eitaa logo
موعود(عج)12
1.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
10.9هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از موعود(عج)
✅السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) ✅باز جمعه و بازهم همان دلتنگی همیشگی...😔😔😔 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 (عج) ✳️جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه بیعت با حضرت مهدی(عج) در مسجد الحرام و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و شکست و کشتن او شرکت دارد. ✳️جبرئیل، به هنگام ظهور و هنگامه بیعت با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی و شکست و کشتن او شرکت دارد. ❤امام زمان علیه السلام: ✳️پس از به دست گرفتن حکومت مکه توسط امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و سلطه بر این منطقه، با توجه به جنایات سفیانی از شام تا عراق و شبه جزیره، مهم‌ترین و ضروری‌ترین کار، عقب راندن و دفع اوست. از این رو، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف با سپاهیانی که تحت رهبری ایشان و فرماندهی سیصد و سیزده یار حضرت تشکیل شده است، با هسته اولیه ده هزار نفره به تعقیب سپاهیان سفیانی می‌پردازند. این تعقیب و عقب راندن سفیانیان تا درباچه طبریه ادامه می‌یابد. سفیانی از منطقه وادی_یابس فعالیت‌های خود را شروع می‌کند. ✳️ این منطقه در اطراف دریاچه طبریه قرار دارد و پرونده جنایات سفیانی، در همان منطقه‌ای بسته می‌شود که از آنجا آغاز شده بود. جبرئیل، از جمله شاخص‌ترین افرادی است که در این نبرد و لشکرکشی، امام عجل الله تعالی فرجه الشریف را همراهی می‌کند. در ظاهرً جبرئیل فرماندهی ملائکه جناح راست و فرماندهی ملائکه جناح چپ را برعهده دارند. منابع: بحارالأنوار، ج 17، ص الخرائج و الجرائح، ج1، ص 85. بحار الأنوار، ج52، ص 230. کورانی، علی، معجم أحادیث الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج 3، ص 96. @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
امام حسن(ع) ختم کننده جنگ جمل. امامی که هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت و در راه پیشرفت اسلام از هیچ جانبازی دریغ نمی ورزید. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 اهل البیت(ع) ✅امام حسن(ع) در طول 37 سالی که در کنار پدر زیست نه فقط فرزندی مطیع و امام شناس بود، بلکه همواره بازوی نیرومند، یاوری صدیق، مسئولی امین و با تجربه و سربازی عاشق و فداکاربرای امیرمومنان(ع) به حساب می آمد. ✳️روزی بازوی نظامی پدر می شود و به فرمانش به طرف کوفه روانه می شود تا مردم آن سامان را از توطئه شوم دشمنان اسلام آگاهی دهد و آنها را جهت مقابله با پیمان شکنان و ناکثان بسیج کند. روز دیگر بازوی سیاسی امام می شود و در جریانات سیاسی دوران عثمان وارد صحنه می شود و او را نسبت به وضع ناهنجار دستگاه خلافتش و کثرت انحرافات آگاه می سازد و یا در مسئله حکمیت به دستور آن حضرت و با بیانات شیوا و دلنشین، اعلام موضع می نماید و دست به افشاگری می زند. آن حضرت در سمت قضاوت و دیگر مسوولیت ها به کمک و یاری پدر می شتابد. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
وفات حضرت خدیجه (س) حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیامبر(ص) را غرق غم و اندوه ساخت. @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)12
بسم الله الرحمن الرحیم مستند رهایی از شب 👇👇👇👇👇
‌ گوشیم دوباره زنگ میخورد.فاطمه لیوان را به دستم داد و درحالیکه از اتاق بیرون میرفت پشت به من ایستاد و گفت: -جواب ندادن راه خوبی نیست..من نمیدونم رابطه ی شما چه جوریه.ولی اگه حس میکنی از روی نگرانی زنگ میزنه جوابشو بده و بهش بگو دیگه دوست نداری باهاش باشی.اینطوری شاید بتونی از دستش خلاص شی ولی با جواب ندادن بعید میدونم بتونی از زندگیت بیرونش کنی. جملات فاطمه تردیدها و دودلیهای های این چند دقیقه‌ ام رو به یقین بدل کرد.تصمیم گرفتم گوشیمو جواب بدم و به کامران همه چی رو بگم.قبل از برداشتن گوشی در دلم یاد آقام افتادم و از او مدد خواستم کمکم کنه ودعاگوم باشه. فاطمه بیرون رفت تا شاید من راحت تر صحبت کنم. -بله صدای نگران وعصبانی کامران از پشت خط گوشم را کر کرد: -سلام.!!هیچ معلومه سرکار خانوم کجا هستند؟ با بی تفاوتی گفتم:هرجا!!!! لطفا صدات رو پایین بیار کامران دیگه صداش عصبانی نبود.انتظار نداشت که من چنین جواب بی رحمانه ای به نگرانیش بدم. با دلخوری گفت:خیلییی بی معرفتی عسل..چندروزه غیبت زده.نه تلفنی..نه خبری نه اسمسی..هیچی هیچی. .الانم که بعداز اینهمه مدت گوشیمو جواب دادی داری باهام اینطوری حرف میزنی. دلم براش سوخت ولی با همون حالت جواب دادم: -وقتی تلفنت رو جواب نمیدم لابد موقعیت پاسخگویی ندارم. چرا اینقدر زنگ میزنی؟ او داشت از شدت ناراحتی وحیرت از تغییر لحن من در این مدت منفجر میشد واین کاملا از رنگ صدایش مشخص بود. -عسل تو چته؟؟ چرا با من اینطوری حرف میزنی؟؟ مگه من باهات کاری کردم که اینطوری بی خبر رفتی و الانم با من سرسنگین حرف میزنی؟ -نه ازت هیچی ندیدم ولی ... چرا شهامت گفتن اون جمله رو نداشتم؟ من قبلا هم اینکار رو کردم.چرا حالا که هدف زندگیم رو مشخص کردم جرات ندارم به کامران بگویم همه چی بین ما تمومه. . کامران کارم را راحت تر کرد. -چیه؟؟ منم دلتو زدم؟ این سوال کافی بود برای انزجار از خودم وکارهام.دلم برای کامران و همه ی پسرهایی که ازشون سواستفاده میکردم گرفت. سکوت کردم.. سکوتم خشمگین ترش کرد: -پس حدسم درست بود..اتفاقا یچیزی در درونم بهم میگفت که دیر یازود این اتفاق می افته.ولی منتها خودمو میزدم به خریت!!! اما خیالی نیست..هیچ وقت به هیچ دختری التماس نکردم!ا ولی ازت یه توضیح میخوام..بگو چیشد که دلتو زدم و بعد بسلامت اصلا گمان نمیکردم که کامران تا این حد با منطق و بی اهمیتی با این موضوع برخورد کند. واقعا یعنی این دوستی تا این حد برای او بی ارزش بود.!؟ با اینکه بهم برخورده بود ولی سعی کردم غرورم رو حفظ کنم و با لحنی عادی گفتم: -من قبلا هم گفته بودم که منو دوست دختر خودت ندون.من در این مدت خیلی سعی کردم تو رو در دلم بپذیرم ولی واقعا میبینم که داره وقت هردومون تلف می___.... کامران که مشخص بود دندانهایش رو موقع حرف زدن به هم میفشارد جمله ام را قطع کرد وبا لحن تحقیر آمیزو بی ادبانه ای گفت: ببییییین...ول کن این شرو ورها رو..فقط به سوالم جواب بده.. لحظه ای مکث کرد و با اضافه کردن چاشنی نفرت به همون لحن پرسید: -الان با کدوم خری هستی؟؟ از من خاص تره؟؟ گوشهایم سوت میکشید...حرارت به صورتم دوید.با عصبانیت وصدای لرزون گفتم: _بهتره حرف دهنتو بفهمی. نه تو نه هیچ کس دیگه ای رو نمیخوام تو زندگیم داشته باشم.. و گوشی رو قبل از شنیدن سخنی قطع کردم. نفسهام به شمارش افتاده بود.آبمیوه ای که فاطمه برایم ریخته بود را تا ته سرکشیدم.به سرمم نگاه کردم که قطرات آخرش بود.کاش فاطمه اینجا بود.کاش الان در آغوشم میگرفت.واقعا او کجا رفته بود؟ روی تخت نشستم و با چندبار تنفس عمیق سعی کردم آرامش رفته رو به خودم برگردونم.ولی بی فایده بود.راستش در اون لحظات اصلا از کاری که کرده بودم مطمئن نبودم. این اولین بار بود که کامران با من اینقدر صریح و بی رحمانه صحبت میکرد. حرفهایش نشان میداد که او در این مدت به من اعتمادی نداشته و انتظار این روز رو میکشیده.پس با این حساب چرا به این رابطه ادامه داد؟ ادامه دارد...
‌ ‌ سرمم رو از دستم جدا کردم و از روی تخت پایین آمدم. پاهایم سست بود و سرم گیج میرفت. پرستاری درهمان لحظه داخل آمد و وقتی مرا دید پرسید:بهتری؟ در اینطور مواقع چی باید گفت؟گفت نزدیک یک ساعته که رو این تخت زیر سرم هستم با این حساب نباید احساس سرگیجه و سستی کنم پس چرا خوب نیستم؟! ولی اگر اینو میگفتم مجبور بودم رو این تخت بنشینم و بیشتر از این نمیتوانستم آن بیرون فاطمه یا احتمالا حاج مهدوی را منتظر بگذارم.راستی حاج مهدوی! ! من باید برم از این اتاق بیرون و او راببینم.یک ساعتی میشود که بخاطر این سرم لعنتی از دیدار او محروم شدم.!بنابراین با تایید سر گفتم:خوبم. هرچند،گویا رنگ رخساره خبر داد که خوب نیستم!! او پرسید: مطمئنی؟ یک کم دیگه دراز بکش.هنوز قوات احیا نشده. چادرم را از روی تخت برداشتم وبی اعتنا به تشخیص مصلحت آمیز او، با پاهایی که روی زمین قدرت ایستادن نداشت به سمت در ورودی رفتم. این فاطمه کجا رفته بود؟ مگر تلفن من چقدر طول میکشید که اینهمه مدت تنهام گذاشته؟ وقتی در راهروی درمانگاه ندیدمش رو به پرستار با حالی نزار پرسیدم شما همراه منو ندیدید؟ او در حالیکه سرمم رو از جایگاهش خارج میکرد بدون اینکه نگاهم کنه گفت: -فک کنم دم بخش دیدمش با اون حاج آقایی که همراهتون بود داشت حرف میزد. ناخوداگاه چینی به پیشانی انداختم. اصلا خوشم نیامد.فاطمه بهترین دوستم هست باشد.چرا حاج مهدوی با او حرف میزند ولی من نمیتوانم؟!!!! چقدر حلال زاده است.صدام کرد.:عههه عسل..بلند شدی؟؟ بعد اومد مقابلم و شانه هام رو گرفت.با دلخوری گفتم:کجا رفته بودی اینهمه مدت؟ او با لبخندی پاسخ داد رفتم بیرون تا راحت حرف بزنی.بعد با نگاهی گذرا به روی تخت پرسید چیزی جا نذاشتی؟؟ بریم؟؟ بدون اینکه پاسخش رو بدم به سمت در راه افتادم.چرا اینطوری رفتار میکردم؟! چرا نمیتونستم با این مساله، منطقی کنار بیام؟ اصلا چرا فاطمه بهم نگفت که با حاج مهدوی بوده..؟؟!! خدایا من چم شده بود؟ با درماندگی به دیوار تکیه دادم واز دور قد وقامت حاج مهدوی رو مثل یک رویای دوراز دسترس با حسرت وناله نگاه کردم.فاطمه سد نگاهم شد و اجاره نداد این تابلوی مقدس و زیبا رو که به خاطرش قید همه چیز را زده بودم نگاه کنم.بانگرانی پرسید:عسل...؟؟؟ خوبی؟؟؟ او را کنار کشیدم تا جلوی دیدم را نگیرد و نجواکنان گفتم:خوبم...یک کم صبر کن فقط.. او پهلویم را گرفت و باز با نگرانی گفت: _عسل جان اینطوری نمیشه که.بیا بریم اونور تر رو اون صندلی بشین. ولی من همونجا راحت بودم.در همان نقطه بهترین چشم انداز دنیا رو میتونستم ببینم.ناخوداگاه اشکهایم سرازیر شدند..در طول زندگیم فقط حسرت خوردم.حسرت داشتن چیزهایی که میتوانستم داشته باشم ونداشتم. حسرت داشتن مادر که در بدترین شرایط سنیم از داشتنش محروم شدم وحسرت حمایت پدر که با ناباوری ترکم کرد..سهم من در این زندگی فقط از دورنگاه کردن به آرزوهایم بود!! حتی در این چندسالی که ظاهرا پر رفت وآمد بودم و با پولدارترین ها میگشتم باز هم خوشبختی را لمس نکردم واز دور به خوشبختی آنها نگاه میکردم. حالا هم که توبه کردم باز هم با حسرت به آرزویی دور ودراز که آن گوشه ی سالن ایستاده و دارد با گوشی اش صحبت میکند نگاه میکنم!!!وحتی شهامت ندارم به او یا به هرکس دیگری بگویم که دوستش دارم... ادامه دارد...
‌ ‌ فاطمه نگرانم بود.با سوالات پی در پی به جانم افتاد:عسل چیشده؟! چرا گریه میکنی؟ حالت بده؟؟ نکنه با اون پسره حرف زدی چیزی بهت گفته؟ آره شاید همه ی این بغض وناراحتی بخاطر کامران باشه. .بخاطر حرفهای تند و صریحش..بخاطر اینکه مستقیم پشت تلفن بهم گفت که من براش مهم نیستم..من برای هیچ کس در این دنیا مهم نبودم...هیچ کس..چقدر احمق بودم که فکر میکردم برای اینها اهمیتی دارم.همانجا که ایستاده بودم نشستم و سرم را به دیوار تکیه دادم و از ته دل اشک ریختم. فاطمه مقابلم زانو زد و دستان سردش رو روی زانوانم گذاشت و با چشمانی پراز سوال نگاهم کرد. به دروغ گفتم: - خوب نیستم فاطمه..ببخشیدنمیتونم راه برم. البته همچین دروغ دروغ هم نبود.ولی فاطمه فکر میکرد این ناتوانی بخاطر شرایط جسمانیمه. بامهربانی و نگرانی گفت: _الاهی من قربونت برم.من که بهت گفتم بریم یجا بشین..رنگ به صورت نداری آخه چت شده قربون جدت برم. دوباره زدم زیر گریه.. یا فاطمه ی زهرا من از گناهانم توبه کردم..دستمو رها نکن..یا فاطمه ی زهرا اون عطر خوشبوی دوران کودکی رو که صف اول مسجد کنار آقام استشمام میکردم رو دوباره وبرای همیشه بهم هدیه بده..من میدونم این توقع زیاد و دوریه ولی تا کی باید همه چیزهای خوب از من دورباشه؟مدتهاست از همه نعمتها محروم بودم.یکبارهم به دل من بیاین..اگر واقعا مادرم هستی چرا برام مادری نمیکنی؟؟ میان سوالهای مکرر فاطمه ،چشمم به قدمهایی افتاد که درست مقابل دیدگانم ایستاده بود.نفس عمیق کشیدم.او مقابلم نشست و با چشمانی که پراز سوال بود نگاهم کرد. -حالتون خوب نیست؟؟ پرستار رو صدا کنم؟ اشکهایم را پاک کردم ودردل گفتم:این درد بی درمانی که من دارم پرستار نمیخواد طبیب میخواد. طبیبشم تویی.. -نه..نه حاح آقا. .خوبم -خوب اگر خوبید چرا این حال و روز رو دارید؟چرا مثل بچه مدرسه ایها گریه میکنید؟ فاطمه ریز ومحجوب خندید .منم به زور خندیدم. حاج مهدوی باچشمان زیباش رو به فاطمه گفت: اگر احتیاجی به استراحت ومراقبت بیشتر دارند میتونیم کمی دیرتر بریم.مشکلی نیست. فاطمه هم با همان لحن جواب داد:نمیدونم حاج آقا بعد نگاهی پرسشگر به من انداخت و گفت: _من و حاج آقا حرفی نداریم .اگر حس میکنی خوب نیستی بمونیم. من چادرم رو روی سرم مرتب کردم و با خجالت گفتم:نه...نه...خیلی ببخشید معطلتون کردم. حاج مهدوی با گوشه ی چشمش نگاهم کرد واز جا برخاست و به سمت پرستاری که قصد رفتن به اتاقی دیگر داشت، رفت. صدای حاج مهدوی به سختی شنیده میشد ولی پرستار با صدای نسبتا رسایی پاسخ داد: -اگر میخواین نگهشون داریم مشکلی نیس منتها ایشون الان حالشون بخاطر ضعف واحتمالا گرسنگی بهم ریخته. البته ما سرم هم وصل کردیم.ولی باز باید کمی معده اش تقویت شه. ای پرستار بیچاره!!!تو چه میدونی درد من چیه؟!گرسنگی کدومه؟؟درد من درد عشقه...یک عشق یک طرفه!!یک عشق نافرجام!! حاج مهدوی در حالیکه به سمت ما میجرخید رو به فاطمه گفت: _خوب پس،اگر مشکل خاصی نیست وخواهرمون حس میکنند حالشون مساعده بریم. حرصم درآمد وقتی میدیدم حتی حال من هم از فاطمه میپرسد!! خوب چرا اینقدر بهم بیتوجهی؟؟!!اگر من نامحرمم فاطمه هم هست..چرا با اوحرف میزنی با من نه؟!!! دلم لرزید...نکنه.؟؟؟حتی فکرش هم آزارم میداد.. نه! نه! اگر آنها با هم قرار ومداری داشتند حتما فاطمه بهم میگفت. با ناراحتی بلندشدم.خاک چادرم را تکان دادم و بدون نگاه کردن به آن دو به سمت درب خروجی راه افتادم. ادامه دارد.... ‌ ‌
هدایت شده از [ بــالِ عُــروج]
استفتاء از آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی،درمورد ازدواج پیامبراکرم ص با ام المومنین #خدیجه_س eitaa.com/pasokheshia
هدایت شده از موعود(عج)12
هدایت شده از موعود(عج)
1_6203525.mp3
181.3K
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
✨🌹🍃دعای روز دهم ماه مبارک رمضان🍃🌹✨ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌸اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ لَدَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَيْكَ بِإِحْسَانِكَ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ🍃 🌷خدايا مرا در اين ماه از توكلكنندگان،و از رستگاران نزد خود،و از مقرّبان درگاهت قرار بده،به احسانت اى هدف جويندگان🌸 🍃اللهم عجل لولیک فرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 مهدوی ⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟ ✔ جواب: امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند: 💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... : ✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند: ✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود. 📚 منبع: کتاب ملاقات با امام زمان ص 286 💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: 💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است: اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ✳ 2-دعای افتتاح: ✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند: 💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند 📚 منبع: صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸ 💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم. 💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید. 🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 ✅ آیا هنگام ظهور مردم زیادی کشته خواهند شد یا هیچ جنگی نخواهد شد؟ ❎پاسخ: افراط و تفریط در اسلام جایگاهی ندارد. برخی از حضرت چهره ای خشن نشان می دهند به گونه ای که او جوی خون راه می اندازد. برخی نیز می گویند هیچ جنگی نمی شود و قطره ای خون ریخته نخواهد شد. ✅ روایات در این باره بر دو قسم هستند: 1⃣روایاتی از عوام و اهل سنت: بسیاری از این روایات از شخصی بنام کعب الاحبار نقل شده که مشکل سندی دارند. 2⃣ روایاتی که از اهل بیت به ما رسیده: پس از بررسی این روایات روشن می شود که درباره حجم و شدت قتل و جنگ ها افراط و تفریط شده است. بلکه واقعیت چیز دیگری است. ✳️سیاست امام زمان همان سیاست پیامبر اکرم است و گاهی رافت و عدالت ایشان حکم میکند که دشمنان سرسخت و لجوج –که هرگز با حکومت امام کنار نمی آیند و عدد آنان کم است- از سر راه بردارد. 📓کتاب تا ظهور؛ ص۲۱۵-۲۱۷ @Mawud12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 ظهور ✅سید خراسانی کیست و چه مدت حکومت می کند؟ ✳️در رابطه با بحث خراسانی دو نوع روایات داریم روایاتی که در منابع و کتب شیعه هستند و معتبرند و روایاتی که در کتب اهل سنت است و اعتبار لازم را ندارند، طبق روایات شیعه در رابطه با خراسانی یک روایت صحیح سند داریم و آن اینکه یکی از علائم ظهور خروج خراسانی است. 📗در کتاب غیبت شیخ طوسی از امام صادق(ع) نقل شده که می فرمایند: ✅سه کس قبل از ظهور قیام خواهند کرد؛ خراسانی، سفیانی و یمانی و در یک سال، یک ماه و یک روز قیام می کنند و قیامشان هماهنگ است. در روایات است که خراسانی از شرق خروج می کند البته روایتش ضعیف است و برای از بین بردن بنی عباس به سمت کوفه حرکت می کند و یک روایت دیگری داریم در غیبت نعمانی که امام صادق(ع) می فرمایند: ✅ کمی پیش از ظهور امام زمان(ع) پنج نشانه است که یکی از نشانه ها خروج خراسانی است. در غیبت نعمانی از امام باقر(ع) نقل شده وقتی خراسانی خروج می کند، ما باید به یمانی کمک کنیم. ✅ حدود 5 تا 6 حدیث وجود دارد که فقط به اصل خروج خراسانی اشاره کردند اما اینکه این خراسانی سید است، اشاره نشده و سید بودن ایشان حدیث شیعی ندارد و هیچ اشاره هم به حکومت خراسانی که حکومتش را به امام تقدیم می کند، در روایات نشده است. ✅در روایات فقط به قیام خراسانی اشاره شده که قبل از ظهور است و حکومت داشتن خراسانی مستند به روایات نیست و در رابطه با قیافه ظاهری خراسانی و اینکه چه حکومتی تشکیل می دهد نیز در روایات اشاره نشده است. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 آن موقع ها همه چیز انقدر امن نبود... انقدر آرام نبود... غیرت ها آنقدر بی رمق نشده بود... 👌مرد بود و غیرتش...مرد بود و ناموسش... جسد بی جان و عریان دختر ایرانی را از تیر چراغ برق بالا بردند...دشمن را میگویم... جلوی چشم رزمنده های ایرانی گذاشتند!! 👈خواستند غیرت و مردانگی بچه های خمینی را به سخره بگیرند...خواستند بگویند... این ناموس شماست که به تاراج رفته!! ببینیتش!! [به قول امروزی ها آن را به اشتراک گذاشتند...] جلوی چشم بسیجی ها... سه نفر از بهترین جوانان این وطن پر پر شدند... تا بالاخره توانستند آن جنازه را پایین بیاورند... مگر شوخی بود... یک گردان هم قربانی میگرفت بالاخره ناموسشان را پایین می آوردند... حتما که نباید زن و بچه خودشان باشد... ¦¦مردِ با غیرت ناموس دیگران را هم ناموس خودش میبیند...¦¦ ✗ دختر شیعه جلوی چشم دشمن عریان باشد و مردهای شیعه نفس بکشند؟؟؟ مگر سربازان خمینی مرده باشند... عکس ناموسش را به اشتراک میگذارد... و با بی غیرتی زیرش مینویسد: ⚫من و عشقم!! ⚫من و مادر خوشگلم!! ⚫من و خواهر گلم!! زن عکس سرلخت و برهنه اش را منتشر میکند و برادرش و شوهرش آن را لایک میکنند!! در حالی که چند هزار نفر دیگر هم ناموسشان را با لایک پسند کرده اند... همان مرد چند پست آن طرف تر هم عکس یک شهید را به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته ما مدیون شهداییم!! (😞) عکس همان بچه شیعه با غیرت... همان سرباز خمینی... همان کسی که دارد از بی غیرتی اش زجر میکشد... همان کسی که نگذاشت جنازه دختر ایرانی جلوی چشم ها باشد... چه رسد به ... همان کسی که توی وصیت نامه اش این همه تاکید کرده بود که ««اگر با ریخته شدن خونم حقی به گردن دیگران داشته باشم به خدا قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حجاب و بی حیا نمیگذرم!!»»✋ ... تو را به خدا قسم بگو بگو آن شهید چه کار کند تا حاضر شوی عکس ناموست....زن شیعه را از جلوی چشم های هرزه برداری؟ چه کار کند تا ناموست را به اشتراک نگذاری؟؟؟ ناموست را بیت المال کرده ای؟ حاشا به غیرتت!! مگر نمیبینی... نمیبینی دشمن چطور دارد به ناموس شیعه... به ناموس ایرانی میخندد؟؟ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 تضمین‌های واقعی در مقابل دست چدنی/ سخن هفته شماره ۱۳۴ نشریه خط حزب‌الله 🔹بیست‌وهفتم مهرماه ۹۴، زمانی که قرار بود رهبرانقلاب توافق موسوم به برجام را تأیید کنند، با فهم درست از تجربه‌ای که از بدعهدی آمریکا داشتند، در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور، دولت را موظف به اخذ تضمین مکتوب از رییس‌جمهور امریکا کردند. متأسفانه آن تضمین گرفته نشد و راه برای نقض‌های مکرر برجام و ماندن تحریم‌ها باز ماند. در روزهای اخیر که زمزمه‌ی تداوم برجام بدون آمریکا توسط برخی مسئولین مطرح شده است، رهبر انقلاب اگرچه مانع آن نشدند، اما باتوجه به تجربه‌ی گذشته، هفت شرط را برای ادامه برجام با اروپا، به‌منظور راه صیانت و حفاظت از منافع ملی مطرح کردند. 🔹۱. «سکوت خود در برابر نقض برجام توسط آمریکا را جبران کنند.» زیرا در گذشته باعث شد که سکوت اروپا مانع از اجرایی شدن توافقات بر روی کاغذ و در میدان عمل شود. 🔹۲. «قطعنامه‌ای علیه آمریکا در شورای امنیت ببرند که آمریکا ناقض قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ است» قرار بود با این قطع‌نامه‌، شش قطع‌نامه قبلی ملغی شود اما هم اوباما و هم ترامپ در موارد مختلفی آن را شکستند. 🔹۳. «بحث موشکی و حضور جمهوری اسلامی در منطقه را مطرح نکنند.» اروپا در مذاکره با ایران برای حفظ برجام باید بداند از جایگاه وکیل آمریکا نباید وارد مذاکره شود. 🔹 ۴و۵و۶و۷ «با هرگونه تحریمی علیه جمهوری اسلامی مقابله کنند.» «نفت ایران به قدری که جمهوری اسلامی می‌خواهد به فروش برسد.» «بانک‌های اروپایی انتقال وجوه مربوط به تجارت با جمهوری اسلامی را انجام دهند.» «اگر در پاسخگویی به این مطالبات تعلل کردند، حق ما برای آغازکردن فعالیت‌های تعطیل شده‌ی هسته‌ای محفوظ است.» در طی سال‌های اخیر بانک‌های اروپایی به بهانه‌ی تحریم بانک‌های ایرانی از سوی آمریکا از ارائه خدمات به ایران ممانعت می‌کردند که همین باعث عدم ورود جریان پول به کشور می‌شد و اثرات اقتصادی منفی را در پی داشت. لذا بانک‌های اروپایی باید در مقابل تحریم‌های آمریکا، تجارت با ایران را تضمین کنند. 🔸این ۷ تضمین با حفظ حق هسته‌ای و منافع ملی در مقابل تحرکات آن دست چدنی است که از دستکش مخملی درآمده است و رسما اعلام مبارزه برای براندازی می‌کند.
هدایت شده از موعود(عج)
وفات حضرت خدیجه (س) حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 خدیجه(س) اعتراف عائشه به برتري حضرت خديجه: بخاري به نقل از عائشه مي نويسد: 3605 حدثنا سَعِيدُ بن عُفَيْرٍ حدثنا اللَّيْثُ قال كَتَبَ إلي هِشَامٌ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ علي امْرَأَةٍ لِلنَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم ما غِرْتُ علي خَدِيجَةَ هَلَكَتْ قبل أَنْ يَتَزَوَّجَنِي لِمَا كنت أَسْمَعُهُ يَذْكُرُهَا وَأَمَرَهُ الله أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ من قَصَبٍ وَإِنْ كان لَيَذْبَحُ الشَّاةَ فَيُهْدِي في خَلَائِلِهَا منها ما يَسَعُهُنَّ. عايشه مي گويد: بر هيچ زني آن قدر حسد نورزيدم كه بر خديجه حسد ورزيدم، او را درك نكردم و قبل از ازدواج من با رسول خدا از دنيا رفته بود، ولي حسدم به اين سبب بود كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) او را بيشتر ياد مي كرد و خداوند او را به خانه اي بهشتي از طلا و درّ و ياقوت بشارت داده بود و هر گاه گوسفندي را ذبح مي نمود براي دوستان خديجه هديه مي فرستاد. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا کافی داستان انار و امام زمان روحی له الفداء 🍃اللهم عل لولیکوالفرج🍃
⚫️ زیارت نامه (س) بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ ▪️السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَكِ بِما أَوْلاكِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْكِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ . ▪️سلام بر تو اى مادر مؤمنان، سلام بر تو اى همسر سرور فرستادگان، سلام بر تو اى مادر فاطمه زهرا سرور بانوان دو جهان، سلام بر تو اى نخست بانوى مؤمن، سلام بر تو اى آن كه دارائیش را در راه پیروزى اسلام و یارى سرور انبیا هزینه كرد و دشمنان را از او دور ساخت، سلام بر تو اى آن كه بر او جبرئیل درود فرستاد، و سلام خداى بزرگ را به او ابلاغ كرد، این فضل الهى گوارایت باد و سلام و رحمت و بركاتش بر تو باد.
🔹 انتظار و آماده بودن نخستین شرط وفاداری است ، آراستگی رفتار و پیرایش کردار و همانند سازی جلوه های زندگی با الگوهای پذیرفته شده امام، نماد های آمادگی است. 🔆 امام صادق: هر یک از شما خودش را برای خروج قائم اماده کند و لو با تهیه یک تیر، که اگر خداوند این امادگی را در نیت شما ببیند امیدوارم که خداوند در اجلتان مهلت دهد تا ظهور او را درک کرده از انصار آن بزرگوار باشید . (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶) 🔺 زیباترین اثر انتظار همراه با آمادگی،شکل دهی شخصیت و ساماندهی زندگی بر اساس معیارهای دینی است، در این صورت شایسته این بشارت خواهیم بود: 🔆 امام صادق: خوشا به حال پیروان قائم؛ انانکه در دوران غیبت ظهورش را به انتظار میکشند و در عصر ظهورش در پیروی از او پای می فشارند ، آنان اولیاء خداوند هستند که نه ترسی در دل و نه از چیزی واهمه دارند. (نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۸۱) 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
🔹وصیت یک شهید شانزده ساله توشه برای آخرت خود جمع کنید و خیر زادالتقوی، هر چند که خود من توشه و کار نیک و خوبی برای آخرت برنداشته و انجام ندادم. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃