🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#سبط(ع) پیامبر(ص)
✳️یا کریم اهل البیت(ع)✳️
✅امام حسنمجتبی علیهالسلام مورد علاقه شدید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود، و آن حضرت در حدیثی، درباره مقام و فضیلت امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمود:
✅اما حسن (ع)به درستی كه وی پسر و فرزند من و از من است. او نور چشمم، روشنایی قلبم و میوه دلم میباشد. وی سرور جوانان اهل بهشت و حجت خدا بر امت است.
✳️ فرمان او، فرمان من است و گفتار او، گفتار من است. هر كه از او پیروی كند از من پیروی كرده است و هر كه از دستور او سرپیچی كند، از من سرپیچی كرده و از من نیست.
✳️من هرگاه به او نظر میكنم به یاد جریانات پس از خود میافتم كه وی را تضعیف میكنند؛ حال او به همان گونه ادامه مییابد، تا این كه از روی ستم و دشمنی، وی را با زهر به شهادت میرسانند.
✳️در آن هنگام، فرشتگان آسمان در مرگش گریه میكنند.
✳️همچنین هر چیزی در روی زمین از جمله پرندگان آسمان، ماهیهای دریاها و اقیانوسها در فقدان او سوگوارند.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#پست ویژه
توافق روسیه با اسرائیل برای دورکردن نیروهای ایران و حزب الله را از بلندیهای جولان
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب؛ این روزنامه اسرائیلی در ادامه آورده است: لاوروف این سخنان را در کنفرانس خبری مشترک با همتای موزامبیکی خود در مسکو اظهار داشت.
به گفته ی شبکه ی دو اسرائیل، سخنان لاوروف بخشی از تفاهم بدست آمده بین اسرائیل و روسیه برای دور نگه داشتن نیروهای ایرانی و حزب الله از بلندی های جولان در مرز سوریه با اسرائیل است.
براساس این گزارش، روسیه و اسرائیل به توافقی دست پیدا کرده اند که براساس آن، اسرائیل از استقرار نیروهای نظامی بشار اسد در مرز جنوبی و بلندی های جولان جلوگیری نمی کند و در مقابل مسکو حصول اطمینان خواهد کرد که در بین نیروهای مستقر، نیروهای ایرانی و حزب الله وجود نداشته باشند.
بعلاوه، روسیه براساس این توافق به صورت علنی از همه ی نیروهای خارجی خواهد خواست که سوریه را ترک کنند، اقدامی که لاوروف انجام داد.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
هدایت شده از موعود(عج)
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
# ابلیس_آخرالزمان
✅ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ صاحب الزمان(عج)
ﺍﺯ ﻭﻫﺐ ﺑﻦ ﺟﻤﻴﻊ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ:
«ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﻛﻪ «ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ! ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺧﻠﺎﻳﻖ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﻣﻬﻠﺖ ﺩﻩ؛ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮔﺎﻧﻲ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﻣﻌﻴّﻦ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ» ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ:
ﺍﻳﻦ ﻛﺪﺍﻡ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟
✅ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﻳﺎ ﻭَﻫْﺐُ ﺃَ ﺗَﺤْﺴَﺐُ ﺃَﻧﱠﱠﻪُ ﻳﻮْﻡُ ﻳﺒْﻌَﺚُ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪُ ﺍﻟﻨﱠﱠﺎﺱَ ﻟﺎ ﻭَ ﻟَﻜِﻦﱠﱠ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪَ ﻋَﺰﱠﱠ ﻭَ ﺟَﻞﱠﱠ ﺃَﻧْﻈَﺮَﻩُ ﺇِﻟَﻲ ﻳﻮْﻡِ ﻳﺒْﻌَﺚُ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪُ ﻗَﺎﺋِﻤَﻨَﺎ ﻓَﻴﺄْﺧُﺬُ ﺑِﻨَﺎﺻِﻴﺘِﻪِ ﻓَﻴﻀْﺮِﺏُ ﻋُﻨُﻘَﻪُ ﻓَﺬَﻟِﻚَ ﺍﻟْﻴﻮْﻡُ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﻮَﻗْﺖُ ﺍﻟْﻤَﻌْﻠُﻮﻡُ »؛
✅«ﺁﻳﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲﻛﻨﻲ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ؟ ﻫﺮگز! ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺎ ﻗﻴﺎﻡ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ [ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺎ] ﺍﺯ ﭘﻴﺸﺎﻧﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ. ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﻗﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ». ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪﻥ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﺭﺷﺪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﻋﻘﻠﺎﻧﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻋﺼﺮ، ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺠﺎﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻏﻮﺍﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺧﻠﻊ ﺳﻠﺎﺡ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ.
📚ﺟﻠﺪ 1، ﺻﻔﺤﻪ 220-درس نامه مهدویت
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
#صحیفه_مهدیه
✅این کتاب بیش از 450 دعا و
نماز و زیارت و.... مرتیط با امام
عصر(عج) را دارد.
در کانال موعود(عج)12
بخوانید...
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#صحیفه_مهدیه
✅ کتاب صحیفه مهدیه✅
✳️ این کتاب بیش از 450 دعا و نماز و زیارت و .... مرتبط با امام عصر (عج) را دارد.
✳️نوشته سیّد مرتضی مجتهدی و ترجمه محمّدحسین رحیمیان، علاوه بر مقدمه و خاتمه دارای 12 باب است با اضافاتی که پس از ویرایش اول به آن افزوده شده است:
📗 باب اوّل: نمازها شامل 17 نماز
📕 باب دوم: ادعیّهی قنوت شامل 12 دعا
📗 باب سوم: ادعیّهی تعقیب نمازها شامل 17 دعا
📕 باب چهارم: ادعیّهی ایّام هفته شامل 12 دعا
📗 باب پنجم: ادعیّهی هر ماه شامل 16 دعا
📕 باب ششم: ادعیّهی هر روزه شامل حدود 40 دعا
📗 باب هفتم: توسّلات شامل 9 توسّل
📕 باب هشتم: عریضهها شامل 3 عریضه
📗 باب نهم: استخارهها شامل 8 استخاره
📕 باب دهم: ادعیّهای که به نقل از حضرت مهدی(ع) رسیده است شامل 8 دعا
📗 باب یازدهم: زیارات شامل 17 زیارت
📕 باب دوازدهم: زیارات و ادعیّهای که مربوط به وکلا و اصحاب آن حضرت است.
✅ خاتمهی کتاب شامل عبارتها و زیارتهای خاصّی است که مورد توجّه و عنایت آن حضرت است مثل نماز شب، زیارت عاشورا، زیارت جامعهی کبیره، زیارت امین الله.
✅ البته با اینکه مؤلف سعی در گردآوری دعاها و زیارات معتبر داشته است لیکن ادعا ندارد که این کتاب مجموعه کاملی از همه دعاها و ... باشد ؛ زیرا، به خاطر محدودیت های عصر غیبت بسیاری از آنچه که از ناحیه مقدسه صادر شده است را نمی یابیم.
⬅️ این کتاب به صورت الکترونیکی از بازار قابل دانلود می باشد :
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.smehdiearhhphish.com&ref=share
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
#آقاجان_بیا
سخن بے تو مگر جاے شنیدن دارد
نفسم بے تو مگر ناے دمیدن دارد
علتــ ڪورے یعقوب نبے معلوم استـــ
شهــر بے یار مگـر ارزش دیدن دارد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#سبط پیامبر(ص)
✅از امام سجاد علیه السلام روایت شده این گونه است که فرمود:
چون حضرت فاطمه سلام الله علیها فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش علی علیه السلام عرض کرد:
نامی برای او بگذار، علی (ع)فرمود:
✅من چنان نیستم که در مورد نامگذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم. در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و اله بیامد، و آن کودک را در پارچه زردی پیچیده، به نزد آن حضرت بردند.
حضرت فرمود:
مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زرد نپیچید؟
✳️سپس آن پارچه را به کناری افکند و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید، آن گاه رو به علی(ع) کرده فرمود:
آیا او را نامگذاری کرده ای؟
عرض کرد:
✳️ من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم! رسول خدا فرمود:
من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم!
✳️در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده، به نزد وی برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی و به وی بگو:
✳️ براستی که علی(ع) نزد تو به منزله هارون است از موسی، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت:
✳️خدای تبارک و تعالی تو را مأمور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذاری. رسول خدا پرسید:
نام پسر هارون چیست؟
عرض کرد:
«شبر». فرمود:
زبان من عربی است؟
عرض کرد:
نامش را «حسن» بگذار، و رسول خدا او را حسن نامید...
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#یوشع بن نون
📙طبق نقل مشهور، موسى (ع) در وادی تیه از دنیا رفت و پس از وفات او، نبوت به وصى آن حضرت یوشع بن نون که از اولاد افرائیم بن یوسف بود منتقل شد.
📕 در حدیث آمده ا ست که حضرت موسی در مرگ هارون گریبان پاره کرد.
💠حضرت موسی (ع) پیش از وفاتش، حضرت یوشع بن نون را وصی خود ساخت.
💠 موسى در واپسین روزهاى عمر خود الواح مقدس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود به ضمیمه زره خود و یادگار هاى دیگرى در آن نهاد، و به وصى خویش سپرد.
💠یوشع بن نون در ۹۷ سالگی به وصایت رسید. یوشع، بنى اسرائیل را به جنگ عمالقه برد و پس از مدتى که با آن ها جنگید، خداى تعالى پیروزى را نصیب او فرمود و شهر اریحا را فتح کرد و بنى اسرائیل را در آن شهر سکونت داد.
وقتی موسی در تیه وفات یافت خداوند یوشع بن نون بن إفرائيم بن يوسف بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم را بر بنی اسرائیل مبعوث کرد و به ایشان دستور داد به اریحا سرزمین ستمگران حمله کند.
📓در روایتى دیگر آمده است که یوشع بن نون سى سال پس از موسى زنده بود و در این مدت سر و سامانى به کار بنى اسرائیل داد و با دشمنان آن ها جنگید و همه را قلع و قمع کرد و سرزمین فلسطین و شامات را میان آن ها تقسیم نمود.
❌از جمله کسانى که بر ضد او قیام کردند، صفورا همسر موسى بود که جمعى از بنى اسرائیل را با خود همراه کرد و به جنگ یوشع آمد، ولى شکست خورد و اسیر گردید، اما یوشع با کمال بزرگوارى با او رفتار کرد و او را به خانه خود بازگرداند،
❌ نظیر آن چه در جنگ جمل اتفاق افتاد.
📓در احادیث اسلامی یوشع بن
نون از جمله کسانی است که در
زمان ظهود مهدی(عج) رجعت کرده و مانند عیسی در کنار او
خواهدبود.
✏تهیه و تنظیم در
کانال موعود(عج)12
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌻
#نابودی قوم یهود در دوران آخرالزمان
🎬قسمت دوم:
اولين كيفر قوم يهود به دست مسلمانان در صدر اسلام صورت گرفته و دومين آن به دست حضرت ولي عصر(عج) در آخرالزمان خواهد بود.
برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه هر دو مورد، انجام شده بدين ترتيب كه كيفر فتنه و فساد نخستين بخت النصر و مجازات دومين مرحله فساد و تباهى به دست تيتوس رومى انجام پذيرفته است و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است.
این نظر نمی تواند درست باشد چرا که خداوند می فرماید " بندگانی از خود" را به سوی شما می فرستیم و بدیهی است که بخت النصر و تيتوس نمی توانند بندگانی از طرف خدا باشند.
اما نظريه درست اين است كه اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام بدست مسلمانان انجام پذيرفته و آنگاه كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته و دور شدند خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت، و در اين مرحله نيز براى دومين بار، يهوديان در زمين ايجاد فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمان كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد.
و بر اساس همين تفسير از امامان عليهم السلام رواياتى رسيده از جمله آنكه آن قومى را كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى انگيزد، حضرت مهدى (ع) و ياران وى اند كه اهل قم مى باشند و هم آنان كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت قائم (ع) برمى انگيزد، در تفسير عياشى از امام باقر (ع) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه شريفه "بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باس شديد" را قرائت نمود، فرمود: مراد از اين آيه حضرت قائم (ع) و ياران اوست كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند.
و نيز در تفسير نور الثقلين، از كتاب روضه كافى از امام صادق (ع) نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه فوق فرمود: خداوند قبل از خروج حضرت قائم، قومى را برانگيزد كه دشمنى از دشمنان آل محمد (ص) را رها ننموده، مگر اينكه او را به هلاكت مى رسانند.
و در كتاب بحارالانوار، از امام صادق (ع) روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟ امام سه بار فرمود: آنان به خدا سوگند اهل قم، آنان بخدا سوگند اهل قم، آنان بخدا سوگند اهل قم مى باشند.
منابع:
1-عصر ظهور، علی کورانی، ص70
2- بحار ج 60 ص 216.
تهیه و تنظیم در
کانال موعود(عج)12
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#سلمان فارسی
✳️ بااینکه اسلام درزمان خلیفه دوم به ایران راه یافت چرا اکثریت مردم ایران شیعه حضرت علی( ع) هستند؟
عوامل متعددی سبب این گرایش گردید اما میتوان🔺 سلمان فارسی🔺 را از اصلی ترین عامل آن دانست. چراکه از نخستین عوامل این گرایش وجود سلمان فارسی در مداین, رفت وآمد اوبه کوفه وحوالی آن وحتی اصفهان بوده است. ✨سلمان پیام آوراسلام ناب منادی تشیع ونویدبخش مذهب اهل بیت ع بوده واکثر ایرانیان این نداونوید را شنیدندوپذیرفتند.
🔹مداین یکی ازسرسبزترین پایتخت های, ساسانیان درایران بود. که بدست مسلمانان فتح گردید. خلیفه دوم بامشورت امام علی (ع) بعداز حذیفه بن یمان سلمان رابعنوان والی این شهر انتخاب کرد.
دلیل اصلی اینهم همزبانی سلمان بامردم مداین بود. ومردم پارسی زبان آنجابایک حاکم ایرانی الاصل بهتر می توانستند کارکنندونام سلمان برای ایرانیان هم آشنا بود. وقتی خبریافتندکه سلمان به حکمرانی مداین منصوب شده و قرار است به این دیار بیایدبرای استقبال ازوالی جدید دربیرون شهرتجمع کردند ناگهان پیرمردی رادیدندوچون اورا نمی شناختند پرسیدند آیا صحابی پیامبر (ص) وامیروحاکم جدید مداین را درراه ندیدی؟
اوگفت : امیروحاکم راندیدم اما اگر سلمان رامی خواهید او من هستم.
اینچنین ساده وبی آلایش واردشهرشدوحکومت مداین رابدست گرفت وبر دلهای مردم حکومت کرد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#مختار ابوعبیدثقفی
💠 عبدالله ابن زبیر40سال کینه و دشمنی خود با اهل بیت وبنی هاشم را دردلش پرورانده بود.
💠بعدازجنگ جمل هم که عبدالله ابن زبیر اسیر امام علی (ع) شد که امام آزادش کرد..
💠زبیر 10 پسر داشت که بزرگ آنها عبدالله بود.
اما دونفر ازخاندان زبیر در جعل حدیث شهره خاص وعام بودند.. اسماء مادر عبدالله ابن زبیر عروه ابن زبیر یکی دیگر از فرزندان زبیر که خیلی از روایات جعلی درباره اهل بیت راهمین عروه ابن زبیر جعل کرده است.
💠عبدالله ابن زبیر همان فرزند نحس زبیراست که بفرمایش امام علی زبیر ازما بود تازمانیکه پسر نحسش عبدالله پاگرفت..
💠 همین عبدالله بود که زبیر وعایشه خاله خود را تحت فشارگذاشت تا برخلیفه وقت امام علی(ع)شورش کنند..
💠بخاطرشکست درجمل کینه ی اهل بیت را چهل سال دردلش پرورش داده است..
💠عبدالله ابن زبیر آنقدر نسبت به اهل بیت کینه داشت که:
16جمعه درخطبه های نمازجمعه نام پیامبررا نمی آورد..ومیگفت هروقت نام پیامبررا می آورم بنی هاشم گردن فراز میکنند..دوست ندارن این خاندان را..
عبدالله ابن زبیر برای اینکه مختاررا به زانو دربیاورد محمدحنفیه را بهمراه 20نفراز بنی هاشم در کنار زمزم زندانی کرد.ومیخواست بنی هاشم را بسوزاند .کینه چهل ساله عبدالله ابن زبیر سرباز کرده بود..
💠 برادرش مصعب دربصره پناهگاه قاتلان امام مظلوم شده بود که امثال شبث ابن ربعی ومحمدابن اشعث وعمروابن حجاج وعده ای دیگر به مصعب وآل زبیر پناه برده بودند تا بدست مختار کشته نشوند.
💠 اما دست انتقام الهی ازآستین مختار بیرون آمد تا منتقم کرار کربلا قاتلان کربلا را به هلاکت رساند ومایه آرامش وتسلی دلهای اهل بیت (ع)را باعث شد.
💠 دوستان عزیز بااین تفاسیر که قطره ای ازدریای بیکران اسناد در اثبات ثبات عقیده مختارثقفی بود به روشنی میتوان فهمیدکه مختارثقفی یک فقیه ومحدث شیعی ویک سرباز جان برکف ولایی بود که شعارش گرفتن انتقام امام مظلوم بود.
واگر یاران بیوفایش به تاکتیکهایش گردن می نهادندچه بسا که حکومت عدل امام علی( ع) دوباره سرمیگرفت..
✅ما همیشه درخت را ازداخل خودش موریانه میخورد.
🔶مختار ثقفی در پانزدهم ماه مبارک رمضان در دار عماره کوفه به دست مصعب ابن زبیر به شهادت رسید و در کنار مسلم ابن عقل و هانی ابن عروه در مسجر کوفه به خاک سپرده شد.🔶
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
#کمی_انتظار
منتظر مانده دلم وقت نسیم سحری
رمضان طی شد و از یار نیامد خبری
روزها روزه و شبها به مناجاتم من
پس چرا نیست به جان من دلخون شرری
اطعمه ترک شد از اشربه پرهیزم شد
لیکن از جانب او نیست به حالم نظری
ساقی میکده پرسیدم از او علت چیست
که دعایم به بر دوست ندارد قدَری
گفت چون باده خراب است اجابت مطلب
باده ناب بیاور که ببینی اثری
سحرت مِی اگر از خون دل مردم شد
گاه افطار به صوم تو نباشد ثمری
لایق یار شدن پاک شدن می خواهد
ور نه یک عمر بمانی تو در این بی خبری
#علی_جباری
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_پنجاه_و_یکم
هرچه به فردا نزدیکتر میشدم افسرده تر میشدم! از بالای تخت نگاهی دزدکی به پایین انداختم.
فاطمه بیدار بود و با چشمی گریون به گوشیش نگاه میکرد.گوشیم رو از زیر بالش در آوردم و براش نوشتم:
_تو هم مثل من خوابت نمیبره؟
نوشت :
*نه..من هرسال شب آخر، خوابم نمیبره.*
نوشتم:
*دیدمت داری گریه میکنی.اگه دوس داشتی بهم بگو بخاطر چی؟*
نوشت:
*دستتو دراز کن گوشیمو بگیر و خوب به تصویر نگاه کن.حتما اسمش رو شنیدی.شهید همت!! من از ایشون خیلی حاجتها گرفتم.دارم باهاش درد دل میکنم. تاحالا هرجا گیر کردم کمکم کرده.اینجا که هستم باهاش احساس نزدیکی بیشتری میکنم.حالا که دارم میرم دلم براش تنگ میشه.*
باور کردنی نبود که فاطمه بخاطر وابستگی به یک شهید گریه کنه!! او چقدر دنیاش با من متفاوت بود! دستم رو دراز کردم و گوشی رو گرفتم.
عکس او رادیدم.
نگاهش چقدر نافذ بود.انگار روح داشت.نمیدونم چرا با دیدنش حالم تغییر کرد.دوباره چشمهام ترشد و در دلم با او نجوا کردم:
_نمیدونم اسمت چی بود..اها همت.! فاطمه میگه نذرت میکنه حاجتشو میدی. فقط با فاطمه ها اون جوری تا میکنی یا به من عسل ها هم نگاه میکنی؟؟ من اولین بارمه اومدم اینجا.فاطمه میگفت شما به مهمون اولی ها یک عنایت ویژه ای دارید. اگه فاطمه راست میگه بخاطر من نه، بخاطر شادی روح آقام، دعا کن نجات پیدا کنم و مثل فاطمه پاک پاک بشم و گذشته ی سیاهم محو بشه.خواهش میکنم دعام کن..اونطوری نگام نکن!! میدونم چقدر بدم..ولی بخدا میخوام عوض شم.کمکم کنید.
گوشه ی آستینم رو به دندان گرفتم تا صدای هق هقم بلند نشود.
دوباره چشم دوختم به عکس وحرف آخر رو زدم:
من عاشقم! !! عاشق یک مرد پاک..اول دعا کن پاک شم.بعد دعاکن به عشقم برسم..من دلم یک مرد مومن میخواد.کسی که با دیدنش یاد خدا بیفتم نه یاد گناه...اگر سال بعد همین موقع من به آرزوم برسم کل کاروان رو شیرینی میدم وبرات یه ختم قرآن برمیدارم...شما فقط قول بده یک نگاه کوچیک بهم بکنی..
گوشی رو خاموش کردم و به فاطمه دادم.چقدر آروم شدم...نفهمیدم کی خوابم برد!
یکی دوساعت بعد با صدای اذان از خواب بیدارشدم.انگار که مدتها خواب بودم.حتی کوچکترین خستگی وکسالتی نداشتم. بلند شدم.فاطمه در تختش نبود.رفتم وضو گرفتم و به سمت نماز خانه راهی شدم. این اولین نماز ی بود که با اخلاص و میل خودم، رغبت خوندنشو داشتم.واین حس خوبی بهم میداد.فاطمه تا منو دید پرسید: چه زود بیدارشدی! همیشه آخرین نفری بودی که میومد نماز، از بس که خابالو وتنبلی.!!
من با اشتیاق گفتم:با صدای اذان بیدارشدم.
نماز رو به جماعت خوندیم و برای خوردن صبحانه به سمت غذاخوری رفتیم.فاطمه در راه ازم پرسید:خب نظرت راجع به این سفر چی بود؟؟
من با حسرت گفتم:کوتاه بود!!
اوگفت:دیدی گفتم با همه ی سختیهاش دل کندن از اینجا سخته؟! ان شالله بازم به اتفاق هم میایم
گفتم:ولی کل سفر یک طرف ، عکس شهید همت هم یک طرف!! باید اعتراف کنم که من فقط دیشب و با دیدن اون عکس ،شهدای اینجا رو زیارت کردم!!
فاطمه خنده ی ریزی کرد وگفت:خب پس سبب خیر شدم.خداروشکر.
بله!! توشه ی من از این سفر پنج روزه وپرچالش یک قرار با عکس حاج همت بود که نمیدونستم چقدر اعتقاد بهش داشتم!! ولی وقتی از رسیدن به آرزویی نا امیدی به هر ریسمانی چنگ میزنی حتی اگر به آن ریسمان ایمان واعتقاد نداشته باشی.
روز آخر سفر بود و من در دلم اندوهی ویرانگر مستولی بود.دل کندن از آن دیار عاشقانه کار سختی بود ولی اتفاق افتاد.برعکس زمان رفت، بازگشتمان افسرده وار و کسالت آور بود همه ی واگنهای مربوط به ما سوت و کور و یخ زده بود .
همه یا در خواب بودند یا در حال مرور خاطرات این پنج روز!!
من در کنار پنجره سر به شیشه گذاشته بودم و در میان پچ پچ هم کوپه ای هام به کابوس هایی که در تهران انتظارم رو میکشید فکر میکردم و از وحشت رویارویی با آنها به خود میلرزیدم.هرچه نزدیکتر میشدیم این کابوس هولناک تر و ترسم بیشتر میشد.میان اضطرابم دستهای فاطمه رو محکم گرفتم و با نگاهم حسم رو منتقل کردم.فاطمه با نگاهی پرسشگر ومضطرب خیره به من ماند تا دست آخر خودم چشمانم رو به سمت نمای بیرون پنجره هدایت کردم.آهسته پرسید:
سادات جان؟ خوبی؟
بی آنکه نگاهش کنم،با نجوا گفتم:نه! !
میترسم!!! از تهران و حوادثی که انتظارم رو میکشند میترسم..میترسم یادم بره چه عهدهایی بستم.فاطمه دستهایم رو محکم با مهربانی فشارداد
-نگران چی هستی؟خدا هست ..جدت هست..آقات هست...من هستم..
میان این اسامی یک اسم جامانده بود..زیر لب زمزمه کردم:
-او چی؟؟؟ او هم هست؟؟
فاطمه شنید.
پرسید:از کی حرف میزنی؟
ادامه دارد...
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_پنجاه_و_دوم
فاطمه منتظر جوابم بود.
دستپاچه گفتم:
-خب..منظورم اون دوستمه که خارجه..بنظرت اونو دوباره میبینم؟
فاطمه با مهربانی خندید و گفت :
اره ان شاالله میببنیش.مگه نگفته بودی تلفنش روداری؟
ناخواسته یاد عاطفه افتادم وبا ناامیدی گفتم:
-نه چندسالی میشه ازش خبری ندارم .ظاهرا شماره ای که ازش داشتم هم عوض شده. من هم بهش دسترسی ندارم
فاطمه با کنجکاوی پرسید:
-اون چی؟؟ اون هم هیچ شماره ای ازت نداره؟
گفتم: من با تلفن کارتی باهاش تماس میگرفتم. .آخه اون موقع تو ایران هرکسی تلفن همراه نداشت که یک خط مستقل داشته باشه ورومینگ نبود که..
فاطمه باتکان سرحرفم رو تصدیق کرد.
اگر فاطمه میفهمید من دارم ماهها بهش دروغ میگم جه احساسی بهم پیدا میکرد؟ اگر میفهمید من رقیب عشقی او هستم چیکار میکرد؟؟
فاطمه آهی کشید.انگار یاد چیزی افتاده بود. گفت:خیلی خوبه آدم یه رفیق قدیمی داشته باشه! یکی که وقتی یادش بیفتی دلت براش پرواز کنه.
من با سکوت به حرفهاش گوش میدادم.
با آهی عمیق ادامه داد:
من هم دوستی صمیمی داشتم که هروقت بهش فک میکنم حالم تغییر میکنه.اون برام مثل یک خواهر بود.ولی اونم منو ترک کرد.
حس کنجکاویم تحریک شد.پرسیدم:
ترکت کرد؟؟ کجا رفت؟
چشمان فاطمه پراز اشک شد.
گفت:رفت به دیار باقی..رفت به بهشت
عجب! پس فاطمه دوستی صمیمی داشت که فوت کرده بود! فکر کردم که که این داغ تازه ست چون مرتب آه از ته دل میکشید و رگهای صورتش متورم شده بود.
پرسیدم:متاسفم! چرا قبلا بهم چیزی نگفته بودی؟
میان گریه خنده ی تلخی کرد.
گفت:از بس ضعیفم! مدتهاست سعی میکنم از حرف زدن راجع بهش فرار کنم.چون هروقت حرفشو میزنم تا چندهفته تو خودم میرم.
من حرفش رو میفهمیدم.این حس رو من هم تجربه کرده بودم.
دلم میخواست بیشتر از دوستش بدونم ولی با این حرفش صلاح نبود چیزی بپرسم.
گفتم.:میفهمم فاطمه جان.ببخشید اگر با یادآوریش اذیت شدی...نمیدونم چه اتفاقی افتاد برا دوستت ولی امیدوارم خدابیامرزتش.
فاطمه سریع اومد تو حرفم:
-اون بر اثر یک تصادف چهارسال پیش ضربه مغزی شد و دوهفته ی بعد...
فاطمه رو با ناراحتی در آغوش گرفتم.یکی از بچه های مسجد که دوستی نزدیکی با فاطمه داشت آهی بلند کشید و رو به من گفت:الهام خیلی گل بود. همه از شنیدن خبر فوتش ناراحت شدند.و همه نگران وناراحت فاطمه و ..
فاطمه سرش را به طرف او چرخوند و با نگاهی تند حرف او را قطع کرد.
-اعظم جان..قبلا گفته بودم نمیخوام از اون روزها چیزی یادم بیاد.. لطفا بحث و عوض کنید.من واقعا کشش این حرفها رو ندارم.
و بعد با پشت آستینش سیل اشکهایش رو پاک کرد و از کوپه خارج شد.
چهره ی بچه ها دیدنی بود.
اعظم سرش رو پایین انداخت.
هرکسی با ناراحتی چیزی میگفت.
وحیده با تأسف گفت:من فک میکردم باقضیه کنار اومده.
من که نمیدونستم دقیقا چه اتفاقی افتاده با تعجب پرسیدم:چرا اینقدر فاطمه از یاداوری اون روزها عذاب میکشه؟ مگه علت فوت دوستش فاطمه بوده؟
نگاهی معنی دار بین اعظم و وحیده رد وبدل شد.
وحیده گفت:توچیزی میدونی؟
گفتم : نه.اولین باره دارم میشنوم.ولی حس میکنم باید چنین چیزی باشه.
وحیده کنارم نشست و در حالیکه سعی میکرد آهسته حرف بزند گفت:از همون اولش هم بنظرم تو خیلی تیز بودی.الهی بمیرم برای دل فاطمه.!! اگه لطف وبزرگی حاج مهدوی نبود معلوم نبود که الان فاطمه چه حال و روزی داشت.الهام فقط دوستش نبود.دختر عموش هم بود.فاطمه خودشو مسئول مرگ اون و بچش میدونه.آخه طفلکی حامله بود.تا جایی که من میدونم به اصرار فاطمه سوار ماشین الهام میشن که برن جایی.وبخاطر وضعیت بارداری الهام، فاطمه پشت فرمون میشینه.خلاصه نمیدونم چی میشه که ...
اعظم به وحیده تشر زد :وحیده لطفاا! !!
شاید فاطمه راضی نباشه!
وحیده با اصرار خطاب به او گفت:چرا راضی نباشه؟ اون فقط دوس نداره جلوی خودش حرفی بزنیم وگرنه با عسل خیلی صمیمیه.
اعظم با ناراحتی گفت:حالا که باهاش راحته بزار خودش سرفرصت برای عسل تعریف میکنه. کارتو اصلا درست نیست.
وحیده خیلی بهش برخورد.اینو میشد از حالاتش فهمید با یک جهش روی جایگاه خودش نشست و خودش رو با کتابی که قبلا دستش بود مشغول کرد.
من یک چیزایی دستگیرم شده بود.فکر نمیکردم فاطمه ی شاد وخوش زبون این شش ماه غصه ای به این بزرگی داشته باشه و رنج بکشه.فقط نمیتونستم هضم کنم که بزرگی و لطف حاج مهدوی در قبال او چه بوده و نگرانم میکرد.
دیگه نمیتونستم بیشتر از این معطل کنم .از جا پریدم و از کوپه خارج شدم.
ادامه دارد...
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_پنجاه_و_سوم
از جا پریدم و از کوپه خارج شدم.فاطمه کمی آنطرف تر کنار پنجره ایستاده بود و بیرون رو تماشا میکرد.
کنارش ایستادم.
مدتی در سکوت تلخ او، نظاره گر بیابانها بودم.دنبال کلمه ای میگشتم تا به او بفهمانم حس او را میفهمم.ولی پیدا کردنش کار سختی بود.
فاطمه آه عمیقی کشید.یا صدایی خشدار آهسته گفت:
منو ببخش ناراحتت کردم.گفته بودم ضعیفم.
بنظرم فاطمه ضعیف نبود.او سلاحش ایمانش بود.انسانهای مومن هیچ وقت ضعیف نبودند.
گفتم:هروقت حالم بد بود آرومم کردی ولی الان واقعا نمیدونم چیکار کنم حالت خوب شه.
فاطمه خنده ای کرد و گفت:کی گفته من حالم بده؟!!! من فقط یک کم رفتم تو رل آدم حسابیا!!
و بعد جوری خندید که از چشماش اشک جاری شد.فاطمه عجیب ترین دختری بود که در زندگیم دیده بودم.تشخیص اینکه الان واقعا ناراحته یا خوشحال کار سختی بود.گفت:
_چرا عین خنگا نیگام میکنی؟؟! موافقی بریم کافه یه چیزی بخوریم؟
من متحیر مونده بودم.اجازه دادم دستمو بگیره و با خودش به کافه ببره.تا پایان سفربا فاطمه فقط گفتیم وخندیدیم.انگار نه انگار که اتفاقی افتاده!!!
به تهران رسیدیم.دل کندن از همدیگر واقعا کار مشکلی بود.در سالن ترمینال ،خانواده های اکثر بچه ها با دسته گل یا شیرینی به استقبال عزیزانشون اومده بودند.مادر وپدر فاطمه هم گوشه ای از سالن، انتظار او را میکشیدند.بازهم احساس خلا کردم.وقتی میدیدم هرکسی از ما یک نفر رو داره که نگرانش باشه و برای او اومده دلم میشکست.کاش من هم کسی رو داشتم که نگرانم بود.کاش آقام اینجا بود.ساکم رو میگرفت.چفیه ام رو از روی شونه ام برمیداشت ومیبوسید و با افتخار میگفت:قبول باشه سیده خانوم!!
اما قبلا هم گفتم.سهم من در دنیا فقط حسرت خوردن چیزهایی بود که از دید خیلیها خیلی کم اهمیته!نذاشتم کسی از حس خرابم چیزی بفهمه.
اینجا تهرانه! شهری که من توش نقاب زدنو خوب یاد گرفتم. اینجا دیدن اشکات ممنوعه! و از امروز، کامران وسحر ونسیم مسعود هم تعطیلند!
چشمم به حاج مهدوی بود.اینحا آخر خط بود! باید ازش جدا میشدم.وشاید دیگر هیچ وقت فرصت درد دل کردن با او رو پیدا نمیکردم.او کمترین توجهی به من نداشت.جوونهای مسجدی دوره اش کرده بودند.تصویری که تا چندماه پیش مدام کنار مسجد تکرار میشد و برام لذت بخش بود ولی اینک قلبم رو میشکست.
نفهمیدم فاطمه کی نزدیکم اومد.با خوشحالی گفت:ببخشید معطلت کردم.توقع نداشتم تو این وقت پدرو مادرم اینجا باشند.
بغصم رو فروخوردم.
او پرسید:تو چطوری میخوای بری؟؟کسی نمیاد دنبالت؟! میخوای ما برسونیمت؟
من عادت نداشتم کسی رو زحمت بدم.گفتم:_ممنونم عزیز دلم.آژانس میگیرم.اینطوری راحت ترم هستم.
فاطمه گفت:ما قراره با برادر اعظم بریم.میخوای اول بگم اعظم تو رو برسونه؟
با اطمینان گفتم:اصلا حرفشم نزن.من عادت دارم به این شکل زندگی.
نگاهی گذرا به حاج مهدوی انداختم. اوهنوز هم با جوانها سرگرم بود.نمیتوانستم بدون خدا خداحافظی از او دل بکنم.با تردید به فاطمه گفتم:بنظرت اگر با حاج مهدوی خداحافظی کنم زشته؟!
فاطمه به طرف اونها نگاه کرد و گفت:نه چرا باید زشت باشه؟! بنده ی خدا اینهمه زحمت کشید برامون بیا با هم بریم.
وبعد دستم رو گرفت و ساک به دست نزدیک حاج مهدوی رفتیم.
فاطمه برای متواری کردن جمعیت یه یاالله نسبتا بلند گفت و بعد ادامه داد:
_حاج اقا با اجازه تون..
حاج مهدوی از خیل جمعیت بیرون اومد و باز به رسم همیشگی سر پایین انداخت و به فاطمه گفت:تشریف میبرید؟؟ خیلی زحمت کشیدید خانوم.ان شالله سفر کربلا ومکه.خسته نباشید واقعا
فاطمه هم با حجب وحیای ذاتیش جواب داد:
هرکاری کردیم وظیفه بود.ان شالله از هممون قبول باشه.خب اگر اجازه میدید بنده مرخص شم.
حاج مهدوی پرسید:وسیله دارید؟
خوش بحال فاطمه!! او حتی نگران وسیله ی او هم بود!
فاطمه نگاهی به پدرو مادرش انداخت و اونها هم تا او را دیدند به سمت ما اومدند.
-بله حاج آقا پدرو مادرم زحمت کشیدند اومدند دنبالم.احتمالا با یکی از هم محله ای ها که وسیله دارند برگردیم .
حاج مهدوی تا چشمش به پدرومادر فاطمه افتاد رنگ و روش تغییر کرد و گونه های سفیدش گل انداخت.
انگار یک دستی محکم قلبم رو فشار میداد .هرچه بیشتر میگذشت بیشتر پی به رابطه ی عمیق این دو میبردم و بیشتر نا امید میشدم.پدرومادر فاطمه با سلام واحوالپرسی نزدیکمون شدند. من لرزش دستان حاج مهدوی رو دیدم. من شاهد تپق زدنش بودم..و میدونستم معنی این حرکات یعنی چی!! قلبم!!! بیشتر از این نمیتونستم اونجا بایستم.
ادامه دارد...
ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)
1_6203635.mp3
173.8K
#ادعیه_ماه_مبارک_رمضان
💠دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🔵 دعاى روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
چهارشنبه ۹خرداد ۱۳۹۷
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
🔸خدایا مؤاخذه نکن مرا در ایـن روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها وبیهودگیها وقرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها وآفات اى عزت دهنده مسلمانان؟؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#راه مهدوی
⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟
✔ جواب:
امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند:
💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... :
✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند:
✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود.
📚 منبع:
کتاب ملاقات با امام زمان ص 286
💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:
💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ
اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ
اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ
اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ
اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ
اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ
اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ
اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ
اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ
اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ
إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
✳ 2-دعای افتتاح:
✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند:
💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند
📚 منبع:
صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸
💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم.
💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید.
🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃