر و سردرگم تر میشد نگاهی به هردوی ما کرد.حاج مهدوی به فاطمه مسیر رو اشاره کرد و هر سه نفر راه افتادیم.کنار خیابان ایستاد و با ماشینهایی که کنارپاش ترمز میکردند درباره ی مسیر وقیمت حرف میزد.فاطمه با شرمندگی به من گفت:عسل بگمونم میخوان دربست بگیرن.میدونی هزینش چقدر بالا میشه؟ ! من عصبی و سر افکنده درحالیکه دندانهامو فشار میدادم گفتم:
-نگران نباش..
فاطمه با تعجب پرسید:هیچ معلومه چته؟ چیشده آخه؟! چرا یک دفعه اینقدر تغییر کردی؟! حاج مهدوی هم یه مدلیه.اگه تمام مدت کنارتون نبودم شک میکردم یه چیزی شده.
فاطمه اینقدر پاک و معصوم بود که نمیدونست بخاطر یک نگاه غیر عمد این اوضاع پیش امده وحاج مهدوی هم مثل باقی نزدیکانم منو با بی رحمی قضاوت کرده..
پوزخندی زدم و سر تکان دادم.ولی فاطمه اینقدر دانا و با ادب بود که سکوت کرد و با اینکه میدانست پوزخند من خیلی جوابها در پسش داره چیزی نپرسید!
بالاخره حاج مهدوی با یک نفر کنار اومد و به ما اشاره کرد سوار ماشین بشیم.وقتی نشستیم هنوز راننده درمورد قیمت حرف میزد
-حاج آقا بخدا هیچکس با این قیمت نمیبرتتون..من به احترام لباستون واین دوتا خانوم بزرگوار اینقدر طی کردم!
حاح مهدوی با خنده ی کوتاهی گفت:ان شالله خدا خیرت بده برادرم.ما هم اینجا مسافریم.خوبه که رعایت میهمان میکنید.بیخود نیست که مردمان جنوب در مهمان نوازی شهره اند!
من که حسابی همه ی اتفاقات اخیر ذهنم رو آزار میداد و با رفتار بی رحمانه ی حاج مهدوی سرافکنده وتحقیر شده بودم میان حرف آن دونفر پریدم و از راننده پرسیدم:
_آقا ببخشید چند طی کردید؟
راننده که جاخورده بود نگاهی از آینه به من کرد و با مظلومیت گفت:سی تومان!!
من چشمهام رو بستم و در سکوت ماشین از پنجره ی فاطمه، دست نرم وگرم باد رو مهمون صورتم کردم.
ادامه دارد...
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_چهل_و_پنجم
کاش میشد زمان را به عقب برگردوند!
کاش میشد دنیا با من مهربانتر باشد!
کاش من هم شبیه فاطمه بودم!
کامل و دوست داشتنی و پاک!
پاکی فاطمه او را نزد همگان دوست داشتنی و بی مثال کرده بود.از همین حالا فاطمه رو در لباس عروس کنار حاج مهدوی تصور میکردم.چقدر آنها به هم میآمدند. اما نه!
من نمیخواستم فاطمه رو کنار او ببینم.حاج مهدوی تنها مردی بود که بعد از آقام او را بخاطر خودش میخواستم.میخواستم او را داشته باشم.من در این دنیا هیچ وقت نتونستم اونجوری که دلم میخواست زندگی کنم.همیشه نقش بازی میکردم. میخوام خودم باشم.رقیه سادات! !
خوابم برد.آقام رو دوباره دیدم.اینبار در صندلی شاگرد بجای حاج مهدوی نشسته بود.برگشت نگاهم کرد.نگاهش مثل قبل سرد نبود ولی سنگین بود.
پرسیدم :هنوز ازم دلخوری آقا؟
بجای اینکه جوابم رو بده ، نگاهی به چادرم انداخت ویک دفعه چشمانش خندید و گفت.چقدر بهت میاد..
از خواب پریدم. .چه خواب کوتاهی! !
فاطمه خواب بود.و حاج مهدوی دستش رو روی پنجره ی باز ماشین گذاشته بود وانگار در فکر بود.
بالاخره به اردوگاه رسیدیم.راننده مشغول خوش وبش وتعارف پراکنی با حاج مهدوی بود که به سرعت از داخل کیفم سی تومن بیرون آوردم و به سمت راننده تعارف کردم.حاج مهدوی که از ماشین تقریبا پیاده شده بود و دستانش رو دراز کرده بود به سمت راننده تا پولش را بدهد رنگ صورتش سرخ شد و با ناراحتی به راننده گفت:نگیرید لطفا.
من هم با همون لجاجت پول را روی شانه ی راننده کوباندم و گفتم:
_آقا لطفا حساب کنید ایشون مهمون من هستند.
راننده ی بیچاره که بین ما دونفر گیر افتاده بود با درماندگی به حاج مهدوی ومن که با غرور وکمی تحکم آمیز حرف میزدم نگاهی ردو بدل کرد و آخرسر به حاج مهدوی گفت: _چیکار کنم حاج آقا؟!
تا خواست حاج مهدوی چیزی بگوید ، با لحنی تند خطاب به راننده گفتم :
_یعنی چی آقا؟!! پولتو بگیر چرا استخاره میکنی؟!. وبعد پول رو، روی صندلی جلو انداختم و در مقابل نگاه سنگین فاطمه و بهت و برافروختگی حاج مهدوی پیاده شدم.
حالا احساس بهتری داشتم.تا حدی بدهی امروزم رو پس دادم.خواستم به سمت ورودی اردوگاه حرکت کنم که حاج مهدوی گفت:
-صبر کنید.
ایستادم.
مقابلم ایستاد.
ابروانش گره خورده بود و صورتش همچنان از خشم سرخ بود.
پولی که در دست داشت رو بسمتم دراز کرد
-کارتون درست نبود!!!
خودم رو به اون راه زدم و با غرور گفتم:
کدوم کار؟
-حساب کردن کرایه کار درستی نبود
گفتم:من اینطور فکر نمیکنم
گفت:لطفا پولتون رو بگیرید.
با لجاجت گفتم:حرفش رو هم نزنید.امروز بیشتر از این حرفها بدهکارتون شدم.و تمامش رو باهاتون حساب میکنم.
چه جالب!! او هم دندان به هم میسایید.!!!
وباز هم پایین را نگاه میکرد.
گفت:وقتی یک مرد همراهتونه درست نیست دست به کیفتون بزنید
گفتم:وقتی من باعث اینهمه گرفتاریتون شدم درست نیست که شما متضرر شید
او نفس عمیقی کشید و در حالیکه چشمهایش رو از ناراحتی به اطراف میچرخاند گفت:
_بنده حرفی از ضرر زدم؟! کسی امروز متضرر نشده.!!! لا اقل از نظر مالی.!!
از کنایه اش لجم گرفت.
-پس قبول دارید که امروز ضرر کردید!!
من عادت ندارم زیر دین کسی باشم حاج آقا
فاطمه میان بحثمون پرید:
سادات عزیز کوتاه بیاین.حق با حاج آقاست.درسته امروز ایشون خیلی تو زحمت افتادند ولی شما هم درست نیست اینقدر سر اینکار خیر دست به نقد باشی.ایشون لطف کردند و این حرکت شما لطف ایشون رو زیر سوال میبره...
من به فاطمه نگاه نمیکردم.داشتم صورت زیبای حاج مهدوی رو میدیدم که حالا با خشم زیباترهم شده بود...حاج مهدوی هنوز هم اسکناسهارو مقابلم گرفته بود.ولی به یکباره حالت صورتش تغییر کرد و با صدای خیلی آروم و محجوبی گفت:
_نمیدونستم شما ساداتی!
زده بودم به سیم آخر...
با حاضر جوابی پرسیدم:
_مثلا اگر زودتر میدونستید چیکار میکردید؟؟
او متحیر و میخکوب از بی ادبی ام به من من افتاد و اینبارهم برای سومین بار نگاهش در نگاهم گره خورد.
بجاش پاسخ داد:
_من نمیدونم چی شما رو ناراحت کرده ولی اگر خدای ناکرده من باعث و بانی این ناراحتی هستم عذر میخوام.
بعد با ناراحتی اسکناسها رو داخل جیبش گذاشت و گفت:
-ببخشید که نتونستم اونطور که باید برادری کنم
و با ناراحتی به سمت اردوگاه رفت و از مقابل دیدگانم محو شد.
ادامه دارد...
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_چهل_و_ششم
بالاخره طاقت فاطمه طاق شد.با ناراحتی به سمتم خیز برداشت و پرسید:
تو چت شده عسل؟! چرا اینطوری با اون بنده خدا تا کردی..از صبح تا الان اسیر مابوده بعد اینطوری ازش قدردانی میکنی؟
با ناراحتی به او ذل زدم وگفتم:
-اشتباه نکن..اسیر ما نبوده اسیر من بوده!!هردوتاتون اسیر من بودید..ممنونم از محببتتون..
و بعد به سرعت وارد اردوگاه شدم.حوصله شلوغی رو نداشتم.یک راست گوشه ای از محوطه اردوگاه رفتم و درسکوت و دنجی آنجا بلند بلند گریه کردم ...
باورم نمیشد که اینقدر بی ادب و بی منطق باشم! شاید تمام این حالاتم برای این بود که عادت نداشتم مردی نادیده ام بگیرد. چقدر خراب کرده بودم.چه رفتار بچگانه واحمقانه ای انجام دادم.یاد جمله ی آخر حاج مهدوی میفتادم و دلم میخواست زمین دهان باز کند و من درونش گم شم.از فردا با چه رویی به صورت او نگاه میکردم؟
من با این طرز رفتار بچگانه، خودم رو بیشتر تحقیر کردم و به هردوی آنها خودم و احساسم رو لو داده بودم.حتما تا به الان دیگر فاطمه دستگیرش شده بود که من رقیب سرسخت او هستم.و حتما با فهمیدن این واقعیت دیگر هیچ چیز مثل سابق نخواهد بود.نمیدونم چندساعت در تنهایی نشسته بودم.دلم نمیخواست هیچ کسی رو ببینم.و دعا دعا میکردم کسی هم مرا نبیند.
هوا کاملا تاریک شده بود و اشکهایم بند نمی آمد.میان هر آهی که از سینه ام بیرون می آمد مشتی گلایه وحسرت بیرون میریخت و با صدای آهسته برای خدا بازگو میکردم.حرفها و دردلهایی که دل خودم رو آتیش میزد چه برسد به اون خدا که دلرحم ترین موجود عالمه!! به خدا گفتم:میدونم تو خواستی که تلنگر بخورم.میدونم تو منو تا اینجا کشوندی.همه ی اینها رو میدونم ولی بنده های خوبت با من کاری ندارند.فقط تویی که میتونی تحملم کنی..دیر یا زود فاطمه هم ولم میکنه.این چه تقدیریه که بنده های بدت دورو برم هستند و بنده های خوبت از من گریزون؟؟ من تنهام خدا...میترسم. میترسم کم بیارم.میترسم.دوباره بلغزم....
تلفنم پشت سر هم زنگ میخورد و من حتی یک نگاه کوچک هم بهش ننداخته بودم.اما حالا که هوا تاریک شده بود میدانستم ممکنه پشت خط فاطمه باشد و نگران احوالاتم.درست نبود که بیشتر از این او را ازرده خاطر کنم.حدسم درست بود.فاطمه بود.گوشی رو جواب دادم.فاطمه با لحنی آروم و خواهرانه صدام کرد.
-عسل؟؟! عسل سادات جان؟؟
با گریه گفتم:جان؟
-سادات جون ،قربون جدت برم،دارم میمیرم از نگرانیت.بیا پیشم بگو چه خبره.آخه چیشد که ریختی به هم؟
من آب دماغم رو بالا کشیدم و گفتم:
ببخشید اذیتت کردم.. میخوام تنها باشم فاطمه.
-آخه اینجا اگه ببینند نیستی برای مسجد محل و سابقه ی بسیجت بد میشه..
-فاطمه تو روخدااا...میخوام تنها باشم
او با لحنی دلگرم کننده گفت:
باشه قربونت برم.یک کاریش میکنم.نیم ساعت دیگه میریم شام.تا اون موقع تو روخدا خودتو برسون
من با قدردانی آهی کشیدم و گفتم.مرسی
وگوشی رو قطع کردم.
چشمم به علامت پیامک بالای صفحه ام افتاد.بازش کردم.
کامران بود
* سلام!! نمیدونم برات چه اتفاقی افتاده.نمیدونم چیشده که این قدر عصبی و سرد باهام حرف زدی.فقط میدونم که از خودم عصبانیم.چون واقعا بد باهات حرف زدم.و هیچ دفاعی از خودم ندارم بکنم جز اینکه دوری از تو مجنونم کرده.فک کردم برات اتفاقی افتاده.بهترش این میشد که وقتی گوشی رو برداشتی خوشحالیم رو از سلامتیت نشون میدادم ولی..بیخیال.! منو ببخش عسلم.دلم میخواد بازم صداتو بشنوم*
دوباره با فاصله ی زمانی یک ساعت برام پیام گذاشته بود
*عسل اگر ترکم کنی دیوونه میشم.بهم بگو چیکار کردم؟بعد اگر قانع شدم میرم..منو اینطوری امتحان نکن.امتحانشم سخته.عین روانیها دارم به همه میپرم.کافه نرفتم.بخدا مشروبم آرومم نمیکنه.یه جوابی بهم بده بی معرفت*
اینهارو میخوندم و بلند بلند گریه میکردم.من چیکار کرده بودم؟
تا کجا پیش رفته بودم؟؟
کامران با اون همه غرورش داشت منو التماسم میکرد..من، کامران رو محبور کرده بودم مشروب بخوره!
با اینهمه بار گناه خدا چطور منو میبخشید؟ خودش بارها گفته از هر چی میگذرم جز حق الناس.
دلم برای کامران وهمه ی پسرهایی که قربانیم شده بودند میسوخت.تازه داشت کم کم
یادم میومد که چه کارها کردم و چقدر دلها شکستم.شاید در برحه ای فکر میکردم که اونها استحقاق این بازی رو دارند و اونها هم خودشون با خیلیها بازی کردند ولی من هم خیلی بهشون بد کرده بودم!!
ادامه دارد......
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_چهل_و_هفتم
یاد طعمه ی چندسال پیشم افتادم که بعد از چند ماه دوستی یک جورایی باهاش تجارت کردم. اسم این قربانی میلاد بود.خدا میداند که با چه بی رحمی و رذالتی او رو پس زدم و کلی هم با آب وتاب وافتخار از کارم یاد میکردم.
میلاد از دید خیلی از دخترهای امروزی یک مرد جذاب و خاص بود ولی برای من درست مثل باقی مردهای دورو برم چشمان هیز و ذات کثیفی داشت که تنها با دروغ و بازی سعی بر جذاب جلوه دادن خودش داشت.او بیشتر سعی میکرد مثل بازیگرهای هالیوودی رفتار کنه و حتی اینقدر شبیه یکی از اون بازیگرهای معروف رفتار میکرد که یکبار با گوشه و کنایه بهش گفتم چرا سعی میکنی ادای اون بازیگر رو دربیاری؟ او هم سرخ وسفید شد و گفت من خودم متوجه نشدم! کاملا غیرارادیه..و نهایتا وقتی با نگاه سردم مواجه شد ادامه داد:
پس سعی کنم کمتر فیلمهاشو نگاه کنم که اینطوری رو رفتاراتم تاثیر نذاره.
میلاد در مدتی که با او بودم خیلی تلاش کرد تا با وعده ها و ول خرجیهاش منو به خواسته های کثیف خودش برسونه ولی من هربار بنا به بهانه هایی اونو میپیچوندم. تا جاییکه یک روز خودش به حرف اومد و با گلایه گفت:
تو فکر میکنی چون خشگلی میتونی با احساس مردها بازی کنی؟
من با همون غرور و عشوه گری خاص خودم نگاهش کردم و او ادامه داد:
_این منصفانه نیست که دل عشاقت رو به درد بیاری و اونها رو عذاب بدی..
بلند خندیدم و برای طرز تفکر احمقانه ش ابراز تاسف کردم.
گفتم:این چه عشقیه که به یک مرررررد اجازه میده حرف عشاق دیگه رو به زبون بیاره و حتی در مقام دفاع از اونها بربیاد؟!
مونده بود چی بگه که صورتمو نزدیک صورتش بردم و با تتفر و تحقیر نگاهش کردم و جملات سرد و بی رحمم رو نثارش کردم:
_من دنبال یک مرد خاصم.مردی که منو برای خودم بخواد و نسبت به من غیرت داشته باشه.نه اینکه امروز منو بدست بیاره و فردا که فارغ شد بره سراغ یکی دیگه..تو مرد مورد علاقه ی من نیستی جوجو! !! جوجو رو به عمد جوری ادا کردم که لبهام به حالت بوسه قرار بگیره. واو دیوانه وار خیره به لبهای منو وحرفهای کوبنده ام با صدایی که به سختی شنیده میشد گفت:
تو واقعا یک زن اغواگری!!
سرم رو عقب کشیدم و با گوشه ی چشمم نگاهی به سرتاپاش انداختم و اون از طرف من، آخرین دیدار بود.دیداری که برای من سود فراوانی داشت وصاحب طلاهای زینتی و لباسهای فاخری شدم ولی برای او جز تحقیر وخماری واحیانا حسرت به تاراج رفتن اموالش هیج سودی نداشت.'
بله ....من کارهایی کرده بودم که تا اون زمان برام افتخار آمیز بود و از دیدن نیاز در چشمان مردها احساس لذت وغرور میکردم.اما الان تازه دارم بیدار میشم.تازه دارم میفهمم که چقدر از اون روزها بیزارم.روزهایی که با نقاب سیاه و منفعت طلبی گذرانده میشد.روزهایی که من را از دیدن آقام در خواب محروم کرد.
دوباره یک پیامک دیگه روی گوشیم اومد. مسعود بود
🔵سلام چطوری؟ هر کی ندونه من میدونم نقشه ت چیه.دمت گرم.حسابی داغونش کردی از ظهرتاحالا بدجور خرابته.فکر کنم وقتی برگردی سرتا پاتو طلا کنه تا جلدش شی..البته از تو بهتر کجا گیرش میاد شهد طلااااا🔵
گوشی رو با حرص ونفرت خاموش کردم.یعنی من اینقدر کثیف بودم که او درموردم چنین برداشتی داشت؟؟؟ سرم رو میان دستانم گرفتم و تا میتوانستم زار زدم...
نفهمیدم چقدر در اون حال بودم.ولی احساس کردم کسی دارد نگاهم میکند.سرم را برگرداندم.حاج مهدوی بود!!
ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)
1_6203608.mp3
225.7K
#ادعیه_ماه_مبارک_رمضان
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#راه مهدوی
⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟
✔ جواب:
امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند:
💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... :
✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند:
✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود.
📚 منبع:
کتاب ملاقات با امام زمان ص 286
💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:
💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ
اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ
اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ
اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ
اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ
اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ
اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ
اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ
اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ
اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ
إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
✳ 2-دعای افتتاح:
✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند:
💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند
📚 منبع:
صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸
💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم.
💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید.
🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃
هدایت شده از موعود(عج)12
شیطان در رمضان
وسوسه شیطان به نوعی
فرصت سخاوت انگیز خداوند
به بنده های خویش است.
بدین معنا.........
در کانال موعود(عج)12
بخوانید..
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#ابلیس
✅امام رضا(ع) در مورد کارهایی که
شیطان انجام میدهد
میفرمایند:
✅هر عمل زنا ولواطی که در دنیا انجام شده ویا انجام میشود، وهرکودک حرام زادهای که متولد میگردد، جای پای ابلیس در آنجا وجوددارد!هر جنگ وخونریزی وقتل انسانها مخصوصا قتل پیامبران وامامانوانسانهای بزرگ واولیاء خدا ودانشمندان وعالمان دلسوزوسیاستمتداران پاک سرشت و…که انجام میشود با وسوسههای ابلیساست.
✅هر اختلاف ودشمنی بین انسانها وحتی بین افراد یک خانواده وحتیبین پدران ومادران با فرزندانشان وجود داشته ودارد وهر کانونخانوادهای که متلاشی میگردد از کارها وتلاشهای ابلیس است!
✅هر بتی که پرستیده میشود وهر دین جدیدی بوجود میآید وهرمکتب منحرف کننده جدیدی که ظاهر میشود از نَفَس پلید ابلیساست!
✅خودکشیها وافسردگیها ومرضهای مهلکی چون ایدز وگرفتاریهایبشر امروزی نیز از کید و مکرهای بلیس است!
عشقهای مجازی وروابط نامشروع وقانونی شدن هم جنس بازی دربسیاری از کشورها وتشکیل مؤسسات فحشاء وآلوده کردن مردم دنیا بهانواع مفاسد همه از توطئههای ابلیس است که اخیراً فزونی گرفته است!
تشکیل باندهای موادمخدر وصدها نوع مواد مخدر شیطانی، تشکیلباندهای مخوف جنایت وشرارت وحتی باندهایی که علنا خود راشیطان پرست میخوانند وباندهای به دام انداختن دختران وزنانبرای استفاده از فحشاءوتشکیل محافل رقص وشرابخواری وروابطجنسی نامشروع علنی و…همه از اقدامات وفعالیتهای ابلیس ویارانشمیباشد.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#توقیع_عنایت
✅عنایات حضرت به شیخ مفید(ره)
شیخ مفید (اعلی الله مقامه الشریف) یکی از بزرگان علماست، در اواخر عصر غیبت صغری میزیسته که غیبت کبری شده، نقل است زنی فوت شده بود.
حمل داشت، حملش زنده بود. سؤال کردند از شیخ که حمل این مادر زنده است در شکم مادر حرکت میکند تکلیف چیست؟
فرموده بودند:
✅ ببرید دفنش کنید وقتی بردند دفنش کنند، حضرت بقیه الله یک نفر را فرستاده بودند، که برو بگو پهلویش را بشکافید و بچه را بیرون بیاورید و مادر را دفن کنید وقتی خبر به شیخ رسید، خواست دیگر فتوا ندهد حضرت پیام فرستادند:
✅«مشغول فتوا دادن باش هر کجا خلافی بود ما رد میکنیم». شیخ مفید از جمله کسانی است که حضرت از توقیع مبارکش نامههایی به شیخ داده(غریب و عجیب) و چه تجلیلی از وجود نازنین مرحوم شیخ کرده.
شیخ مفید استاد شیخ طوسی بوده استاد سید رضی و سید مرتضی بود خیلی جلیل و عالی بوده است.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#راه شهدا_ کلام شهدا
(شهید ابراهیم همت)
زمان بازرگان به ما برچسب چريك زدند،
❗️زمان بنی صدر هم برچسب منافق،
❗️الان هم برچسب خشك مقدس و تحجر!
❗️هر قدمی كه در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتيم برچسببارانمان كردند،
❗️حالا روزی ده برچسب دریافت ميکنيم ، اما بسيجيان دلسرد نباشيد!
❗️حاشا كه بچه بسيجی ميدان را خالی كند....
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
💀مدعیان دروغین💀
✅برای کسانی که در زمینه مهدویت مطالعاتی داشته اند عنوان «مدعیان دروغین مهدویت» و یا «متمهدیان» به معنای کسانی که به دروغ خویش و یا دیگری را همان مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوانده اند عنوانی آشناست.
✅مدعیان دروغین مهدویت یا همان متمهدیان کسانی هستند که در طول تاریخ از پاکدلی و حسن باطن و یا کم اطلاعی و بضاعت علمی اندک مردم سوء استفاده کرده اند و با ادعای مهدی موعود بودن و یا نیابت و سفارت ویژه از جانب آن حضرت داشتن عده ای را فریب داده، گرد خویش جمع نموده اند.
✳️چنین افراد – که تعداد قابل توجهی در تاریخ اسلام یافته اند و از عصر امامان معصوم تا به امروز می توان مصادیق آنها را جستجو نمود – با این دست دعاوی برای خود تقدسی فراهم می کنند و از این طریق بر مرکب هوای نفس خویش سوار شده، به سرعت می تازند و بهره اندکی از زینت ناچیز دنیای فانی را به بهای سقوط در عذاب جاویدان جهنم خریداری می کنند.
✅البته باید توجه نموده که برخی از این افراد نیز خود ادعای مهدویت نداشته ای بسا انسانهائی صالح بوده اند اما دیگران ادعای مهدویت ایشان را داشته اند و یا امر بر مردمان زمان آنها و یا مردمان پس از ایشان مشتبه شده است به گونه ای که آنها را «مهدی موعود» تصور نموده اند.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12