فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اومد تو فروشگاه پولشو از جیبش درآورد انداخت رو میز یجوری بهم فهموند که با این پول بهم یه مانتو بده حدود ۲۰ یا ۳۰ تومن بود. اولش بهش گفتم با این پول مانتو نداریم و نمیشه، باز دلم نیومد رفتم یه مانتو بهش نشون دادم دیدم خیلی خوشش امد.
وقتی ذوقشو دیدیم دلم نیومد مانتو رو بهش ندم، گفت نمیپوشم، منم گذاشتم تو پاکت دادم بهش خیلی ذوق میکرد خیلی خوشحال بود.
میگفت هر جا رفتم از مغازه انداختنم بیرون
یا میگفتن نداریم
بعضی از پولاش پاره بود بعضی ها گوشه نداشت
بعضی ها خیلی مچاله بود خلاصه بعد رفتنش نشستم پولاشو مرتب کردم چسب زدم به پاره ها گذاشتم وسط یه کاغذ گفتم دفعه بعد که دیدمش پولشو بدم بهش دلمم نمیومد بزارم تو دَخل:)
بعد یه ساعت دیدم با ذوق زیاد از تو خیابون داره میاد سمت فروشگاه مانتوشم پوشید
امد داخل میگه ببین قشنگ شدم بهم میاد.
گفت ازم عکس بگیر حالا قشنگ شد
این کلیپ هم با اجازه خودش گذاشتم
مهربونی کردن که عیب نیس
ولی خجالت کشیدم وقتی گفت هر جا رفتن گفتن نداریم یا انداختن بیرون بهتره اینجوری نباشیم🙏
✍️ راوی فاطمه
#مهربانی
#وظیفه_منتظران
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃