#ظلم_آشکار_در_دنیا
💢چرا امام زمان #نمی_آیند؟
✅برای پاسخ به این #پرسش می بایست چند مقدمه کم ارتباط بهم را عنوان کنیم👇👇
1_در زمان قاجار، وقتی که #مساله مشروطیت و ایجاد پارلمان و قانون اساسی مطرح شد، از ابتدا خوب یا بد، دانسته یا نداسته مخالفین و موافقینی پیدا کرد.
یکی از #مخالفین مشروطه، چنین عملی را از #علایم_آخرالزمان اعلام می دارد.
2_حتی کودکان ما در لابلای قسمها و بازی های خود حرف از #شمشیر امام زمان و اینکه: آقا گردن خیلی ها را با #شمشیر خواهد زد، به میان می آورند. باورهایی که از دیگران(بزرگتر) یاد گرفته اند.
3_روایت جعلی و داستانهای بنی اسرائیلی در مورد آخرالزمان و ظهور فراوان است، شاید بتوان گفت یکی از مهمترین حالات و جریاناتی که #روایات معتبر به آن اشاره میکنند آنجاست که ظهور زمانی رخ خواهد داد که به #نیاز عمومی تبدیل شود. در دنیا، اهل عالم به حضور یک #نجات_دهنده نیاز پیدا کنند.
✅نتیجه گیری:
امام زمان و شرایط آخرالزمان مادامی که مانند عصر #مشروطه در بین خواص و عوام مطرح باشد و تصویر در #ذهن مردم امامی #شمشیر به دست و گردنشکن باشد هیچ گاه نسبت به او و هدف او #شناخت پیدا نخواهدشد
امامی هم که نسبت به اون #شناخت وجود نداشته باشد، به او احساس نیاز جهانی هم پیدا نخواهند شد. پس نمی آید...
زیرا امامان قبلی هم چون قَدر و منزلتشان #شناخته نشد و به شهادت رسیدند
یکی از علتهای اصلی #نیامدن امام زمان همین کلام ساده است: او و هدف او را #نمیشناسیم.
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب10
دیگه حوصله ام از حرفهاش سر رفته بود.با جمله ی آخرش متوحه شدم اینم مثل مردهای دیگه فقط به فکر هم خوابی و تصاحب تن منه.تو دلم خطاب بهش گفتم:
-آرزوی اون لحظه رو به گور خواهی برد.جوری به بازی میگیرمت که خودشیفتگی یادت بره.
منتظر جواب من بود.با نگاه خیره اش وادارم کرد به جواب.
پرسید:- خب؟! نظرت چیه؟ !
قاشقم رو به ظرف زیبای بستنیم مالیدم و با حالت خاص و تحریک کننده ای داخل دهانم بردم.و پاسخ دادم:
-باید بیشتر بشناسمت.تا الان که همچین آش دهن سوزی نبودی!!
اون خندید و گفت:
-عجب دختری هستی بابا! تو واقعا همیشه اینقدر بداخلاق و رکی؟! رامت میکنم عسل خانوم...
گفتم:
فقط یک شرط دارم!
پرسید: چه شرطی؟!
گفتم: شرطم اینه که تا زمانیکه خودم اعلام نکردم منو به کسی دوست دختر خودت معرفی نمیکنی.با تعجب گفت:باشه قبول اما برای چی چنین درخواستی داری؟ !
یکی از خصوصیات من در جذب مردان ،مرموز جلوه دادن خودم بود. من در هرقرار ملاقاتی که با افراد مختلف میگذاشتم با توجه با شخصیتی که ازشون آنالیز میکردم شروط و درخواستهایی مطرح میکردم که براشون سوال برانگیز و جذاب باشه. در برخوردم با کامران اولین چیزی که دستگیرم شد غرور و خودشیفتگی ش بود و این درخواست اونو به چالش میکشید که چرا من دلم نمیخواد کسی منو به عنوان دوست او بشناسه!!ومعمولا هم در جواب چراهای طعمه هام پاسخ میدادم :دلیلش کاملا شخصیه.شاید یک روزی که اعتماد بینمون حاکم شد بهت گفتم! و طعمه هام رو با یک دنیا سوال تنها میگذاشتم.من اونقدر در کارم خبره بودم که هیچ وقت طعمه هام دنبال گذشته وخانواده م نمیگشتند.اونها فقط به فکر تصاحب من بودند و میخواستند به هر طریقی شده اثبات کنند که با دیگری فرق دارند و من هم قیمتی دارم! کامران آه کوتاهی کشید و دست نرم وسردش رو بروی دستانم گذاشت. و نجوا کنان گفت:
-یه چیزی بگم؟!.دستم رو به آرامی وبا اکراه از زیر دستاش خارج کردم و به دست دیگرم قلاب کردم.
-بگو
-به من اعتماد کن.میدونم با طرز حرف زدنم ممکنه چه چیزهایی درباره م فکر کرده باشی.ولی بهت قول میدم من با بقیه فرق دارم.از مسعود ممنونم که تو رو به من معرفی کرده.در توچیزی هست که من دوستش دارم.نمیدونم اون چیه؟ ! شاید یک جور بانمکی یا یک ...نمیدونم نمیدونم. .فقط میخوام داشته باشمت.
-لبخند خاص خودمو زدم و گفتم:-اوکی.ممنونم از تعریفاتت...
واین آغاز گرفتاری کامران بود....
ادامه دارد..
نویسنده: ف.مقیمی
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب11
به ساعتم نگاه کردم یک ساعت مونده بود به اذان مغرب.بازهم یک حس عجیب منو هدایتم میکرد به سمت مسجد محله ی قدیمی! نشستن روی اون نیمکت و دیدن طلبه ی جوون و دارو دسته اش برای مدتی منو از این برزخی که گرفتارش بودم رها میکرد. با کامران خداحافظی کردم و در مقابل اصرارش به دعوت شام گفتم باید یک جای مهم برم وفردا ناهار میتونم باهاش باشم.اوهم با خوشحالی قبول کرد و منو تا مترو رسوند.
دوباره رفتم به سمت محله ی قدیمی و میدان همیشگی. کمی دیر رسیدم.اذان رو گفته بودند و خبری ازتجمع مردم جلوی حیاط مسجد نبود.دریافتم که در داخل ،مشغول اقامه ی نماز هستند.یک بدشانسی دیگه هم آوردم.روی نیمکت همیشگی ام یک خانوم بهمراه دو تا دختربچه نشسته بودند و بستنی میخوردند.جوری به اون نیمکت وآدمهاش نگاه میکردم که گویی اون سه نفر غاصب دارایی های مهمم بودند.اونشب خیلی میدون و خیابانهاش شلوغ بود.شاید بخاطر اینکه پنج شنبه شب بود.کمی در خیابان مسجد قدم زدم تا نیمکتم خالی شه ولی انگار قرار نبود امشب اون نیمکت برای من باشه. چون به محض خالی شدنش گروه دیگری روش می نشستند.دلم آشوب بود.یک حسی بهم میگفت خدا از دستم اوتقدر عصبانیه که حتی نمیخواد من به گنبد ومناره های خونه ش نگاه کنم.وقتی به این محل میرسیدم از خودم متنفر میشدم. آرزو میکردم اینی نباشم که هستم.صدای زیبا و ارامش بخش یک سخنران از حیاط مسجد به گوشم رسید.سخنران درباره ی اهمیت عفاف در قرآن و اسلام صحبت میکرد. پوزخند تلخی زدم و رو به آسمون گفتم :عجب! پس امشب میخوای ادبم کنی و توضیح بدی چرا لیاقت نشستن رو اون نیمکت و نداشتم؟!بخاطر همین چندتا زلف و شکل و قیافه م؟!یا بخاطر سواستفاده از پسرهای دورو برم؟
سخنران حرفهای خیلی زیبایی میزد.حجاب رو خیلی زیبا به تصویر میکشید.حرفهاش چقدر آشنا بود.او حجاب را از منظر اخلاق بازگو میکرد.و ازهمه بدتر اینکه چندجا دست روی نقطه ضعف من گذاشت و اسم حضرت فاطمه رو آورد. تا اسم این خانوم میومد چنان شرمی هیبتم رو فرا میگرفت که نمیتونستم نفس بکشم.از شرم اسم خانوم اشکم روونه شد.به خودم که اومدم دیدم درست کنار حیاط مسجد ایستادم.اون هم خیره به بلندگوی بزرگی که روی یک میله بلند وصل شده بود.که یک دفعه صدای محجوب وآسمانی از پشت سرم شنیدم :قبول باشه بزرگوار.چرا تشریف نمیبرید داخل بین خانمها. ؟! من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم ودر کمال ناباوری همون طلبه ی جوون رو مقابلم دیدم.!!!!!
ادامه دارد...
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب12
من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم ودر کمال ناباوری،همون طلبه ی جوون رو مقابلم دیدم.زبونم بند اومده بود.روسریمو جلو کشیدم و من من کنان دنبال کلمه ی مناسبی میگشتم.طلبه اما نگاهش به موزاییک های حیاط بود.با همون حالت گفت:---دیدم انگارمنقلب شدید.گفتم جسارت کنم بگم تشریف ببرید داخل.امشب مراسم دعای کمیل هم برگزار میشه.
نفس عمیقی کشیدم تا بغضم نترکه.اما بی فایده بود اشکهام یکی از پی دیگری به روی صورتم میریخت ...چون نفسم عطر گل محمدی گرفت.
بریده بریده گفتم: من ...واقعا..ممنونم ولی فکر نکنم لیاقت داشته باشم.در ضمن چادرم ندارم.دلم میخواست روم میشد اینم بهش میگفتم که اگه آقام باشه ومنو ببره صف اول کنار خودش بنشونه واین عطر گل محمدی پرخاطره هم اونجا باشه حتما میام ولی اونجا بین اون خانمها و نگاههای آزار دهنده وملامتگرشون راحت نیستم. اونها با رفتارشان منو از مسجدی که عاشقش بودم دور کردند و سهم اونها در زندگی من به اندازه ی سهم مهری دربدبختیمه!!!!
مرد نسبتا میانسالی بسمت طلبه ی جوان اومد و نفس زنان پرسید:
-حاج آقا کجا بودید؟! خیره ان شالله..چرادیر کردید؟
که وقتی متوجه منو ظاهرم شد نگاه عاقل اندر صفیحی کرد و زیر لب گفت:
-استغفرالله.
طلبه به اون مرد که بعدها فهمیدم آقای عبادی از هییت امنای مسجد بود کوتاه گفت:یک گرفتاری کوچک..چند لحظه منو ببخشید
وبعد خطاب به من گفت:
-نگران نباشید خواهرم.اونجا چادر هم هست.وبعد با اصرار در حالیکه با دستش منو به مسیری هدایت میکرد گفت:تشریف بیارید..اتفاقا بیشتر بچه های مسجد مثل خودتون جوان هستند ومومن.وبعد با انگشترش به در شیشه ای قسمت خواهران چند ضربه ای زد و صدازد: خانوم بخشی؟ !
چند دقیقه ی بعد خانوم بخشی که یک دختر جوان ومحجبه بود بیرون اومد و با احترام وسر به زیر سلام کرد وبا تعجب به من چشم دوخت.نمیدونستم داره چه اتفاقی می افته.در مسیری قرار گرفته بودم که هیچ چیز در سیطره ی من نبود.منی که تا همین چندساعت پیش به نوع پوششم افتخار میکردم ونگاههای خریدارانه مردم در مترو و خیابان بهم احساس غرور میداد حالا اینقدر احساس شرم و حقارت میکردم که دلم میخواست، زمین منو در خودش ببلعد. طلبه به خانوم بخشی گفت:
-خانوم بخشی این خواهرخوب ومومنمون رو یک جای خوب بنشونیدشون .ویک چادر تمیز بهشون بدید.ایشون امشب میهمان مسجد ما هستند.رسم مهمان نوازی رو خوب بجا بیارید.
از احترام و ادب فوق العاده ش دهانم وامانده بود..او بدون در نظر گرفتن شرایط ظاهری من با زیباترین کلمات من گنهکار رو یک فرد مهم معرفی کرد.!!! خانوم بخشی لبخند زیبایی سراسر صورتش رو گرفت و درحالیکه دستش رو به روی شانه هایم میگذاشت و به سمت داخل با احترام هل میداد خطاب به طلبه گفت:
-حتما حتما حاج اقا ایشون رو چشم ما جا دارند.التماس دعا.
طلبه سری به حالت رضایت تکون داد و خطاب به من گنهکار روسیاه گفت:خواهرم خیلی التماس دعا.ان شالله هم شما به حاجت قلبیتون برسید هم برای ما دعا میکنید. اشکم جاری شد از اینهمه محبت واخلاص. ! سرم رو پایین انداختم و آروم گفتم. محتاجیم به دعا.خدا خیرتون بده
ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#مهدویت
💠راهکارهای امام زمان(عج) برای
در امان ماندن از فتنه های عصر غیبت برای شیعیانش
💠بنابراین قلبهای دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیریهای هراسانگیزی، آنان را به دلهره میافکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند- شایسته و نیکو خواهد بود.
@Mawud12
💠هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری!
خداوند همان طور که دوستان شایستهکردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید کند!
💠ما به تو اطمینان میدهیم که هر کس از برادران دینیات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند،
💠در فتنه نابود کننده و گرفتاریهای تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است،
بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود.
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#علم امام زمان(عج)
❤رسول اکرم(ص) در خطبه غدیر در خصوص علم امام مهدی(عج) نیز می فرمایند:
♻«ألا إنّه الغرّاف فی بحر عمیق؛ ... او شناکننده در دریای ژرف (علم) است.♻
🔅 به اعتقاد شیعیان، یکی از ویژگیهای مهم امام معصوم(ع) که شرط اساسی امامت است،
🔅علم و آگاهی کامل نسبت به تمامی قضایا، مسائل، موضوعات، زبانها، افراد، اشخاص و جوامع است.
🔅 مؤید این مطلب روایات متعددی است که در خصوص علم امام صادر شده است، گرچه میتوان در اثبات آن از دلایل عقلی هم کمک گرفت.
🔅 زیرا اگر بنا باشد امام معصوم(ع) بشریت و جوامع بشری را به سوی سعادت و کمال واقعی هدایت و رهبری کند،
🔅باید خود از هر جهت کامل باشد و یکی از مصادیق کمال، علم است.
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#مختار ابوعبیدثقفی
💠 عبدالله ابن زبیر40سال کینه و دشمنی خود با اهل بیت وبنی هاشم را دردلش پرورانده بود.
💠بعدازجنگ جمل هم که عبدالله ابن زبیر اسیر امام علی (ع) شد که امام آزادش کرد..
💠زبیر 10 پسر داشت که بزرگ آنها عبدالله بود.
اما دونفر ازخاندان زبیر در جعل حدیث شهره خاص وعام بودند.. اسماء مادر عبدالله ابن زبیر عروه ابن زبیر یکی دیگر از فرزندان زبیر که خیلی از روایات جعلی درباره اهل بیت راهمین عروه ابن زبیر جعل کرده است.
💠عبدالله ابن زبیر همان فرزند نحس زبیراست که بفرمایش امام علی زبیر ازما بود تازمانیکه پسر نحسش عبدالله پاگرفت..
💠 همین عبدالله بود که زبیر وعایشه خاله خود را تحت فشارگذاشت تا برخلیفه وقت امام علی(ع)شورش کنند..
💠بخاطرشکست درجمل کینه ی اهل بیت را چهل سال دردلش پرورش داده است..
💠عبدالله ابن زبیر آنقدر نسبت به اهل بیت کینه داشت که:
16جمعه درخطبه های نمازجمعه نام پیامبررا نمی آورد..ومیگفت هروقت نام پیامبررا می آورم بنی هاشم گردن فراز میکنند..دوست ندارن این خاندان را..
عبدالله ابن زبیر برای اینکه مختاررا به زانو دربیاورد محمدحنفیه را بهمراه 20نفراز بنی هاشم در کنار زمزم زندانی کرد.ومیخواست بنی هاشم را بسوزاند .کینه چهل ساله عبدالله ابن زبیر سرباز کرده بود..
💠 برادرش مصعب دربصره پناهگاه قاتلان امام مظلوم شده بود که امثال شبث ابن ربعی ومحمدابن اشعث وعمروابن حجاج وعده ای دیگر به مصعب وآل زبیر پناه برده بودند تا بدست مختار کشته نشوند.
💠 اما دست انتقام الهی ازآستین مختار بیرون آمد تا منتقم کرار کربلا قاتلان کربلا را به هلاکت رساند ومایه آرامش وتسلی دلهای اهل بیت (ع)را باعث شد.
💠 دوستان عزیز بااین تفاسیر که قطره ای ازدریای بیکران اسناد در اثبات ثبات عقیده مختارثقفی بود به روشنی میتوان فهمیدکه مختارثقفی یک فقیه ومحدث شیعی ویک سرباز جان برکف ولایی بود که شعارش گرفتن انتقام امام مظلوم بود.
واگر یاران بیوفایش به تاکتیکهایش گردن می نهادندچه بسا که حکومت عدل امام علی( ع) دوباره سرمیگرفت..
❌اما همیشه درخت را ازداخل خودش موریانه میخورد.❌
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️بشارت نزدیک بودن #ظهور در کلام آیت الله
#قائم_مقامی
اللهم عجل لولیک الفرج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#تشرف خدمت صاحب الزمان(عج)
⭕ دیدار امام زمان(عج) با فردی آهنگر را بخوانید.
💠شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بیتوجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت:
«یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».
💠اینگونه بود که استنباط شخص سوم، مبنی بر اینکه فقط خودش متوجه حضور حضرت است، غلط از آب درآمد.
💠 پس از مدتی پیرزنی به دکان مرد آهنگر مراجعه کرد و گفت:
«فرزندم بیمار است و خرج مداوای او هفت درهم است، تنها دارایی من هم همین قفل است که هیچ کس در این بازار بیش از شش درهم برای آن نمیپردازد، به خاطر خدا آن را به قیمت هفت درهم از من بخر»، مرد آهنگر با دیدن قفل بدون کلید، به پیرزن گفت:
«که متاع او با این شرایط 10 درهم ارزش دارد و در صورت ساخته شدن کلید برای آن دوازده درهم در بازار به فروش میرسد، حال هر یک از این دو کار را که بخواهی، برای تو انجام میدهم»، سپس در برابر دیدگان متعجب پیرزن، 10درهم در ازای خرید قفل به او پرداخت کرد،
آنگاه بقیةالله(عج) رو به شاهد کرد و فرمود: «برای پیدا کردن ما رمل نیندازید، اگر همه مثل این مرد مسلمان باشید
ما به سراغ شمام می آییم.
تهیه و تنظیم در
کانال موعود(عج)12
@Mawud12
💠شرح دعای #هر_روز_ماه_مبارک_رمضان
#دعای_روز اول :
«أللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیامِی فِیهِ صِیامَ الصّائِمینَ وَ قِیامِی فِیهِ قِیامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلینَ وَ هَبْ لِی جُرْمی فِیهِ یَا إلَهَ الْعالَمینَ وَاعْفُ عَنّی یا عافیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ؛ خدایا! روزۀ مرا در این روز، مانند روزۀ روزهداران حقیقی قرار ده و اقامۀ نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان، بیدار ساز و در این روز، گناهم را ببخش و زشتیهایم را عفو فرما. ای عفوکنندۀ گناهکاران!»
🔹پیامهای دعا
1- درخواست پذیرش روزه؛
2- درخواست پذیرش نماز؛
3- لزوم بیداری از خواب غفلت؛
4- درخواست بخشش گناهان.
🔸پیام منتخب
✍در اول ماه رمضان، از خدا میخواهیم که ما را از خواب غفلت بیدار نماید تا سعی کنیم روزه و نمازی را که موجب رستگاری است، انجام دهیم.
✍عوامل غفلت:
الف) جهل و نادانی
ب) خودبينی
ج) مستى نعمت
د) سلامت جسمانى
هـ) آرزوهاى طولانی.
✍پیآمدهای غفلت:
الف) قساوت قلب
ب) مرگ قلب
ج) فساد اعمال
د) دوری از خداوند
هـ) هلاكت انسان.
✍نشانههای غفلت:
الف) ندیدن حقایق
بسدان و مفسدان و دوری از مجالس عبادت
ج) بیاعتنایی به عوامل هشداردهنده و بیدارکننده
د) بیهوده گذراندن عمر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#راه مهدوی
⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟
✔ جواب:
امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند:
💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... :
✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند:
✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود.
📚 منبع:
کتاب ملاقات با امام زمان ص 286
💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:
💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ
اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ
اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ
اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ
اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ
اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ
اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ
اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ
اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ
اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ
إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
✳ 2-دعای افتتاح:
✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند:
💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند
📚 منبع:
صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸
💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم.
💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#علم امام زمان(عج)
💠علم به آینده و آنچه در جهان واقع میشود (در لوح محفوظ یا در جامعه یا مصحف حضرت فاطمه علیها السّلام نوشته شده که امام معصوم از همۀ آنها باخبر است.)
🔶حضرت آیت اللّه بهجت رحمه اللّه، در یکی از سخنرانیهای خویش فرمودند: حضرت غائب علیه السّلام عجب صبری دارد ! با اینکه از تمام آنچه که ما میدانیم یا نمیدانیم، اطلاع دارد و از همه امور و مشکلات و گرفتاریهای ما با خبر است، خود حضرت علیه السّلام هم منتظر روز موعود است و خود ایشان میدانند که چهوقت ظهور میکنند. اینکه گفته میشود آن حضرت علیه السّلام وقت ظهورش را نمیداند درست نیست.
🔶فرمایش آیت الله بهجت تعبیری از حدیث امام صادق علیه السلام است که فرمودند:ما اهل صبر هستیم و شیعه ما از ما صبورترند. راوی گوید عرض کردم: فدایت شوم! چگونه شیعیان از شما صبورترند؟
حضرت فرمود:
💠چون ما بر چیزی که می دانیم صبر می کنیم. آنان بر چیزی که نمی دانند، صبر می کنند.
اللهم عجل لولیک الفرج
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#بدعت خلفا
✳ائمه اطهار (ع) چگونه نماز می خواندند؟
💠اولا ائمه معصومین علیهم السلام به شدت با اینگونه بدعتها مخالفت کرده و شیعیان را در مواردی که تقیه جایز نبوده به صراحت امر به عدم تبعیت از این بدعتها نموده اند به طور مثال محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق علیهما السلام سوال می کند که آیا می شود مانند اهل سنت موقع نماز دست را روی دست بگذاریم؟ این دو امام بزرگوار به صراحت می فرمایند: این کار را انجام ندهید.( وسائل، ج۴ باب۱۵ من ابواب قواطع الصلاه ح۱٫)
ثانیا تغییرات و تشریعاتی که از سوی خلفا, پس از رحلت رسول اکرم (ص ) صورت گرفت – مانند مسأله تکتف (دست بسته نماز خواندن ), عموما از زمان عمر و سپس عثمان مرسوم شد. به عنوان نمونه وقتی اسیران فارس را نزد وی آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ایستادند. وی علت این عمر را جویا شد, گفتند ما مقابل امیران و بزرگان خود به جهت احترام این گونه می ایستیم . عمر از این نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز این گونه بایستیم (مستند العروه الوثقی , آیت الله خویی , ج ۴, ص ۴۴۵ – جواهرالکلام , ج ۱۱, ص ۱۹) با این حال بسیاری از صحابه با وی مخالف بودند اما کم کم وی توانست با تبلیغات و زور و تهدید مردم را با خود همراه کند اما این به معنای همراهی همه صحابه مانند امیرالمومنین با وی نیست.
در مسأله وضو نیز آمده است که وضوی همه ی مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است . اما عثمان آنرا تغییر داد. علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر گرفتار تردید شد!!!, او سپس وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. با این حال این قضیه مورد مخالفت بسیاری از صحابه پیامبر واقع شد, لکن حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی در نقاط مختلف اسلامی شیوه عثمان را تبلیغ کردند و شرایطی به وجود آوردند که برخی از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشتند و در نتیجه این گونه وضو گرفتن کم کم رواج یافت.
با توجه به نکاتی که عرض شد معلوم شد که اینگونه نبوده که بدعتهای خلفا به یکباره مردم و صحابه را همراه خود کرده باشد بلکه بسیاری از صحابه با این گونه بدعتها مخالفت می کردند اما گذر زمان وتبلیغات و فشاری که از سوی دستگاه خلافت صورت می گرفت کم کم این بدعتها را نهادینه کرد اما هیچ گزاره یا روایتی نداریم که امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام نیز به این بدعتها عمل کرده باشند بلکه برعکس حتی زمانی که امیرالمومنین علی (ع) به خلافت رسید دستور داد برخی از بدعتهایی که از سوی خلفا انجام می شد برداشته شود اما متاسفانه این بدعتها آنچنان در برخی افراد جاهل و مزدور اثر کرده بود که بسیاری فریاد وا عمرا سر دادند. با این حال امیرالمومنین به برخی از این بدعتها به صراحت اشاره کرده و آنها را مذموم و متروک شمرده است.( برای آگاهی از این بدعتها رک: نهج البلاغه،
نیز از نشانه هایی که دلالت می کند که آن حضرت به هیچ وجه به این بدعتها عمل نمی کرده این روایت است:
عمران بن حصین صحابی پیامبر در بصره وقتی پشت سر علی بن ابی طالب علیه السلام نماز می خواند، می گوید: نماز علی یاد آور نمازی است که با پیامبر گرامی به جای می آوردیم.
این روایت به خوبی نشان می دهد که آنحضرت در زمان خلافت خود به شیوه خودش نماز می خوانده نه به شیوه و روش و با بدعتهای خلفا.
علاوه بر اینکه باید توجه داشته باشید که برخی بدعتها مانند دست بسته نماز خواندن حتی در میان خود اهل سنت نیز اتفاقی نیست و هیچیک از مذاهب اهل سنت دست بسته نماز خواندن را واجب نمی دانند بلکه تنها برخی از آنها مستحب می دانند.
❌❌به علت طولانی شدن
این پست سند روایات را حذف
کردم.بزرگواری احتیاج داشتند
تا ارائه کنم❌❌
@Mawud12